سرویس مدیریت کتاب خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، میریونس جعفری، مدیر چاپخانه جامی: «آقای زارع را از سال ۱۳۵۶ میشناسم، ما با هم رفتوآمد خانوادگی داشتیم و رفقایی قدیمی از روزگاران نهچندان دور بودیم. آن زمان چاپخانه رودکی را اداره میکردم و باخبر شدم که قصد دارد چاپخانه «هما» را تاسیس کند، قرار بود در شراکت با محمود دلشاد این چاپخانه را راهاندازی کند. وقتی با کریم آقای زارع آشنا شدم، شیفته رفتار و منش او شدم. او مردی متدین، اجتماعی و علاقهمند به ادبیات بود. همیشه اشعار مختلفی را زیرلب زمزمه میکرد، طنازیاش زبانزد دوست و آشنا و مهربانیاش نقل سفره همکاران بود.
به یاد دارم وقتی قرار بود دستگاه برای چاپخانه هُما خریداری کند، به همراه مرحوم دلشاد و زندهیاد کریم زارع با هم به رشت رفتیم و یک دستگاه افست دو ورقی ایستاده خریدیم و به تهران برگشتیم و پس از آن کسب و کار خود را به شکل وسیعی گسترده کرد و الان هم خوشبختانه پسران او، ادامهدهنده راه پدر هستند و صنعت چاپ را به شکل فاخر و ارزشمند ادامه میدهند.
زندهیاد زارع به دلیل محبوبیت و مقبولیت در بین صنف و همکاران، در ادوار مختلف بهعنوان عضو هیئتمدیره اتحادیه همچنین تعاونی چاپخانهدارا تهران انتخاب شد و به همصنفیهای خود خدمات زیادی انجام داد؛ همچنین با ایشان در بازرسی کارشناسی و هیئت حل اختلاف اتحادیه همکار بودم و شاهد بودم که تا آنجایی که میتوانست به صنف خدمت میکرد.
همیشه تلاش داشت با خوشرویی و کدخدامنشی موضوع را حل کند، اگر بین دو همکار یا سفارشدهنده و مشتری مشکلی پیش میآمد کریم آقای زارع حد وسط را میگرفت و موضوع را خاتمه میداد. هیچکس هم ناراحت و ناراضی نبود و از تحلیل و نظر او راضی بودند. در نخستین دورهایی هم که از پیشکسوتان صنعت چاپ تقدیر شد، از زندهیاد زارع هم تجلیل شد و الحق و الانصاف که لایق این تجلیل بود.
نکته این است که فکر نمیکنم که زندهیاد زارع از نظر خوشرویی و خدمت در صنف کم گذاشته باشند و تا جایی که توان داشت به صنف خدمت کرد. در سالهای اخیر اما به دلیل بیماری کبدی و پرهیزهایی که داشت کمتر در اجتماع بود اما همواره در برنامهها حضور داشت و حالا با نبودنش؛
جایش برای همیشه در بین ما خالی خواهد بود.»
نظرات