سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): زمانی روزنامه انگلیسی گاردین نوشت: «عراق با ۲۵۰۰ کشته از شهر مهران عقبنشینی کرده است. شش هفته پیش وقتی دولت عراق عراق به مهران دست یافت با شلیک ۲۱ توپ و تظاهرات خیابانی این پیروزی را جشن گرفت، اما اینک در یک اطلاعیه مأیوسانه و بیسروصدا اعتراف میکند که نیروهای ایران علاوه بر تصرف مهران به مرز بینالمللی رسیدهاند.» این روزنامه، آن زمان، یعنی دهم تیر ۱۳۶۵ از عملیات کربلای ۱ نوشته بود. اما ماجرای این عملیات و نبرد بازپسگیری مهران چیست؟
در جستجوی پاسخ این پرسش، باید به روزهای پایانی اردیبهشت ۱۳۶۵ برگردیم. آن زمان بعثیها در تهاجمی گسترده به مهران یورش بردند و آن شهر مرزی ما را اشغال کردند. هدفشان این بود که با تسلط بر این شهر، شکست اخیرشان در فاو را تلافی کنند و از اشغال مهران به عنوان اهرمی برای فشار به ایران بهره بگیرند. البته فکرشان نادرست بود. حتی عدهای از فرماندهان بعثی هم متوجه این خطای محاسباتی بودند. به نوشته کتاب «عبور از دجله» یکی از فرماندهان ارشد بعثیها میگفت: «مهران شهری است که ما در جریان اشغال اول با خاک یکسانش کرده بودیم و جز تلی از خاک و ویرانه چیزی از آن باقی نمانده بود، اما بار دیگر انتخاب شد تا با اشغال مجددش شکست عظیم فاو جبران شود. درحالی که برای همه ما روشن بود که شهری ویران است و هیچ نقش مهم و اقتصادی و نظامی ندارد و هرگز قابل قیاس با فاو و اهمیت فوقالعاده آن نخواهد بود.»
با نگاهی به کتاب «مهران در تحولات جنگ ایران و عراق» میبینیم که بعثیها برای اشغال مهران چه عملیات بزرگ و گستردهای را اجرا کردند. نفرات بسیاری را به کار گرفتند و آتش سنگینی روی شهر ریختند. اما نیروهای ما در دفاعی جانانه به جنگ با آنان ایستادند و حسرت پیروزی آسان و سریع را بر دلشان گذاشتند. درست است که ما شکست خوردیم و شهر را – موقتاً – به دشمن دادیم، و این هم درست است که بعثیها بعد از اشغال شهر، سروصدای تبلیغاتی زیادی به راه انداختند [۱]، اما این اتفاقات نه همه واقعیت بودند و نه پایان ماجرا محسوب میشدند.
لحظهای که تانکها عقبنشینی کردند
درباره اجرای عملیات به هدف آزادسازی مهران، تردیدها و نکاتی وجود داشت. اینکه این عملیات چه زمانی و با چه استعدادی از فوای ما اجرا شود و در اولویتبندی جنگی ما، کجا قرار بگیرد. امام خمینی (ره) با دستوری صریح و روشن برای بازپسگیری هرچه زودتر مهران به این تردیدها پایان داد. نقشه عملیات، با شناسایی کامل آرایش نیروهای دشمن و خطوط دفاعی آنان، به سرعت و با دقت تمام طراحی و مسیرهای پیشروی رزمندگان ما نیز معلوم شد. طرح کلی این بود که نیروهای اشغالگر را در محاصره بیندازیم و از چند طرف، آنان را در تنگنا بگذاریم. البته، چنان که در میدان نبرد معلوم شد، رسیدن به پیروزی و آزادسازی مهران به چیزی بیشتر از نقشه دقیق و طراحی درست عملیات نیاز داشت. رسیدن به اهداف عملیات جز با سرسختی و فداکاری – از جنس از خودگذشتگی – ممکن نمیشد. دو ویژگی و ضرورتی که رزمندگان ما از آنها برخوردار بودند.
به روایت شاهد عینی: «بچههای تخریب با انفجار هر مین مضطرب میشوند، دستوپای یکی قطع میشود و آن دیگری بییار و یاور نمیداند چه باید بکند. آتش سنگین دشمن رزمندهها را زمینگیر کرده است. آبسینه، جوان سیهچرده بندرعباسی دوست صمیمیاش را که کنارش دراز کشیده بود میبوسد و میگوید: حلالم کن، میخواهم اژدر بنگال را بردارم و به دو بروم خودم را روی سم خاردار پرت کنم. هنوز دوستش چیزی نگفته، آبسینه در حال دویدن با تیربار دشمن سوراخ سوراخ شد و خون از بدنش فواره زد. اما به سیمخاردار میرسد و اژدر را منفجر میکند و بخشی از سیمخاردارها پاره میشوند.»
اما راه هنوز بسته بود و گشودنش به داوطلب دیگری نیاز داشت. «حسنزاده، پسر امام جمعه بافت بود. اللهاکبر گفت، به سیمخاردار رسید، اژدر دیگری را منفجر کرد و بخش زیادی از سیمخاردارها منفجر شدند. بعدی با آنکه بدنش تیرباران شد، از روی سیمخاردارها پرید و جلوتر اژدرش را منفجر کرد و خط باز شد. رزمندهها بغضآلود بلند شدند و خشمگین پیش رفتند. در محور دیگری، پیک گردان که دست از جان شسته بود، چند نارنجک برداشت و رفت سراغ تانک. چپ و راستش گلوله میبارید. اما به یکی از تانکها رسید. از تانک بالا رفت، در برجک را باز کرد و نارنجک را داخل تانک انداخت. لحظهای بعد تانکها عقبنشینی کردند.»
روز دوم عملیات، بعثیها از مهران عقب نشستند و شهر کاملاً آزاد شد. درگیری در روزهای بعد، روی ارتفاعات آن منطقه جریان داشت. در کتاب «عبور از دجله»، از قول یکی از سربازان عراقی که در آن نبرد حضور داشت میخوانیم که همهچیز متفاوت با محاسبات صدام رقم خورده بود؛ «هدف اصلی ما از اشغال مهران ایجاد روحیه در افراد و آماده کردن آنها برای آزادی فاو بود. اما حالا جز روحیه خردشده چیزی باقی نمانده بود و نیروهایی هم که خود را برای بازپسگیری فاو آماده میکردند در اینجا آسیب دیدند و فرماندهان وادار شدند فکر بازپسگیری فاو را رها کنند… پرچم ایرانیها درحالی بر فراز مهران برافراشته شد که هنوز جمله تاریخی صدام از بلندگوی رادیو بغداد شنیده میشد که مهران مهریه فاو است.»
[۱] حکومت بعث جشن ملی و سه روز تعطیلی عمومی در عراق اعلام کرد. یکی از سربازان عراقی میگفت: «رادیو با چنان آب و تابی خبر فتح مهران را پخش کرد که گویا تهران را فتح کردهایم.» حرف صدام نیز این بود که «مهران مهریه فاو است و تا زمانی که ایران در فاو است ما هم محکم و استوار در مهران خواهیم ماند.»
نظر شما