به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، «آنها که به خانۀ من آمدند» نوشتۀ شمس لنگرودی، شاعر و نویسندۀ برجسته ایرانی، از جمله آثاری است که با روایتی ساده و در عین حال عمیق، تجربههای انسانی و اجتماعی را در فضایی چند لایه به تصویر میکشد. لنگرودی که بیشتر با شعر و پژوهشهای ادبی شناخته میشود، در این اثر به سراغ داستاننویسی رفته و با قلمی متفاوت، نگاه خاص خود را به زندگی و هویت، در عین شاعرانگی و شفافیت، بیان میکند. او داستانی سرراست تعریف میکند، اما آنچه در میانِ خطوط بیان میشود، شعارزردگی روشنفکرنماها و رویارویی با ترسهای درونی و افکار وسواسگونه است.
ماجرای آنها که به خانۀ من آمدند دربارۀ نویسندهای به نام شمس لنگرودی است که کتابی از او منتشر شده به نام «رژه بر خاک پوک» (که واقعاً اسم رمان اول نویسنده است.) مدتی از انتشار کتاب میگذارد که روزی مردی به دیدار شمس در خانهاش میآید؛ مردی قدبلند و حدود چهلساله، با یک دستهگل به دیدار نویسنده میآید. بعد از گپوگفتهای معمولی مرد مهمان به آقای نویسنده میگوید که آمده از او گله کند و بگوید چرا در کتاب قبلیاش تصویری غیرواقعی از او و همقماشهایش ارائه داده. نویسنده، حیران از این جمله، هر چه فکر میکند نمیفهمد مرد از چه حرف میزند. مهمان از او میخواهد کتابی دیگر بنویسد: همین را بنویسید، فقط برعکسش. و آنچه خواننده در این کتاب میخواند کشف این رمز است. نویسنده از این لحظه به بعد دیگر آدم قبل نیست. او دچار بدگمانی و حتی توهم میشود و مدام فکر میکند کسانی، آنهایی، به خانهاش آمدهاند.
در قسمتی از متن کتاب میخوانیم: «آمدم گلهای از شما بکنم، آقای شمس.» «از من؟» «بله، آمدم بپرسم چرا درباره من نوشتید.» «دربارهٔ شما؟ ولی من اولینبار است شما را میبینم.» «عرض من همین است. چطور ندیده و نشناخته دربارهٔ آدمها کتاب مینویسید؟»
در کتاب آنها که به خانۀ من آمدند، شمس لنگرودی از جن بهعنوان عنصری نمادین و روانشناختی استفاده میکند که بیشتر بازتابی از دغدغهها، ترسها، و پیچیدگیهای درونی شخصیتها است. برخلاف تصورات عامیانه که جنها را موجوداتی فراطبیعی و ترسناک تصور میکنند، در این اثر، آنها نمادی از احساسات سرکوبشده، تنهاییها، و خاطراتی هستند که همواره در زیرلایههای ذهن شخصیتها حضور دارند. لنگرودی با آوردن این موجودات در داستان، فضایی سوررئال خلق میکند که در آن مرز میان واقعیت و خیال کمرنگ میشود و به این ترتیب، مخاطب را به دنیای درونی شخصیتها نزدیکتر میسازد.
آنها که به خانۀ من آمدند اولین بار در سال ۱۳۹۴ در نشر افق منتشر شد. چند سال از انتشار اثر گذشت و شمس لنگرودی تصمیم گرفت نگاهی دوباره به پایان داستانش داشته باشد. چون او معتقد است وقتی نوشتهای منتشر شد، روی سنگ نوشته نشده؛ نویسنده حق دارد نگاهی دوباره به اثرش داشته باشد. او در این سالها، و در ارتباط با خوانندگان خود، متوجه شد پایان قبلی کتاب شاید آنطور که میخواسته نبوده. این نشان از شجاعت نویسنده دارد. او با بیانی روان و بیتکلف، احساسات و افکار خود را به شکلی بیان میکند که به دل مخاطب مینشیند. این سادگی و صداقت در روایت، همان چیزی است که باعث میشود خواننده به راحتی با آنها که به خانۀ من آمدند ارتباط برقرار کند.
از مضامین اصلی کتاب میتوان به این موارد اشاره کرد: تنهایی و جستوجوی معنا، هویت، روابط اجتماعی، نقد اجتماعی و نگاهی به فرهنگ ایرانی، بازگشت به خاطرات، تأثیر گذشته بر حال و آینده، ترسهای شخصی و چشم در چشم ناشناختهها دوختن.
شمس لنگرودی بیشتر به شاعری شهره است. شعر اختصار و اقتصاد کلامی بسیاری دارد. لنگرودی معتقد بود آنچه نمیتوانست در شعر بیان کند، در داستان برایش تجلی یافته است. با این حال، ردپای شمس شاعر در آنها که به خانۀ من آمدند دیده میشود. او برخی صحنهها و چشماندازها و پدیدارها را طوری توصیف میکند که خواننده کاملاً آن را درک و حتی حس میکند.
این رمان حدیث نفس قشرهای روشنفکری مبتلا به جامعهایی سنتی است. سنتی ریشه دار که به دست و پای درس خوانده و مکتب دیده یکسان میپیچد و به توهم و درماندگی گرفتارشان میکند. ابتدای داستان با این سطور شروع می شود: سه روز پس از انتشار کتاب «رژه بر خاک پوک»، زنگ در خانه ام به صدا درآمد. تازه از سر کار برگشته بودم و ساعت شش عصر در نشر چشمه با دوستی قرار ملاقات داشتم. چند روز بود باران می بارید و هوا تاریک تر از همیشه به نظر می رسید. دیرم شده بود، اما نمی توانستم از خواندن مطلبی که در هفته نامه کادح چاپ شده بود دل بکنم....
«آنها که به خانۀ من آمدند» نوشتۀ شمس لنگرودی، در ۱۱۶ صفحه و به قیمت ۱۸۵ هزار تومان از سوی نشر افق به بازار کتاب عرضه شد.
نظر شما