به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «تنها کلاغ آبی چمنزار» به قلم تولا پِره با تصویرگری کَتی فلورِس است که معصومه نفیسی، مترجم باسابقه کشور آن را به فارسی برای کودکان بالاتر از هفت سال ترجمه کرده است.
در معرفی این اثر از سوی ناشر آمده است: «داستان کلاغ آبی، داستان همه کسانی است که منحصربهفردبودنشان را نپذیرفتهاند. روزگاری کلاغ آبیرنگی بود که در حاشیه درههای سرسبز و پُرگل زندگی میکرد. او میتوانست از فراز شاخه درختی بلند، منظره باشکوه چمنزار پیش رویش را تماشا کند. او بیشتر وقتها تا دیروقت بیدار میماند و تاریکشدن آسمان را نگاه میکرد. سپس منتظر میشد تا ستارهها پیدا شوند. آنگاه در پناه درختش به زندگی فکر میکرد. معمولاً اولین چیزی که به فکر او میرسید این بود که کاش چند تا دوست پیدا میکرد؛ تا اینکه غروب یک روز صدای قارقار بلندی از صخرههای آنسوی دره به گوشش رسید.
معلوم بود دستهای کلاغ پر شروشور به آنجا نقل مکان کردهاند. کلاغ آبی با خودش گفت فردا به دیدنشان میرود؛ اما فردا که کلاغ آبی سراغ آنها رفت برخورد خوبی با او نشد؛ چون اولین حرفشان این بود که کلاغ آبی نمیشود، کلاغ باید سیاه باشد.
نویسنده این کتاب با خلق شخصیتی متفاوت، قصهای متفاوت را نیز رقم زده است. قصه روی نکته مهمی انگشت میگذارد. اولین نکته و تلنگری که این کتاب به خواننده خود میزند، این است که اگر با چنین موردی برخورد کردید، یعنی مانند کلاغ آبی توسط فرد یا جمع طرد شدید و حتی شخصیتتان مورد سوال قرار گرفت خودتان را نبازید. بهتر است در اینگونه مواقع سراغ کوچکترین کارهایی بروید که حال خود را خوب میکنید؛ درواقع به چیزهای فکر کنید که شما را شاد میکند.»
در بخشی از متن کتاب میخوانیم:
در پناه غار، فکرهای آزاردهنده، مثل ابری تیرهوتار، ذهن کلاغ آبی را پر کرد. با خودش گفت: «من اینقدر غمگینم که حتی نمیتوانم گریه کنم. بالهایم مثل سرب سنگین شده است.»
پرندهی تنها سعی کرد به چیزهای خوشایند فکر کند. بعد، ناگهان گل استکانی آبیرنگ کوچکی در دهانهی غار نظرش را جلب کرد. گلهای استکانی آبیرنگ در چمنزار پایین دره روییده بودند.
اطلاعات بیشتر:
انتشارات میچکا، کتاب «تنها کلاغ آبی چمنزار» به قلم تولا پِره با تصویرگری کَتی فلورِس را با ترجمه معصومه نفیسی در ۳۶ صفحه مصور رنگی، شمارگان دو هزار نسخه و به بهای ۱۱۵ هزار تومان برای کودکان بالای هفت سال منتشر کرده است.
نظر شما