سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): شهید سید علی زنجانی از شهدای مدافع حرم دو تابعیتی ایرانی لبنانی؛ سال ۶۷ در دمشق به دنیا آمد و سال ۹۸ در ادلب سوریه به شهادت رسید. اما این نقطه شروع و پایان که هر دو به سوریه رسیدهاند؛ بینشان هزار راه و فراز و نشیب است که این فراز و نشیبها داستانی بلندند از زندگیِ سید علی که حالا شدهاند کتاب «کنعان». زندگی سیدعلی زنجانی پر قصه است. قصه رفتن و ترکِ وطن در جوانی؛ قصهی بازگشت، قصه رنج دیدن و نرنجیدن، قصه اشتیاق سید علی زنجانی برای درآغوش کشیدن خاک سرزمینِ محبوبش.
کنعان داستان عاشقانهی سیدعلی و دعا است؛ عاشقانهای در دل جنگ، عاشقانهای در خلال فاصلهها. سید علی عاشق سوریه بود؛ عاشق زینبیه، عاشق شاورماهای عربی، عاشق آدمهای دوربرش درسوریه؛ عاشق رفیق و مادر و خواهر و برادر؛ اما به ایران هجرت کرد تا بتواند درس دین بخواند و مثل پدرش سید ابراهیم زنجانی عالمی فرامرزی باشد. داستان کنعان سراسر عشق است و سید علی عاشق, عاشق وطن؛ عاشق همسرش دعا و دو فرزندش؛ عاشق حوزه؛ اما پای جنگ که به میان میآید همه چیز فرق میکند آنوقت باید انتخاب کنی؛ سید انتخاب کرد که باید همهی چیزهای دوست داشتنی دور و برش را رها کند و بچسبد به یک چیز؛ به رجعت به خاکی که او دوستش داشت و حالا جنگ ناآرامش کرده بود.
رمان «کنعان» نوشته علی علیبیگی است که بر اساسِ زندگی پر فرازونشیب شهید سید علی زنجانی با قلمی روان نوشته شده است. «کنعان» را انتشارات خط مقدم در ۲۹۵ صفحه منتشر کرده است.
بخشی از متن کتاب:
«چند روزی به عید نوروز نمانده، آغاز سال ۱۳۹۰ شمسی. کلاسهای حوزه کم کم دارد تعطیل میشود. با شیخ جابر رفته بودند زیارت. شیخ جابر را در هیئت جوادالائمه شناخته بود. شیخ جابر به حسینیه که میرسید، گوشهای مینشست و بلافاصله عمامه از سر برمیداشت و سر پایین میانداخت و در تاریکی نرم گریه میکرد. چند هفتهای زیر نظرش داشت. ازشش خوشش آمده بود، یک شب بعد از تمام شدن مداحی جلو رفت و سلام کرد؛ همدیگر را بغل کردند؛ بدون اینکه زیاد بشناسند؛ از همان جا صمیمی شدند. شیخ جابر از شیخ علی بزرگتر بود و از نوجوانی وارد حوزه شده بود. معمم بود، احمد هم کنارشان بود. از آن روز به بعد هر جا میرفت با شیخ جابر بود؛ یا با احمد.»
نظر شما