یکشنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۳ - ۰۸:۱۰
«نهان‌خانه»؛ حاصل کارگاه داستان‌‎نویسی زنده‌یاد تشکری/ ارگان‌ها دست نویسندگان جوان را بگیرند

خراسان رضوی - نویسنده کتاب «نهان‌خانه» گفت: نهان‌خانه یک کار کارگاهی است؛ این کتاب در کارگاه‌های رمان زنده‌یاد سعید تشکری در حوزه هنری مشهد نوشته شد.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مهسا پایسته: کتاب «نهان‌خانه» بر اساس زندگی شهید دفاع مقدس، رجب غلامی به قلم ام‌البنین ماهر و توسط انتشارات ستاره‌ها منتشر شده است. شهید رجبعلی غلامی افغانی، فرزند غلام در شهر لار کابل افغانستان در سال ۴۳ در خانواده‌ای مستضعف اما متدین و با معرفت پا به عرصه وجود نهاد. رجبعلی دوران کودکی از مادر یتیم شد و همراه خواهران و برادرانش با پدرش زندگی می‌کرد. وی در زمان بمباران افغانستان توسط شوروی سابق از خانواده‌اش جدا شد و برای فرار از خدمت به حکومت کمونیستی در سن ۱۲ -۱۱ سالگی به ایران مهاجرت کرد و در شهر بجستان (خراسان جنوبی) سکنی گزید. او برای تأمین مخارج خود باسواد اندک در مرغداری آقای فلاحتی و مدتی در کوره آجر پزی مشغول به کار شد. رجبعلی فردی درستکار، امین، بردبار و آرام بود و به نماز و روزه‌اش بسیار اهمیت می‌داد و در ایام محرم در عزاداری اباعبدالله الحسین (ع) شرکت می‌کرد. با اینکه یک افغانی بود، اما دفاع از اسلام و کشور ایران را وظیفه خود می‌دانست و آن را همچون کشور خودش دوست می‌داشت. بارها گفته بود: تاکنون رهبری همچون رهبر ایران ندیده‌ام. مدتی در پایگاه شهید بهشتی چمران و پایگاه‌های دیگر فعالیت کرد و با شروع جنگ راهی جبهه شد و به مدت دو سال در کردستان در تیپ ویژه شهدا به عنوان تخریب‌چی فعالیت می‌کرد و سرانجام در منطقه عملیاتی قادر در اسفند ۱۳۶۴ شربت شهادت نوشید و روح پاک شهید در تیرماه سال ۸۴ در گلزار شهدای یونسی به خاک سپرده شد.

اُم‌البنین ماهر، داستان نویس جوان اهلِ افغانستان، متولد و مقیمِ شهرِ مشهد و به گفته خودش همسایه «امام رضا جانمان» است. او در چندین کتاب مشترک، اثر دارد. چند کتاب مستقل چاپ کرده و چند کتاب هم در دست نگارش و انتشار دارد و جوایز متعددی را از جشنواره‌های ادبی کسب کرده است. با او در خصوص مسیر نویسنده شدنش و اینکه چه شد به سراغ نگارش داستان زندگی شهید دفاع مقدس، رجب غلامی و چاپ کتاب نهان خانه رفت، به گفت‌وگو نشستیم.

- از چند سالگی شروع به نوشتن کردید؟

دنیایِ نویسندگی من برمی‌گردد به سه سالگی‌ام که اولین کتاب داستان را پدرم به عنوان هدیه برایم خرید. بعد از آن تقریباً همیشه در اوقات فراغت و به خصوص در تابستان‌ها من به همراه مادرم داستان‌ها، اشعار و آیات کوچک قرآن را می‌خواندیم و مادرم من را آهسته آهسته به این سمت سوق داد. کمی که بزرگ‌تر شدم در اطرافم کتاب‌های رنگارنگی دیدم که شوقی وادارم می‌کرد تا آن‌ها را یکی یکی ورق بزنم و بخوانم. شروع کردم به خواندن. خواندم و خواندم؛ از قصه‌های کهن فارسی و کلاسیک بگیر تا رمان‌ها و داستان‌های خارجی. در حول و حوش ۱۳ سالگی و دوره نوجوانی اولین قلم زدن‌هایم شروع شد؛ در قالب شعر، نوشته‌های ادبی و داستان‌های کوتاه که کمی بعدتر سعی کردم حجم نوشته‌هایم را بیشتر کنم.

نوشتن‌ها ادامه داشت تا با حلقه داستانی واحد خواهران دفتر تبلیغات اسلامی آشنا شدم. آنجا شروع کردم به نوشتن اما نه خیلی حرفه‌ای. حرفه‌ای نوشتن را از سال ۹۷ زیر نظر سعید تشکری در کارگاه‌های رمان و نمایشنامه حوزه هنری مشهد شروع کردم همچنین قلم‌زدن‌های مکرر در حسینیه هنر و عصرانه‌های رضوی به‌نشر. خدا را شاکرم که از آن سال به بعد نوشتن‌هایم در قالب رمان، نمایشنامه و داستان کوتاه ادامه داشته است.

- از چه سالی و با چه کتابی نوشتن حرفه‌ای را آغاز کردید؟

اولین کتابم مشترک است و داستانک‌هایی از ماجرای مباهله پیامبر (ص) است که با نام «جمع پاکان» در سال ۹۵ – ۹۶ در قم چاپ شد.

کتاب دوم داستانک‌هایی از زندگی پدر و پسری امام رضا (ع) و امام جواد (ع) است به نام «ستاره رضا» که کمی بعدترش سفارش گرفتم. کتاب سوم «دل‌اندرواست» که مجموعه هشت داستان رضوی‌ست و در سال ۹۸ در انتشارات به‌نشر به چاپ رسید که درست با این کتاب پا به دنیای حرفه‌ای نوشتن گذاشتم. کتاب چهارم رمان «نهان‌خانه» است که توسط انتشارات ستاره‌ها در سال ۱۴۰۰ به چاپ رسید.

کتاب پنجم رمان «آذرگون» است که سال ۱۴۰۰ توسط انتشارات به‌نشر به چاپ رسید. کتاب ششم رمان «قزل‌آهو» است که در انتشارات سوره مهر در حال چاپ است. کتاب هفتم رمان «حسن آقا عکاس‌باشی» است که در انتشارات به‌نشر امسال به چاپ رسیده و تازه خبردار شدم. کتاب هشتم رمان «نگار لاجورد» است که نوشت اول آن به حوزه هنری مشهد تحویل داده شده و یک بازنویسی کوچک لازم دارد. کتاب نهم هم مجموعه داستان «گلشید» است که در ابتدای سال ۱۴۰۳ به انتشارات سپرده شده است.

- با کدام اثرتان بیشتر شناخته شده‌اید؟

واقعیتش این است که من یک سؤال دارم؛ بنده نویسنده شناخته شده‌ای هستم یا نه؟ جواب سؤالم را نمی‌دانم! اما من در کنار اینکه همه آثارم را دوست دارم چون در هر کدامشان به شناختی رسیدم که لااقل برای خودم ارزشمند بوده، تمام کتاب‌هایم را عاملی برای شناخته شدن می‌دانم. درست است که ممکن است این وسط روی کتابی، انتشارات مربوطه مانور بیشتری بدهد تا بیشتر دیده شود و کار بالا بگیرد. اما این امکان هم وجود دارد که اثری بدون بزرگ‌نمایی‌هایی که همواره شاهدش هستیم، صرفاً با خواندن و معرفی چند دوست کتاب‌خوان به همدیگر دیده می‌شود، بازخورد بگیرد و نویسنده‌اش معرفی شود. پس من از اثر خاصی نام نمی‌برم؛ چون با وجود همه آثاری که با کمک خدا و نگاه پر از لطف امام رضا (ع) خلق کرده‌ام یک نویسنده هستم.

- انگیزه سوژه «نهان‌خانه» چه بود؟

نهان‌خانه یک کار کارگاهی است. این کتاب در کارگاه‌های رمان استاد تشکری در حوزه هنری مشهد نوشته شد. مسئولان حوزه هنری برای هر دوره کارگاه چشم‌اندازهایی داشتند که برای رسیدن به همه‌شان سوژه‌ها و موضوع‌هایی را در نظر می‌گرفتند. در دور اول کارگاه با توجه به همه محورهای مورد نظر، سوژه نهان‌خانه به من پیشنهاد شد.

- آیا افغانستانی بودن قهرمان کتاب در انتخاب سوژه‌تان مؤثر بود؟

قطعاً همین‌طور بوده است. استاد تشکری علاوه بر اینکه استادی مهربان و بی‌نهایت دانا بودند، نگاه پدرانه‌ای به همه شاگردانشان داشتند تا جایی‌که می‌دانستند کدام سوژه مناسب کدام یک از نویسندگان کارگاه است. خوب من هم یک شاگرد افغانستانی بودم؛ کسی که متولد مشهد بود و در عین حال سرزمینش را ندیده بود. جوانی که مشتاق نوشتن بود و دوست داشت مکان‌ها، کاراکترها و لهجه سرزمینش را در آثارش مکتوب کند و اینطور شد که سوژه نهان‌خانه سهمِ من از نوشتن شد.

- از مشکلات نوشتن کتاب تا چاپ برایمان بگویید؟

اولین مشکل نبودن یک اطلاعات مورد اطمینان بود. شهید رجب غلامی؛ شهیدی غریب در ایران بودند که هیچکدام از اعضای خانواده‌شان در قید حیات نبودند و در زمان اشغال شوروی به شهادت رسیده بودند. رفقایی از ایشان هم در دسترس نبود و این برای من به عنوان یک جوان تازه‌کار که خیلی هم با فضای جنگ و شهادت آشنایی نداشت، سخت بود. با این در و آن در زدن‌های فراوان بالاخره توانستم از طریق یکی از انتشارات‌های تهران، کتابچه تاریخ شفاهی از شهید پیدا کنم به نام غریب‌قریب که خیلی هم برایم مفید نبود. در این مرحله چاره کار فقط هم‌فکری با استاد تشکری بود و استفاده از مبحث خلاقیت در درام. بالاخره نوشت اول اثر را به پایان رساندم. برای بازنویسی تصمیم گرفتم سفری به بجستان داشته باشم و تقریباً از تمام مکان‌هایی که شهید در آنجا رفت‌وآمد داشتند عکس و فیلم تهیه کردم و همچنین مصاحبه‌ای از یکی از رفقای ایشان گرفتم که تقریباً مفید بود و کمک حالم. به نظرم در این‌گونه موارد باید ارگان یا نهادی وجود داشته باشد تا دست نویسندگان جوان را بگیرد که آنها راه به بی‌راهه نروند.

- از شیرینی پایان کار هم بگویید؟

راستش را بخواهید زمانی‌که این اثر را دست گرفتم، من از همه هم کارگاهی‌هایم عقب‌تر بودم و آن‌ها خیلی وقت بود که کار نوشتن رمان‌هایشان را شروع کرده بودند. این عقب ماندن دلیلی داشت و آن این‌که من در حال نوشتن اثر دیگری بودم و به این ترتیب دیر به رمان نهان‌خانه پرداختم. اما در ادامه مسیر دعای شهید بدرقه راه نوشتنم شد و نوشته اول را یک ماهه یا نهایت دو ماهه تحویل استاد دادم. این خاطره به قدری برایم شیرین و لطیف است که هیچ زمان از خاطرم محو نشد.

از دیگر شیرینی این کار می‌توانم رسیدن به یک جهان‌بینی ارزشمند را مثال بزنم. من در تمام آثارم همیشه به دنبال جواب یک سؤال که ذهنم را مشغول کرده هستم و می‌خواهم در خلال نوشتن هم خودم به یک بینش برسم و هم کمک کنم تا مخاطبان کتابم به آن درک برسند. در نهان‌خانه به دنبال این مسئله بودم که چرا باید یک انسان از شهر و دیار خودش دل بکند و بیاید در یک کشور بیگانه بجنگد و کشته هم بشود؟ فلسفه این آمدن و رفتن اصلاً برایم هضم شدنی نبود.

در طول نوشتن جوابم را گرفتم و حتی در بازنویسی، کشف‌های شیرین‌تری هم به سراغم آمدند و آن تکرار شدن همین عمل از سمت شهدای ایرانی بود که خالصانه در افغانستان از جانشان گذشتند.

- با توجه به رشته‌ای که در آن تحصیل می‌کنید آیا نقاط مشترکی بین رشته تحصیلی‌تان و نویسندگی می‌بینید؟

بله، ارتباط تنگاتنگی هم است و چرا نباشد؟ عموماً وقتی ما از نویسندگی حرف می‌زنیم بیشتر حواسمان می‌رود سمت ذهن و روح و از جسم غافل می‌شویم. در صورتی‌که روح و جسم ارتباطی نزدیک با هم دارند، همان‌طور که می‌دانید مغز هر طور که تصور کند همان را به جسم القا می‌کند و جسم دنباله رویِ ذهن است. در بین نویسنده‌های مشهور و حرفه‌ای دنیا این پیوند، نمود بیشتری دارد. هاروکی موراکامی زمانی‌که ذهن و روح خود را درگیر رمانی می‌کند، برای تقویت جسمش پناه به ماراتن می‌برد. پس بین نویسندگی و بودن در حوزه کادر درمان هیچ فاصله‌ای نیست و این ماییم که فاصله می‌سازیم.

گذشته از همه این موارد باید بدانیم نویسندگی چندین علت دارد. یکی از این علت‌ها، علت فاعلی است. علت فاعلی خود نویسنده است که یکی از عوامل رشد نویسنده، داشتن زیست‌های متفاوت است. زیست نویسنده و تجربه زیستی او، یعنی بودن در موقعیت‌های متفاوت در مکان‌های جدید و ارتباط با آدم‌های متنوع. نویسنده وقتی به زیست جدیدی دست پیدا کرد قطعاً به جهان‌بینی، شناسنامه آدم‌های متفاوت، لوکیشن‌ها و موقعیت‌های متعددی هم خواهد رسید.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها