سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - علی یاری، شاعر و منتقد ادبی: محمدعلی بهمنی تلفیقی از ظرافتهای فرم کهن غزل و آوردههای شعر نو بود و میکوشید این ویژگی را همواره پیش چشم داشته باشد. ازاینرو، زبانی که او در سرودههایش از آن بهره میگرفت، توان این درهمآمیزی را داشت. میراث شعری او گواه آن است که او با وجود تمرکز بیشتر بر قالب غزل، زبانی امروزین در سرودههایش به کار میبرد که تاب بیان سخن انسان معاصر را در خود داشته باشد.
محمدعلی بهمنی تلفیقی از ظرافتهای کهن غزل و آوردههای شعر نو
در کنار تحولاتی که شعر آزاد در پایان دهۀ شصت و آغاز دهۀ هفتاد سدۀ گذشته از سر میگذراند، قالب غزل نیز آرامآرام در حال پوستاندازی و شاعران در پی تجربیات تازه بودند. بهمنی که تجربۀ ترانهسرایی را از همان آغاز شاعری با خود داشت، زبانی نزدیک به هنجار نثر و لحنی تازه و صمیمی در غزلسرایی به کار بست و با دفتر «گاهی دلم برای خودم تنگ میشود» طراوتی به قالب غزل بخشید و نوعی روایتگری را در غزل نمودار ساخت که در کنار سرودههای منزوی و بهبهانی در تشویق نسل جوانتر به قالب غزل کارگر افتاد.
مهمترین نمایندگان غزل روزگار ما حسین منزوی، سیمین بهبهانی و محمد علی بهمنی
یکی از ویژگیهای شعر معاصر فارسی که پیامد دگرگونیهای اجتماعی دورۀ مشروطه و پس از آن، نگاه تحولگرای نیما بود، گریز از ترسیم معشوقی آسمانی، اثیری و دستنیافتنی و تبدیل آن به زن-معشوقی کاملاً زمینی و ملموس است. حضور این زن زمینی در شعر همۀ سنّتیگویان معاصر البته یکدست نیست. بودهاند شاعرانی همچون شهریار که همچنان آن معیارهای زیباییشناسیک معشوق کهن را پیش چشم داشتهاند و کمتر توانستهاند از آن شمایل دل بکنند و حضور زنی کاملاً امروزین را در شعر خود توصیف کنند.
بههرروی، این دگرگونی در ذهنیت حاکم بر ترسیم سیمای معشوق شعر فارسی، آرامآرام در غزل معاصر و به تعبیر دقیقتر در جریان شعری «غزل نو» و در شعر کسانی همچون حسین منزوی، سیمین بهبهانی، محمدعلی بهمنی و… پدیدار شد که پساز تلاشهای موفق منوچهر نیستانی، محمّد ذکایی، ولیالله درودیان، اصغر واقدی، عباس صادقی و… برای نوگرایی در قالب سنتی غزل دست به ابتکارهای تازه در زبان و بیان قالب و و صور خیال زدند. این سه تن، بیگفتوگو، مهمترین نمایندگان غزل روزگار ما بودند. استمرار این سه تن در سرودن و توجه جدیتر به معاصرسازی گونۀ غزل چنان بود که اکنون کوششهای ارجمند نامهایی که برشمردیم، کمتر به چشم میآید. از این سه تن، بیان تصویری معشوق در شعر منزوی، بیانی عریانتر است و شاعر گاه در هوای معشوق به مرزهای تنکامهسرایی نیز نزدیک میشود.
زن در شعر بهبهانی، زنی جسور و امروزین است و در چارچوب هنجارهای برآمده از سنت نمیگنجد. چنین زنی بههیچروی نمیتواند به قواعد دستوپاگیر تن بدهد و ناگزیر مدام بر سرکشیهای خود برای رهایی و آزادی میافزاید.
زن در شعر بهمنی زنی امروزین اما سربهراه و آرام
بهعبارتدیگر، زنی که در شعر سیمین بهبهانی جلوه میکند، خود اوست که نقاب از رخ میافکند و چون شاهد بازاری حکم ازلی را بر نمیتابد. زن اما در شعر بهمنی، با آنکه گاهی بر سر مهر نیست و شاعر را که به او دل سپرده بود، سرسپردۀ خویش میخواست، سیمای زنی امروزین اما سربهراه و آرام است. در شعر بهمنی، نه از آن گشادهدستی منزوی در تصویر معشوقِ شهرآشوب خبری است نه از آن زن بیرونزده از سنّت و گامزن در خیابانهای ابرشهرهای امروز که در سرودههای سیمین بهبهانی قد برافراشته است.
بازتابی از مدارا، آهستگی وآرامش
زن در شعر بهمنی در مرزهای سنت و تجدد گام بر میدارد و از آنجا که پریرو تاب مستوری ندارد، جابهجا زلفی میافشاند و دوباره رخ در حجاب همیشگی فرو میبرد. چنانکه زن در شعر بهبهانی نموداری از روح سرکش شاعر با خود دارد، زن در شعر بهمنی هم دقیقاً بازتابی از مدارا، آهستگی و آرامشی بود که سخت در سلوک شخصی شاعر به چشم میآمد.
نظر شما