چاپ نخست کتاب «فلسفه فلوطين» نوشته غلامرضا رحماني از سوي موسسه بوستان كتاب منتشر و روانه بازار نشر شد._
كمي درباره فلوطين
پلوتيئوس (Plotious) پلوتينوس (Plotinous) افلوطين يا فلوطين (Plotin) كه ترجمه عربي نام اوست و در اصطلاح ملل و نحل اسلامي شيخ يوناني ناميده شده است، در سال 205 ميلادي در شهر لوكوپوليس در مصر عليا يعني اسيوط متولد شد، اما برخي از محققان، اسكندريه را زادگاه وي دانستهاند و عدهاي ديگر اظهار داشتهاند كه وي اصلا رومي بود و در خانوادهاي رومي متولد شد و در مصر اقامت گزيد. بعضي نيز اظهار داشتهاند كه وي در يك خانواده رومي در مصر به دنيا آمد و حتي ـشايد به دليل وجود گزارشهاي متعددـ گفته شده كه زادگاه افلوطين نامعلوم است.
برخي او را يوناني تبار ميپندارند و نويسندگان اروپايي او را يونانيالاصل ميشمارند. سبب اشتباه اينان نام يوناني (رومي) اوست و حال آن كه تسلط نزديك به يك قرن اسكندر و مقدونيان و يونانيان به مشرق از اين قبيل تاثيرات بسيار است و داشتن نامي به يوناني، دليلي بر يونانيالاصل بودن نميشود. حتي برخي از مورخان غربي به صراحت اظهار داشتهاند كه پلوتينوس در مصر به دنيا آمد، در اسكندريه تحصيل كرد و در رم به تدريس پرداخت. بنابراين فلوطين، مصريالاصل و رميالمقيم است.
از زندگي و سرگذشت او ـبنابر اعتراف همه مورخان و محققانـ تا پيش از سفر وي به شهر اسكندريه براي تحصيل فلسفه و كسب حكمت الهي، آگاهي دقيق و اطلاع چنداني در دست نيست، زيرا او هرگز درباره زادگاه، قوم و حتي والدين خود سخني به زبان نياورد تا كسي از سرگذشت او اطلاعي داشته باشد و وي اصولا و هرگز نميخواست و يا خودش خوش نميداشت كه درباره تبار، پدر و مادر يا كشور زادگاهش سخن گويد.
بنابراين فلوطين ـبنا به دلايلي كه گفته شدـ نه زندگينامه خودنوشت دارد و نه چيزي از سرگذشت خود را براي ديگران بيان كرده است، اما فرفوريوس صوري كه يكي از برجستهترين شاگردان و ملازمان او بود، حدود 30 سال پس از درگذشت او، زندگينامه و ترتيب رسائلاش را در پايان مجموعه آثار او يعني «انئادس» در 26 فصل بيان ميكند.
سفر به ايران و هند
فلوطين پس از اتمام دروس فلسفه و حكمت كه توسط حكيم الهي و فيلسوف رباني يعني آمونيوس ساكاس تدريس ميشد، به تعلم و آموزش فلسفه ايراني و حكمت هندي مشتاق شد. از اينرو، براي دسترسي به آثار فلسفي و كتابهاي حكمي ايراني و هندي و آشنايي با فلاسفه و حكماي ايراني و هندي، داوطلب حضور در جنگي شد كه در سال 243 ميلادي بين آنتونيوس گريانوس سوم امپراتور روم و شاپوربن اردشير ساساني پادشاه ايران درگرفت تا بلكه بتواند از اين طريق و با به خطر انداختن جان خود با حكمت الهي ايران و هند و حكماي هندي و ايراني و آثار و كتابهاي آنها آشنا شود.
فلوطين همراه لشكريان امپراتوري روم عازم ايران و وارد امپراتوري بزرگ ايران شد، اما وي پس از كشته شدن امپراتور روم به دست فيليپ عرب (ماركوس جوليوس فيليپوس) در بينالنهرين در سال 244 ميلادي از صحنه نبرد و مبارزه ـبه دليل آن كه قصد و هدف او از همراهي لشكر روم جنگ و نبرد با ايران نبودـ گريخت و در سن 40 سالگي به جاي اين كه به كشور خود مصر و محل تحصيلاش اسكندريه بازگردد، به شهر انطاكيه كه شهري باستاني در جنوب تركيه و مركز استان اختاي كنوني است، سفر كرد.
گفته شده است كه فلوطين در سال 243 ميلادي در سپاه امپراتوري به نام «گورديان» عازم ايران شد تا به قول خودش با فلسفه ميترايي ايراني و فلسفه برهمايي هندي آشنا شود، ولي بعد از به قتل رسيدن فرمانده سپاه مهاجم آنان در بينالنهرين، او به روم بازگشت تا در آن جا به تقليد از افلاطون «شهر فيلسوفان» را پايهگذاري كند.
سفر به روم
فلوطين پس از مدتي اقامت در شهر انطاكيه، آن جا را به قصد سفر به روم و رحل اقامت در آن سرزمين ترك كرد و وارد روم شد، اما اظهار شده است كه فلوطين در سال 244 ميلادي به وطن بازگشت و سپس روم را كه نوخاسته و آماده پذيرش بيشتر آموزشهاي او بود، برگزيد و ديدگاهي را با خود به روم آورد كه به رقيبي جدي براي آنچه امروزه مسيحيت ناميده ميشود، مبدل شد. البته ديدگاه نوافلاطوني بر مسيحيت تاثير فراواني گذاشته است.
وي پس از ورود به روم و بعد از استقرار، مدرسهاي را براي تدريس و آموزش فلسفه رباني و تعليم حكمت الهي و احياي فلسفه افلاطوني و انتقال آراي استاد خود آمونيوس ساكاس تاسيس كرد و شاگردان زيادي گرد او جمع شدند. حتي گفته شده است كه امپراتور «گالينوس» و همسرش شاگرد او شدند و از التفات و توجهات آنها و ساير مقامات دولتي برخوردار شد.
زندگي ساده
فلوطين زندگي ساده و زاهدانهاي داشت و خود سالكي مرتاض بود و به زندگي دنيوي توجهي نداشت، به طوري كه حتي از خوردن گوشت شكار امتناع ميورزيد و از خوردن گوشت حيوانات اهلي نيز امساك ميكرد. وي مزاجي سالم نداشت و بارها بيمار ميشد به ويژه از بيماري روده بسيار رنج ميبرد و براي مداواي آن اقدامي نميكرد و از خوردن دارو امتناع ميورزيد و معتقد بود كه دارو براي مرد سالمندي مانند او مناسب نيست. وي گياهخوار بود و غذا به مقدار ناچيز صرف و در حد نياز استراحت ميكرد تا به مسائل مادي در اين جهان فاني اهميت نداده باشد. او حتي در دوره رونق كالاهاي لوكس اطرافش، در زندگي به طور عارفانه زيست و ميكوشيد تا هستي ظاهري خود را در زمان و مكان بياهميت و فراموش كند. وي هرگز ازدواج نكرد، زيرا تمايلاتي مانند زناشويي و تعلق به فرزند، اعمال ناشي از خشم و ميل، فعاليتهايي مانند مقامجويي و جاهطلبي را از امور منفي به حساب ميآورد!
در مجموع، وي انسان خيرخواه و نيكوكاري بود كه به حمايت از بچههاي بيسرپرست نيز ميپرداخت. در كلاسهاي درس او نخستين بار زنان و دختران نيز ميتوانستند بدون مزاحمت شركت كنند.
آثار فلوطين
فلوطين حدود 26 سال در روم به تعليم فلسفه و تربيت شاگردان خود اشتغال داشت. وي همراه با دو فيلسوف ديگر به نامهاي ارنيوس و اريگنس عهد كردند كه هرگز در درسهاي خود چيزي از عقايد آمونيوس ساكاس را آشكار نكنند. فلوطين بر عهد خود باقي ماند، اما آن دو عهد خود را شكستند و عقايد فلسفي آمونياس ساكاس را آشكار ساختند. همچنين گفته شده است كه اوريگن و فلوطين و آرينوس عهد كرده بودند كه ـبنا به سنت قديم مغان و سيره فيثاغوريـ چيزي درباره اسرار حكمت ننويسند، ولي آرينوس عهد را شكست. از اينرو، آن دو نيز براي پيشگيري از تحريف حكمت، اجازه نشر درسهاي خود را دادند.
فلوطين در 10 سال نخست سالهاي اقامتش در روم، فلسفه الهي را به طور شفاهي ـجز دو رساله به نامهاي «رسالهاي در باره ديوها و جنها» و «پادشاه تنها سازنده است»ـ به شاگردان خود تعليم ميداد، زيرا انديشمندان مكتب اسكندريه بر خلاف يونانيان، اصرار چنداني بر مكتوب كردن عقايد خود نداشتند چون اكثرا هدف از علم را نه آموزش، كه يك رهايي فردي ميدانستند و در نتيجه، ديگر نيازي به نوشتاري كردن نتيجه انديشه خود نميديدند. در ميان همه آنان، فلوطين يك استثناست. او به اصرار شاگردان خود دست به نوشتن زد.
فلوطين پس از 10 سال از امتناع نوشتن آثار و نظريات فلسفي خود، سرانجام در سال 253 يا 254 ميلادي يعني در سن 49 سالگي يا به گفته برخي در سن 48 سالگي، كتابت رسائل فلسفي خويش را آغاز كرد. فلوطين به زبان يوناني نوشت و چنان پياپي مينوشت كه گويي از روي كتابي مينويسد. وي تا سال 263 ميلادي يعني قبل از آن كه فرفوريوس صوري وارد روم شود و به حلقه درس وي بپيوندد، 21 رساله در باب فلسفه الهي تاليف كرد. فرفوريوس در اين باره ميگويد: «فلوطين، وقتي كه من با او آشنا شدم، اين 21 رساله را نوشته بود.»
مورخان تاريخ فلسفه، فلسفه فلوطين را ـبه دليل آن كه اساس هستيشناختي، روحشناسي و عرفاني وي پيش از هر چيز افلاطوني استـ فلسفه نو افلاطوني فلوطين ناميدهاند. از اين جهت، ميتوان گفت فلسفه نوافلاطوني، مابعدالطبيعه افلاطوني است و پلوتينوس، جوهر فلسفه افلاطون يا دستكم يك جنبه از آن را به خوبي روشن ساخته است.
گفته شده است كه فلسفه فلوطين تركيبي از فلسفه افلاطون، ارسطو، زنون و ماني بود. ميخواست ماترياليسم اپيكور را نفي كند و حكمت را به خدمت الهيات درآورد. همينطور برخي معتقدقند كه اگر گفته شود كه فلسفه افلوطين، فلسفه شرقي است، سخني گزاف نخواهد بود.
وفات فلوطين
فلوطين پس از سالها تدريس و تعليم و تربيت شاگردان، دچار گلو درد شديد شد، به طوري كه صدايش گرفت و به سختي قابل شنيدن بود و همينطور بينايياش ضعيف و دست و پاهايش زخم شده بود و به همين دليل، دوستان و شاگردانش از ديدار با او اجتناب ميكردند.
فلوطين پس از سالها تدريس فلسفه و تدوين آثار فلسفي، سرانجام بنابر گزارش استوخيوس در سال 270 ميلادي و در سن 66 سالگي و بنابر گزارش مترجم انئادس به زبان عربي، در سن 68 سالگي ديده از جهان فاني فروبست. با مرگ وي بنابر اجماع همه تاريخنگاران فلسفه يونان، حيات و رشد و نوآوري در فلسفه يونان هم به پايان ميرسد.
چاپ نخست کتاب «فلسفه فلوطين» در شمارگان 1000 نسخه، 743 صفحه و بهاي 160000 ريال راهي بازار نشر شد.
نظر شما