به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، عبدالحمید صمد، نویسنده مشهور تاجیکستان در مقدمهای که بر این کتاب نوشته آورده است: «داستان باغ شفتالوی شاهمنصور شاهمیرزا خوشم آمده بود و آن را خوانندگان مجله ادبی «صدایشرق» و اهل نظر گرموصمیمی پذیرفتند. هنر نگارندگی، انتخاب موضوع، جزئیات، تصویر حالت و درد و آرمان، اندیشههای باطنی، تلاشهای قهرمان یا تمثال در این داستان بشارت میداد که به میدان نثر ما نویسندهای تازهجو، زحمتپسند و تازهآفر گام نهاده «باغ شفتالو» ی امیدبخش. بنده انتظار داشتم که از کاوش و پژوهش مؤلف «باغ شفتالو» دوباره چه قصّه و داستانهایی روی کاغذ میآیند و پیشنهاد خواننده معنیرس میشوند و اینک چند نگاشته شاهمنصور به دستم رسید. پس از مطالعه هر داستان، شادی و قناعتمندی دلم افزونتر میشد. داستانها موضوع، خلقواطوار، درد و آرمان، تلاش و پیکار انسان را با گیرومان شدید در زمان پرتضاد در بر میگیرند. مؤلف در حلوفصل بدیعی هر موضوع و کاوش بدیعی سرنوشت راه سبک نگارش را انتخاب نکرده، به قولی آسان و سرسری از مسئولیت آفریدن نگوریخته است. بلکه با صبر و برداشت هدفمندانه پیراهه مشکلگذر تازهنگاری را با سبک محکم و زبان رنگین و از حکمت و گویشهای دلنشین مردمی غنی، مشاهده و خلاصههای جالب طی کرده است. نغز!»
کتاب «کشتی کاغذی» شامل داستانهای کشتی کاغذی، خرس کبود، دندان گرگ، گربه فارسی، ستارههای زیر خاک، درخت محکوم، خلتة چکه، صحنِ مکتب، امانت و آثارخانه است.
ماجرای داستان «کشتی کاغذی» این گونه است: نویسنده ایّامی که ۱۰-۱۲ سال دارد، همراه برادرش از کاغذ کشتی درست میکند و آن را درون جوی انداخته و هر دو شادی دارند. همین وقت عبدالله، دوست همسال نویسنده پیدا میشود و از او خواهش میکند برای رسانیدن خبر تولد دختر خواهرش به خانة خالهاش بروند. خاله از شنیدن خبر خوش به آنها شادیانه خوب میدهد و در بازگشت بچّههای محل آنها را لتوکوب میکنند.
پایان داستان تلخ است. دوست نویسنده خبر زاده شدن فرزندش را به او میرساند و هر دو بیتفاوتند و داستاننویس آن حس را اینگونه به قلم میدهد: «بادهای خشمگین مدرنیته، زندگی ماشینی، اضطرابهای بیجا، حرصوآز و بیمهری کشتی کاغذی من و برادرم را که آن روزهای بیغم بچّگی ساخته بودیم و سنّتها، شادیها و سادگیها را حمل میکرد، با خود بُرد و در گِل نشاند. دیگر کسی از آمدن نوزاد به این دنیا مانند خاله عبدالله طبل شادی نمیزند و در شادی دیگری شریک نمیشود. به یادم زد که امسال جویبار پیش خانهامان آب نداشت و بچّهها هم کشتی کاغذی درست نمیکردند. اگر جوی آب میداشت و بچّهای کشتی میساخت، خواهشش میکردم تخم مرغها را از ولیه بگیرد و به اُستاقربان برساند.»
سهیلا یوسفی، مدیر انتشارات خردگان کتاب را ویرایش کرده و فرخنده، دختر نویسنده به هر داستان طبق مضمون آن نقّاشی بخشیده است. نشر خردگان اخیراً «کشتی کاغذی» را در ۱۰۴ صفحه با شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۲۵ هزار تومان به بازار کتاب ایران آورده است.
نظر شما