به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، دفتر شعر «میرباعی» مشتمل بر مجموعهای از رباعیهای شهیر کنعانی(۱۳۶۰) است. کنعانی شاعری معاصر است و این دفترشعر، سومین کتاب اوست که با مقدمهای از فیض شریفی، به تازگی به بازار کتاب عرضه شده است.
در این قسمت چند رباعی و بخشهایی از مقدمه این دفتر که به قلم فیض شریفی نوشته شده را میخوانیم:
شهیر کنعانی از کلمه رباعی، فعل میرباعی را ساخته و این فعل را عنوان کتاب کرده است. او با دستکاری در روابط کلمات و بازی هنرمندانه زبانی، گنجهایی را که زیر خاک مدفون بوده بیرون میآورد، آن را صیقل میدهد، بازاحیا میکند و سیمای دلنشینی در برابر دید مخاطب مینشاند. به عبارتی دیگر، در یک بستر ادبی مدرن، ادبیتی که در شعر کلاسیک نهفته بوده را زنده و بازتولید میکند.
به رباعی «چشمبادامی» نگاه کنیم:
چشمی که به خاک رفته بادامش چیست؟
آنوقت که وقت نیست مادامش چیست؟
چیزی که به چشم میخورد منظره نیست
آن چیز که چشم میخورد نامش چیست؟
شاعر در این رباعی، یک تشبیه بلیغ دستمالیشده را به یک واژهی امروزی متبدل میکند و در یک بستر عرفانی، عاشقانه و فلسفی، اصطلاح چشم بادامی را بازاحیا میکند.
کلمات در رباعیهای کنعانی بهتنهایی و بدون ارتباط با کل مجموعه، معنی خودشان را دارند؛ ولی شاعر با معنایی که از آنها پدید میآورد، شکل ذهنی خود را در برابر ما به وجود میآورد. واژهها رنگ و بوی عرفانی و فلسفی دارند و سایه سنگین ذهنگرایی و دکلماسیون غیرطبیعی و عدول از نحو عادتشده به دیده میآید. بخش بزرگی از این اشعار، تکرار کلماتیست که بار معنایی جدیدی را در خود میگوارند؛ بهویژه کلماتی که بار ایهامی دارند و میتوانند جناس شوند.
باغی است ولی حصارها همسنگاند
داغی است که گوشههاش بیآهنگاند
در دامن تو سرخسها میرخسند
در دامن من بنفشهها بیرنگاند
شاعر اینجا بهجای واژه میرقصند، فعل میرخسند را ساخته است تا با سرخسها در تکمیل پازل حروف، شعر را به عالم سوررئال ببرد. سرخس در این رباعی فاعل رخسیدن است. پارادوکس، سورئالیسم و سماعی مولانایی را در مستطیل این رباعی میبینیم؛ جایی که سرخسها میرخسند و بنفشهها بیرنگاند.
تصویر اگر تویی تداعی خوش باد
در عشق تو شعر انتزاعی خوش باد
گشتیم و غزل نبود در چشمانت
خوش باد همین که میرباعی خوش باد
این رباعی هم در انتزاعیبودن مشابه رباعی «سرخسها» است. فعل گشتیم در مصراع سوم، خوش نشسته است. این فعل ما را به اصطلاح عامیانه؛ گشتیم نبود، نگرد نیست میبرد. شاعر در یک چرخش زبانی زیبا این کلام را دگرگون میکند و دو بار جمله خوش باد را در مصرع آخر تکرار میکند تا بگوید در چشمان تو عسل یا غزل نیست؛ خوشم که در این چشم، فلسفه وجود دارد. چراکه رباعی خیامی معمولاً در مفهومی فلسفی طلوع میکند.
در قامت آفتاب روییده تنش
از خاک جهان خواب روییده تنش
گفتند مخدر است، در حالی که
بیواسطه از شراب روییده تنش
رباعی «تنش»، تجسم حجم است، ناب است. اما زوایه نگاهاش مثل شعر حجم، تنگ و محدود نیست چون در مصراع دوم (از خاک جهان خواب روییده تنش) شعر را به عالم ماورا و سوررئال برده و ضربهی نهایی خود را وارد کرده است.
در چشم تو ذره ذره آرام آرام
جاری شده است چشمههای بادام
اسباب تردد خردمندانی!
خیام درست گفته بود از اجرام
کنعانی در رباعی بالا، ارادتش به خیام را رباعی کرده است. او در نهایت، رباعی را امضای خیام میداند و اعتقاد دارد همه کسانی که رباعی سرودهاند، بهنوعی خیام را بازتولید کردهاند.
به رباعی «لکلک» نیز نگاه کنیم:
با پای ظریف و خیس از آبنمک
آرام و برافراشته بی دوز و کلک
برگرد و به ما بگو که دریا زنده است
ای سادهترین دوست دریا لکلک!
این رباعی بهظاهر یک شعر محیطزیستی است ولی شاعر، دریا را خشک و زمین را پر از لک و تکههای سیاه میبیند و از لکلک سادهلوح سؤال میکند که آیا دریا زنده است؟ شاعر در کلمهی لکلک، یک ایهام پارادوکسی و شگفتانگیز ایجاد کرده است. گروتسک در اینجا بازی با پوچی است. شاعر پوچیهای عمیق هستی را به بازی میگیرد و بر عناصر پلیدی و شیطانیِ دنیا اشاره میکند و آنها را طرد میکند. در اغلب رباعیهای شهیر کنعانی گروتسک و سوررئالیسمی پنهان تعبیه شده که حامل وحشتی غیرطبیعی است.
کتاب دفتر شعر میرباعی توسط انتشارات حس هفتم در ۶۸ صفحه و به بهای ۱۵۰ هزار تومان روانه بازار نشر و کتابفروشیها شده است.
نظر شما