فرانک شجاعی که اخیراً کتاب وی با نام «اقتضای حال از منظر نظریههای بلاغی و ارتباطی» در ۲۳۰ صفحه از سوی انتشارات استاد شهریار منتشر شده، در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) توضیح داد: بلاغت و ارتباطات در اصول اساسی و زیربنایی خود شباهتهای غیر قابل انکاری دارند. یکی از این وجه شباهتها، بحث اقتضای حال است که در هر دو حوزه، جایگاه ویژهای دارد. اقتضای حال به معنی مطابقت کلام با حال و مقام و شرایط مخاطب است و عامل اساسی در تاثیرگذاری کلام به شمار میرود. مسئله اثربخشی کلام همان مقصودی است که هم در بلاغت و هم در ارتباطات دنبال میشود.
این نویسنده تاکید کرد: در بلاغت، اقتضای حال کلام به سه عامل گوینده، مخاطب و کلام مربوط میشود و این همان عناصری است که در دانش ارتباطات، تحت عنوان فرستنده، گیرنده و پیام، تعریف میشود و تاکید شده است که برای تاثیرگذاری بیشتر کلام یا پیام باید شرایط و موقعیت این سه عامل در نظر گرفته شود.
وی با اشاره به اینکه یکی از مواردی که باعث تاثیر سخن میشود، رعایت مقتضای موضوع کلام است، توضیح داد: رعایت مقتضای موضوع کلام به معنای توجه به این مسئله است که هر موضوعی، ساختار خاص خود را دارد و در زمان ترتیب کلام، تمام اجزای ساختار کلام از انتخاب واژگان، کوتاهی و بلندی جملات، لحن و ادای کلام، همه باید در خدمت موضوع باشند. رعایت مقتضای حال مخاطب یعنی توجه به این مسئله که با مخاطبان مختلف در شرایط گوناگون چگونه و تا چه اندازه باید سخن گفت. اقتضای حال گوینده، بیشتر در بلاغت مدرن مطرح است زیرا در بلاغت سنتی بیشتر مخاطب و شرایط و احوال او بود که اهمیت داشت و گوینده باید کلام خود را به گونهای ترتیب میداد که مخاطب بدون تفکر و تعمق آن را درک کند. ولی بر اساس نظریههای جدید ادبی، مولف خود را در چهارچوب فهم و توان مخاطب محدود نمیکند بلکه صادقانه و طبق نظر و عقیده خود مینویسد. در این صورت از میان مخاطبان، همه آن کسانی که همان عقیده را داشتند؛ نسبت به اثر او کششی خواهند داشت. به علاوه از میان مخالفان و بیطرفان، عدهای ممکن است تحت تاثیر صداقت در گفتار نویسنده عقیده او را بپذیرند. از اینجا تفاوت بلاغت سنتی و مدرن معلوم میشود.
این پژوهشگر ادبی اضافه کرد: بلاغت سنتی، رسالت رساندن پیام را به عهده متکلّم میگذارد و مخاطب در این میان نقش چندانی ندارد. ولی بلاغت مدرن مخاطب را منفعل نمیداند. در این دیدگاه مولف، نشانهها را چنان روشن به دست نمیدهد که خواننده به یک تاویل برسد. طبق این نظریه ارزش یک متن، دیگر تنها به مولّف آن نیست. بلکه به خواننده نیز هست که با تفسیرها و برداشتهای خود به متن ارزش و اعتبار میبخشد.
وی به کارکرد بلاغت در گلستان سعدی اشاره کرد و گفت: سعدی هر سه جنبه مقتضای حال، یعنی مقتضای حال متکلّم، مخاطب و کلام را در بیان حکایات خود در نظر داشته، شرایطی را برای تاثیر کلام ذکر کرده است و اصول و آدابی را به متکلّم متذکّر میشود. سعدی با نفوذ بر سه جنبه اساسی کلام، یعنی موضوع، ساختار و لحن، گلستان را به متنی کم نظیر تبدیل کرده است.
این نویسنده با تاکید بر تاثیر رعایت مقتضای حال در دانش ارتباطات، توضیح داد: برای ساختن تبلیغاتی موثّر که مورد توجه مخاطبان باشد؛ راهکارهایی را پیشنهاد کردهاند که یکی از مهمترین آنها استفاده از آرایههای بلاغی در متن آگهیها و شعارهای تبلیغاتی است. آرایههای بلاغی با ایجاد چند معنایی و بیان غیرمستقیم و مبهم سبب برجستگی و تاثیرگذاری بیشتر پیام تبلیغاتی میشود که این امر انگیزشی قوی در مخاطب ایجاد میکند و موجب جذابیت کالای تبلیغ شده و تمایل برای خرید میشود. نکته دیگر در مورد پیامهای تبلیغاتی این است که امروزه افراد جامعه به علت مشغلههای زیاد زمان کافی برای خواندن پیامهای تبلیغاتی طولانی ندارند. بنابراین طراحان با استفاده از آرایههای بلاغی ایجازگر، باعث میشوند که پیامهای تبلیغاتی در عین زیبایی و گیرایی، اطلاعات را سریع و عمیق انتقال دهند. در تبلیغات فرهنگی نیز که با هدف القای موضوعات فرهنگی، تقویت باورها، آموزش و در کل تزریق یک نوع ایده فرهنگی در افکار عمومی به کار میرود؛ از آرایههای بلاغی استفاده شده است؛ زیرا این امکانات زبانی پیامهای فرهنگی را نیز تاثیرگذارتر و جذابتر میکند.
وی تاکید کرد: در تیتر روزنامهها و عناوین کتابها از امکانات زبانی و آرایههای بلاغی استفاده زیادی میشود. نویسندگان با استفاده از این آرایهها و ایجاد ابهام معنایی در تیتر اخبار و عنوان کتابها، انگیزه و علاقه به مطالعه کل متن را در مخاطبان برمیانگیزند و آنها را برای گرهگشایی از تیترها و عنوانهای چند معنا، به خواندن ادامه متن، ترغیب و تشویق میکنند. استفاده از آرایههای بلاغی در پیامهای بازرگانی و فرهنگی، تیتر روزنامهها و عناوین کتابها در جهت رعایت مقتضای حال به کار رفته و تاثیر دوچندان بر مخاطب بر جای گذاشته است.
نظر شما