سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - محمدصادق علیزاده: «این دیوانه کننده است که اقدامات چند کشور در هفتاد هشتاد سال پیش چطور توانسته یک مکان را چنان تخریب کند که امروزه هنوز به یک منطقه جنگی نزدیک است… به نظر میرسد اکثر افرادی که من میشناسم معتقدند که هیچ تاریخی در خاورمیانه وجود نداشته است و ناگهان در سال ۱۹۴۸ کشور اسرائیل به وجود آمده و از آن زمان تاکنون نزاع و جنگ بی پایان در این منطقه وجود داشته. خطی بر شن به این افسانه محبوب پایان میدهد. این کتاب در مجموع، تصویر مثبتی برای بریتانیا و فرانسه برای نقششان در خاورمیانه به جا نمیگذارد. به جرات میتوان گفت که اکنون، ۱۰۰ سال بعد، جهان بهای تلخی را برای تصمیمات چند دهه میپردازد.»
سطرهای بالا بخشهایی از حدود ۴۰۰ نظری است که خوانندگان انگلیسیزبان کتاب «خطی بر شن» دربارۀ این کتاب نوشتهاند. کتاب در گودریدز – شبکۀ اجتماعی کتابخوانان و کتابخواران دنیا – بیش از ۴ هزار خواننده داشته و توانسته امتیاز ۴.۰۶ از ۵ را کسب کند. امتیازی که از با این تعداد امتیازدهنده یک امتیاز نسبتاً بالا محسوب میشود. سث لینچ یک رماننویس نسبتاً جوان انگلیسی هم دربارۀ این کتاب نوشته که اگر میخواهید با مبدا مشکلاتی که امروز در خاورمیانه پدید آمده آشنا شوید حتماً خطی بر شن را بگیرید و بخوانید. به تعبیر لینچ انگلیسیهای آن زمان نقش آمریکاییهای امروزی را بازی میکردند: «صحبتهای زیادی درباره آزادی و خودمختاری، اما فقط در صورتی که به معنای بدست آوردن یا حفظ نفت باشد.»
باز هم پای یک روزنامهنگار در میان است!
جیمز بار نویسنده کتاب «خطی بر شن» و استاد ۴۸ سالۀ کینگز کالج لندن آنقدر که کتاب خوبی نوشته وقت نگذاشته تا وبسایت شخصیاش را بهروز نگه دارد. دامنۀ وبسایت این نویسندۀ انگلیسی منقضی شده و تمدیدش نکرده لاجرم وقتی پی اطلاعات از آقای نویسنده باشیم باید توی سایر منابع انگلیسیزبان بالا و پایین بریم نه توی وبسایتی که به تعبیر آتیمنها اکسپایر شده. جیمز سابقا روزنامهنگاری کرده. این را از روی متن روایی آقای نویسنده در «خطی بر شن» هم میشود فهمید. متنی روایتگونه، ساده و قصهگو اما متعهد به تاریخ. این متعهد به تاریخ را از آن جهت میگویم که این سالها به سبب علاقه به تاریخ منطقه، کتابهای دیگری هم در این حوزه خواندهام و حداقل تا زمان نگارش این سطور تفاوت فاحشی میان روایت این کتاب با دیگر آثاری که از تاریخ منطقه روایت میکنند به چشمم نخورده.
آقای روزنامهنگار، تاریخ مدرن را بهعنوان یک حوزه و رشتۀ تخصصی در یکی از کالجهای دانشگاه آکسفورد ادامه داده. خطی بر شن دومین کتاب اوست که در سال ۲۰۱۱ منتشر شده است. انتشارات اطلاعات در ایران هم ۷ سال بعد کتاب را با ترجمۀ هما کریمی روانه بازار نشر کرده. کتاب نخست جیمز بار هم لورنس اعراب است که در سال ۲۰۰۶ منتشر شده. شخصیتی که نقش مهمی در تشکیل جغرافیای سیاسی منطقهای داشته که امروز خاورمیانه یا غرب آسیا و شمال افریقا نامیده میشود. ترجمۀ کتاب روان و لذتبخش و بدون دستانداز است. در ۵۰۴ صفحه و مثل اکثریت قریب به اتفاق دیگر کتابهای این انتشارات در قطع وزیری منتشر شده است. تا جایی هم که اطلاع دارم در حال حاضر در بازار چاپتمام است هرچند متصدی جوان و خوشبرخورد فروشگاه انتشارات اطلاعات در راستۀ انقلاب میگفت چاپ جدید آن بهزودی روانۀ بازار خواهد شد. الله اعلم!
چرا بخوانیم؟!
همین ابتدای کار عارض شوم اگر در زمرۀ افرادی هستید که تصور میکنند تاریخ یا امر تاریخی یک مفهوم فریز شده در سالها و قرون گذشته است و جز در موزه به کاری نمیآید خواندن این متن را ادامه ندهید. من و امثال من حداقل به تاریخ دو سه قرن گذشته چنین نگاهی نداریم. امروز ادامه همان قواعدی است که از دیروز شروع شده. اگر کسانی نباشند که این قواعد را تغییر دهند لاجرم فردا هم ادامۀ امروز خواهد بود. نگاه این شکلی، تاریخ را از یک موضوع فریز شده در گذشته خارج میکند. تاریخ با این نگاه، مسیری است که از پشت سرِ ما بوده و ما هم در آنیم و اگر قرار به تغییر نباشد، ادامهاش هم ادامۀ امروز و دیروز است. غرب آسیا و خاورمیانه مصداق و عینیت بیرونی این موضوع است. خواندن «خطی بر شن» و امثال این کتابها مزمزه کردن تجربۀ همین موضوع است.
و اما غرب آسیا...
آنچه که ما امروز به نام جغرافیای سیاسی خاورمیانه یا غرب آسیا میدانیم، مرزها و خطکشیهایی هستند که تا ۱۰۶ سال قبل وجود نداشتند. ابداع و اختراع و ساخته و پرداخته همین ۱۰۰ سال اخیرند. «خطی بر شن» مثل یک رمان و داستان و سریال جذاب، پرده به پرده نشان میدهد که بریتانیاییها، فرانسویها و از یک جایی به بعد امریکاییها چطور دور هم نشستند و از خاکستر جنگ جهانی اول، جغرافیای سیاسی فعلی خاورمیانه و غرب آسیا را ترسیم کردند بدون اینکه نظر و خواست مردم عراق و عربستان و اردن و سوریه و لبنان و فلسطین و مصر و ترکیه را بخواهند یا اهمیتی برایشان داشته باشد. فقط یک قلم بدانید که همه این کشورها تا ۱۰۰ سال قبل یک حاکمیت سیاسی بودند تحت عنوان امپراطوری عثمانی. آنچه مایۀ تقسیم و حتی چگونه تقسیم شدن آنها شد منافع انگلیس و فرانسه و امریکا و اروپاییها بود.
درست در ادامۀ همین فرایند هم هست که جنین اسرائیل و صهیونیسم زاده و روی دست ساکنان منطقه گذاشته میشود. صهیونیستم و اسرائیل باید در اردیبهشت ۱۳۲۷ بهوجود میآمد و صدها هزار یهودی از نقاط مختلف جهان به آنجا کوچانده میشدند چرا که حفظ منافع انگلیسیها در آن زمان به این وابسته بود که در بخشی از تمامیت ارضیِ تنها امپراطوری مسلمان آن روز دنیا که امروز فلسطین یا سرزمینهای اشغالی یا اسرائیل نامیده میشود یک دولت بوجود آید که حامی منافع بریتانیای کبیر باشد. چطور؟! شرحش را مفصل در «خطی بر شن» خواهید خواند. جغرافیای سیاسی این منطقه را دستی اروپایی در ۱۰۰ سال قبل رقم زده.
اینجاست که سطرها و جملات ابتدایی این متن دربارۀ کتاب معنادار میشوند: «این دیوانه کننده است که چگونه اقدامات چند کشور در هفتاد هشتاد سال پیش توانسته یک مکان را چنان تخریب کند که امروزه هنوز به یک منطقه جنگی نزدیک است.» موضوعی که البته در معرفی پشت جلد کتاب هم به آن اشاره شده: «تحکیم کنترل بر کانال سوئز و مصر با ایجاد منطقهای امن به نام ماوای ملی برای قوم یهود در فلسطین در شرق مدیترانه، استیلا بر دریای سرخ و سیادت بر مسیرهای منتهی به هند و تسلط بر کلیه منابع نفتی ایران و عراق، جایگاه ویژهای در رویکرد راهبردی بریتانیا داشت… این کتاب داستان دورانی بس بجرانی را از حاکمیت بریتانیا و فرانسه بر خاورمیانه بیان میدارد و نشان میدهد تضاد عمیق منافع این دو قدرت، زیربنای درگیریهایی خونین را رقم زد که آتش آن تاکنون گریبان خاورمیانه را رها نکرده است.» توی این وضعیت شبهجنگی منطقه شما را دعوت میکنم به خواندن خطی بر شن تا مشخص شود بذر جنگ و تفرقه و نفاق چرا و چگونه در این منطقه پرهیاهوی دنیا کاشته شد.
نظر شما