عابدین پاپی در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، درباره تازهترین مجموعه شعرش به نام «مثل یک مثالِ ساده که رنج میکشد» توضیح داد: این اثر مجموعه شعری است که اخیراً توسطِ انتشارات تخصصی کتاب هرمز به بازارکتاب راه یافته است. درون مایه و سبکِ اشعار شامل درد و دردمندی و انتقادی – اعتراضی است و سبکِ اشعار، رئالیسم و ذهنیتگرایی است.
وی با بیان اینکه شاعر تجارب زیسته خودش و بعد تجارب اجتماعی درمحیطِ پیرامونش را تجربه میکند، گفت: شعر یک تافته جدا بافته از ذهنِ شاعر نیست بلکه بین شعر و شاعر شعور قراردارد که هردو برای رسیدن به این شعورتلاش میکنند به طوری که شاعر از یک سمت در تلاش است و سمتِ دیگر کاررا خودِ شعر برعهده گرفته است. شاعر باید شعورآفرینی کند و کشف و شکارِ شعور درب طن جامعه و متنِ طبیعت به دست میآید و صورِ خیال هر شاعری ریشه درفرم و محتوای طبیعت و جامعه دارد. اگر دنیای ذهنی طبیعت و جامعه نباشد ذهن شاعر به خلاقیت و نوآوری ذهنی در جهت تولید شعور نمیرسد.
این نویسنده و شاعر درباره آثارِ خود درادامه عنوان کرد: از این قلم تاکنون بیش از ۳۰ دفتر شعر منتشر شده که هرکدام ازاین دفاتر مختصِ به یک زمان و بازهی زمانی خاص است. در هفت دفتر نخست به دنبالِ خودپیدایی خود و زبانِ شعر بودهام که این فرآیند ریشه در مطالعه و تقلید از شعرای نامی درشعر نو دارد و تقلید از طبیعت مزید برعلت شده اما درسایر دفاتر سعی کردهام از آن منِ شخصی –فردی شعر به سمتِ منِ اجتماعی شعر سوق پیدا کنم و به یک خودباوری در خود و در زبانِ شعر برسم.
پاپی دفتر شعر «مثل یک مثالِ ساده که رنج میکشد.» را کاری متفاوت با بافت و ساختی مجزا قلمداد کرد و گفت: درون مایه و سبک این دفتر شعر مثل دفترشعر «سرما سَرِما را گرم میکند» است با این تفاوت که دراین دفتر درد و درمندی و نوع زبان و بافت بیان و سرایش با توجه به رویکرد انتقادی که دارم بیشتر احساس میشود.
این منتقد ادبی درادامه درباره شعر کوتاه و شعر بلند و کارکرد این دو درجامعه ایران توضیح داد: شعر کوتاه شعر دنیای پست مدرن است که میخواهد یک حالت ِسرخوشی و زودگذر را به مخاطب انتقال دهد و به صورت قرص مسکن عمل میکند؛ البته در جهاتی کارهای کوتاهی که صنعتِ ایجاز درآنها حضور دارد به مراتب کارآمدگی بیشتری درجامعه دارند و از جانبی پست مدرن که ازآن به عنوانِ دنیای سرعت و دقت یاد میکنندخود مسببی شده تا اغلب شاعران به این سمت هدایت شوند. با توجه به پائین بودن آمار مطالعه درجامعه و فاصله گرفتن جامعه از فرهنگ و ادب و توجه بیشتر به دنیای اقتصاد و نظام سرمایهداری باید به سمت شعر بلند و داستان بلند حرکت کنیم تا بتوانیم به آن زیرساخت عملی و خودباوری فرهنگی خویش در جامعه بیش از پیش دست یابیم. باید خواند و نوشت و جامعهای که به خواندن و نوشتن توجه میکند روزی خوانده و نوشته میشود.
این نظریهپرداز ادبی همچنین بیان کرد: نوشتن شعر، داستان و رُمان نوعی نظریهپردازی است چراکه اینها اغلب آمدنی هستند نه آموختنی و مهمترین تئوری را شاعر و رماننویس ارائه میدهد که این تئوری به دایره عمل هم میآید از این رو که اغلب زبان شعر و داستان را زبان گفتاری خود میدانند و به همین زبانها صحبت میکنند و هرگز نمیتوان یک شاعر یا هنرمند را با یک عالم یا دانشمند مقایسه کرد چراکه در شعر و داستان شما با دستاورد و فکرآورد سُراینده و نویسنده مواجه میشوید و شوربختانه مشکل جامعه ما این است که همه چیز را با هم مقایسه میکنند. قاموسِ قیاسها باید با یکدیگر همگام و همخوانی داشته باشد و از جانبی دیگر نظریهپرداز کسی است که یک نظر جدید میدهد و یا بسیار فکر میکند تا که به اندیشیدن برسد. نوزایی و نوآوری کارِ مُفکر است که با بسیار مطالعه کردن جامعه و طبیعت و پژوهش و گویشِ در این دو و با بسیار فکرکردن در دنیای ذهنی خویش به یک پارادایم فکری مستقل دست مییابد. نویسنده کسی است که نوزایی و نوآوری میکند و تابعِ هیچ بنیادِ فکری نیست.
این نویسنده و منتقد، هدف، جامعه هدف و زندگی کردن با هدف را سه عنصر مهم و سازنده درزندگی هنری شاعر و هنرمند برشمرد و گفت: شاعر و هنرمند برای رسیدن به هدف، تلاش و کوشش میکند و چون به هدف رسید «جامعه هدف» خودش جایگاه او را دریافت و درک میکند و اصولاً همه شُعرا و نویسندگان برای زندگی کردن با هدف خویش میجنگند چرا که میخواهند هدف را به دست بیاورند تا که با این دوست دیرینه اما دشمن زیستمندی خود را در جهان معنا ادامه دهند!
پاپی درباره شعر زبان و زبانِ شعر و احیاناً رابطهای که بین این دو وجود دارد، افزود: زبان به عنوانِ یک نماد و نُمود همیشه با انسانها زندگی کرده و اصولاً شخصیت و دامنه فکر و فرهنگ هر انسانی با زبان و ادبیات آن مشخص میشود. زبان تنها به معنی گفتوگو و ارتباط با هم نوع و جنس خود نیست بلکه یک فرآیند دامنهدار است که ریشه در ذاتِ طبیعت و اندیشه انسان دارد و طبعاً مفاهیمی که در نشانههای اجتماعی و طبیعی، فردِ مُفکر کشف میکند همین مفاهیم دایره زبان شما را شکل میدهند.
وی گفت: «شعر زبان» مختص زبان جامعه و زبان طبیعت و سایر اشیا و موجودات است و اینکه پسازبانها اعتقاد بر اومانیست دارند که در رأس آن اصالت فکر بشر قرار دارد خیلی معقول و منطقی نیست چرااکه در هر شعر «دیگرانسانی» وجود دارد. تنها شعر مختص انسان و باورداشتهای آن نیست چراکه شاعر با طبیعت به گفتوگو و سرخوشی میپردازد و این فرهنگ تأثیر و تأثر بین انسان و سایر موالید سهگانه متداول و مرسوم است. زبان شعر به معنی همان زبان شاعر است که آکنده از خیالپردازی و بسامد فکر و عنصر عاطفه و تعقل است و دریافتهای غیرمنتظره و شورشهای درونی شاعر خود به دنبال سازههایی مبنی بر سازندگی جهان برون درتکاپویند. زبانِ شعر زبانی مستقل و گویا و پویاست؛ زبانی که قامت و استقامت کارآمدتری نسبت به زبان معمولی را در جامعه به تصویر میکشد.
نظر شما