۷۱ سال از نقطه عطف تاریخ سیاسی ایران گذشت؛
قیام ۳۰ تیر به روایت روزنامهها/ روزی که مقاومت مردم در حافظه تاریخی ایران باقی ماند
۳۰ تیرماه ۱۳۳۱ مردم تهران و شهرستانها با اعلام آیتالله کاشانی به خیابانها آمدند و در حمایت از نخستوزیری مجدد مصدق دست به تظاهرات زدند، قیامی که اگر رخ نمیداد نهضت ملیشدن نفت با شکست مواجه میشد.
پس از کشمکشهای متعدد مصدق و شاه، روز ۲۵ تیرماه مصدق از مقام نخست وزیری استعفا داد. روز بعد بنا به اصرار شاه، مجلس شورای ملی بدون حضور نمایندگان طرفدار دولت به نخست وزیری احمد قوام رای داد. در مقابل این کنش های عجولانه سلطنتی واکنش مردمی به رهبری روحانیت و در راس آن سیدابوالقاسم کاشانی باعث شد دولت جدید پذیرفته نشود.
در مورد چگونگی به قدرت رسیدن قوام السلطنه بسیاری از منابع، حمایت دو چندان انگلیس از وی را تایید می کنند.
گازیوروسکی استاد دانشگاه لوییزیانای امریکا درباره نقش انگلستان در روی کار آوردن قوام مینویسد: «احمد قوام از زمان انتصاب مصدق بارها با انگلیسی ها تماس گرفته بود و خواهان پشتیبانی برای رسیدن به مقام نخست وزیری شده بود. «جولیای آسری یک» عضو محافظه کار پارلمان انگلیس در مارس ۱۹۵۲ در پاریس با قوام دیدار کرد. پس از آن قوام به تهران بازگشت تا زمینه را برای رسیدن به مقام نخست وزیری فراهم آورد. وی صورتی از اعضای کابینه احتمالی خود تهیه کرد و آن را برای تایید به انگلیسی ها داد. انگلیسی ها طی درخواست از نمایندگان طرفدار خود در مجلس ایران برای کمک به قوام و پشتیبانی از طرح وی به منظور پایان دادن به کشمکش نفت از قوام پشتیبانی کردند.»
با انتصاب قوام به نخست وزیری استعمار انگلیس امید تازه ای یافت. در ۲۸ تیرماه «میکل ویت» رییس اداره اطلاعات سفارت انگلیس به خبرنگاران گفت: «دولت انگلستان هر قدمی را که برای تقویت وضع مادی و معنوی ایران برداشته با خوشوقتی تلقی می نماید.
وی اضافه کرد: دولت انگلیس همواره معتقد بوده و حاضر می باشد که مساله نفت جنوب از طریق مذاکرات بین طرفین حل شود و همچنین میل وافردارد که بر اساس احترام متقابل بین دولتین ایران و انگلیس تفاهم کامل برقرار شود.
وی بیان کرد: حل مساله نفت دشوار است ولی غیرممکن نیست. ضمناً منابع نزدیک سفارت انگلیس در تهران معتقدند که بهتر است مساله نفت از طریق مذاکرات مستقیم بین دولتین ایران و انگلیس حل شود و فرمولی تهیه شود.
روزنامه المصری چاپ مصر درباره روی کار آمدن دولت قوام می نویسد: «محافل و وزارت خارجه انگلیس با وجود این که ظاهراً از اظهارنظر درباره تحولات جدید اوضاع ایران خودداری می کنند خوشحالی خود را از تغییرات اخیر کتمان نمی کنند. در کریدورهای وزارت خارجه انگلیس صحبت از امکان اعزام یک هیات نمایندگی جدید از طرف دولت انگلیس به ایران است ولی اعزام این هیات موکول به تثبیت اوضاع در ایران خواهد بود.
علاوه بر حمایت همه جانبه انگلستان، در داخل کشور اطرافیان شاه چون، مادر و خواهر شاه، اشرف، عبدالرضا برادر شاه و برخی سیاستمداران متنفذ سنتی از قوام پشتیبانی می کردند.
روزنامه خواندنیها که از حامیان سیاست های دربار بود توصیف احمد قوام و رابطه او با مادر و خواهر شاه می نویسد:
«قوام السلطنه مورد اعتماد کامل علیاحضرت ملکه مادر می باشد و هنگامی که از مسافرت اخیر اروپا بازگشتند به وسیله نورزاد رییس دفتر خود دسته گلی برای قوام فرستاد. والاحضرت نیز اعتماد عجیبی به قوام دارد چنان که سال قبل از طرف والا حضرت اشرف وسایل آشتی شاه و قوام فراهم گردید و کدورت ها تا حدی از میان رفت.
قوام بلافاصله پس از انتصاب به نخست وزیری با سفیر کبیر امریکا ملاقات کرد و حمایت امریکایی ها را برای حل مساله نفت جلب نمود. سفیر کبیر امریکا نیز آمادگی خود را برای میانجی گری در قضیه نفت اعلام داشت.
قوام همگام با تلاش های دیپلماتیک برون مرزی سعی در ایجاد آرامش در داخل کشور داشت. او در اولین گام، سابقه سیاسی خود را در یک جامعه دیکتاتور زده به منصه ظهور رساند و با لحنی مستبدانه مردم را به آرامش دعوت کرد.
در اعلامیه قوام خطاب به مردم آمده بود:
« من به اتکای حمایت شما و نمایندگان شما این مقام را قبول کرده ام و هدف نهایی ام سعادت و رفاه شماست. سوگند یاد می کنم که شما را خوشبخت خواهم ساخت، بگذارید من با فراغ بال شروع به کار کنم. وای به حال کسانی که در اقدامات مصلحانه من اخلال نمایند و در راهی که در پیش دارم مانع بتراشند یا نظم عمومی را به هم زنند این گونه آشوب گران با شدیدترین عکس العمل من روبه رو خواهند شد و چنانکه در گذشته نشان داده ام بدون ملاحظه از احدی و بدون توجه به مقام و موقعیت مخالفین کیفر اعمالشان را در کنارشان می گذارم حتی ممکن است تا جایی بروم که با تصویب اکثریت پارلمان دست به تشکیل محاکم انقلابی زده روزی صدها تبهکار را از هر طبقه به موجب حکم خشک و بی شفقت قانون قرین تیره روزی سازم. به عموم اخطار می کنم که دوره عصیان سپری شده روز اطاعت از اوامر و نواهی حکومت فرارسیده است کشتی بان را سیاستی دگر آمد. (۲۷ تیرماه ۱۳۳۱)
سیاستمدار کهنه کار دربار با این خطابه خود را کشتیبان فرض کرد و تصور نمود به زودی بر امواج سیاست سوار خواهد شد و به ساحل امنی خواهد رسید، غافل از این که سکان در دست دیگری است.
آیت الله کاشانی بلافاصله پس از این اطلاعیه، رهبری خود را آغاز کرد و با هر حرکت دولتی عکس العمل مقتضی از خود نشان داده و نیروی مردم را جهت دهی نمودند . ایشان یک روز پس از اطلاعیه قوام در ۲۸ تیرماه اعلامیه ای خطاب به افسران، سربازان و مامورین شهربانی صادر کردند، که در قسمتی از آن آمده است: «سربازان عزیز شما گرامی ترین فرزندان وطن و عزیزترین افراد کشورید و این عزت شما در گروی خدمات صادقانه شما به مملکت و ملت و دین است و هر قدر استقلال بیشتر و محکمتر باشد قدر و ارزش شما بیشتر خواهد بود، بگذارید خدا و ملت از شما خشنود باشند زیرا امروز جنگ و جدال بین دو صف حق و باطل است. اعمال احمد قوام که تنها برای جاه طلبی و برگشت انگلیسی ها و استعمار است نباید به دست شما انجام و شما را در مقابل خون ها و حق کشی ها مسوول کند.»
با انتشار این اعلامیه آیت الله کاشانی دوراندیشی و درایت خود را نشان دادند. چرا که با اطلاعیه شدید اللحنی قوام انتظار درگیری قوای دولتی را با مردم داشتند و با انتشار این اعلامیه در تلطیف قلوب قوای نظامی با مردم گام برداشتند.
مقایسه این دو عملکرد و نتایج هریک، نشان از بعد رهبری این دو شخصیت دارد. قوام لحظاتی بعد از انتشار اطلاعیه از عملکرد خود پشیمان شد. حسین مکی در این باره می نویسد: «اگر برای قوام ممکن بود، جلوی دهان گوینده رادیو را که با لحن شمرده تری از خود اعلامیه آن را قرائت می کرد، می گرفت و چون دستش به گوینده نرسیده از ناچاری صدای رادیو را کم می کرد.»
اطرافیان قوام نیز از وی انتقاد کردند و قوام به منظور از بین بردن یا لااقل کم کردن آثار سوء آن شخصاً حضور روزنامه نگاران راپذیرفت و در توجیه و تفسیر اعلامیه سخنانی ابراز کرد.
آیت الله کاشانی نیز برای روشن کردن مواضع خود و مردم مصاحبه مطبوعاتی در ۲۸تیر ماه ترتیب داد که تمام خبرنگاران داخلی و خارجی دعوت شده بودند. این مصاحبه یکی از مصاحبه های مطبوعاتی نادر در تاریخ آن زمان بود. به طوری که یکی از خبرنگاران خارجی گفته بود: «من تاکنون مصاحبه مطبوعاتی به این شلوغی ندیده ام.»
آیت الله کاشانی هنگامی که یکی از خبرنگاران پرسیده بود اگر قوام کنار نرود شما چه می کنید، پاسخ داد: «اگر قوام تا ۴۸ ساعت استعفا ندهد شخصا کفن می پوشم و پیشاپیش صفوف مردم مسلمان حکومت او را سرنگون خواهم کرد.»
از دیدگاه آیت الله کاشانی قوام تنها یک دست نشانده محسوب می شد که برای تامین منافع استعمارکرسی صدارت را قبضه کرده بود. به همین دلیل هر اقدامی در جهت ساقط کردن وی از صدارت گامی به سوی استقلال محسوب می شد.
روز ۲۹ تیرماه آیت الله کاشانی اعلامیه ای در مخالفت با دولت قوام و ضرورت مبارزه با استعمار صادر کرد که بنابر گزارش رسمی شهربانی تاثیر مهمی بر افزایش اعتراضات عمومی گذاشت.
قوام به دنبال تمامی اقدامات عجولانه خود در ۲۹ تیر تصمیم به دستگیری آیت الله کاشانی گرفت. او قبلاً هم در سال ۱۳۲۵ با توقیف و تبعید آیت الله توانسته بود تا حدودی قدرتمند خود را تجدید نماید اما این بار اقدام او ناموفق ماند.
علاوه بر این در اقدامی دیگر، به کاشانی پیشنهاد سازش و قبول یکی از پست های کابینه خود را داد، به شرطی که وی با دولت همکاری کند. آیت الله کاشانی قبول نکرد. شاه نیز مامورانی نزد کاشانی فرستاد. با این اوصاف ماموران شاه هم نتیجه ای نگرفتند.
پس از مقاومت آیت الله کاشانی و عدم واکنش مناسب از طرف حکومت و پافشاری قوام در مواضع خود، آیت الله کاشانی طی اعلامیه ای ۳۰ تیر ۱۳۳۱ را تعطیل عمومی اعلام کرد. در این اعلامیه آمده بود: «امیدواریم هموطنان عزیز که همگی طرفدار قیام حقیقی ملت و ادامه مبارزه در راه نجات کشور می باشند با نهایت آرامش و متانت در این جنبش شرکت نمایند.»
روز دوشنبه ۳۰تیرمردم ایران یکپارچه به پاخاستند.عده ای از مردم کفن پوشیدند و به خیابان ها رفتند. در تهران محله پامنار که منزل آیت الله کاشانی در آنجا قرار داشت توسط قوای دولتی محاصره شد.
قوام و شاه که از این شورش حیرت زده شده بودند لاجرم مجبور شدند از نیروهای ارتش استفاده کنند. در اغلب نقاط و شهرهای ایران وضعیت فوق العاده و غیرمنتظره ای رخ داده بود. به خصوص حضور ارتش به این وضعیت دامن زد. در آبادان یک زن باردار کفن پوش خود را به زیر تانک انداخت. در کرمانشاه نیز مردم به پاخاستند و نیروهای مسلح بر روی آن ها آتش گشودند. ارتش در آن روز عملاً در مقابل مردم ایستاد و ده ها نفر جان خود را از دست دادند افسران جوانی که از این کشتار دچار نفرت شده بودند به فکر شورش افتادند.
شاه کاملاً تسلط بر اوضاع را از دست داده بود. حضور ارتش در خیابان ها، صحنه تظاهرات را به میدان جنگ تبدیل کرد. تمامی محاسباتی که قوام به عنوان یک سیاستمدار کار کشته انجام داد نافرجام ماند. او تصور می کرد از طریق سازش با لندن و واشنگتن می تواند مردم را مرعوب سازد. ولی مردم با دست خالی در مقابل مامورین انتظامی ایستادند و کشته شدند. به شهادت رسیدن تظاهر کنندگان مردم را خشمگین تر می کرد و لحظه به لحظه اوضاع وخیم تر می شد مردم اجساد شهدا را به دوش می گرفتند و علیه قوام شعار می دادند. تنها راه حل این بود که شاه قوام را وادار به استعفا کند همان روز در ساعت۴ بعدازظهر قوام استعفایش را تقدیم کرد.
استعفای قوام برای سیاستمداران لندن خبر غیر منتظره ای بود. زیرا در چند روز حاکمیت قوام فعالیت های محرمانه ای با حضور سه تن از اعضای هیات مدیره شرکت سابق نفت در وزارت امور خارجه انگلیس جریان داشت و اقداماتی برای مسافرت وزیر مشاور بریتانیا و سه تن از اعضای کمپانی به ایران انجام شده بود. سقوط قوام تمامی اقدامات را بی نتیجه کرد.
قوام پس از تقدیم استعفایش، از دربار خارج شد اما از جان خود هراسان بود. از آنجا که صبح، هنگام رفتن به دربار، مردم تظاهرات شدیدی علیه وی انجام داده بودند و سنگ به اتومبیلش پرتاب کرده بودند در بازگشت به منزل برادر خود (معتمدالسلطنه) رفت. سپس به منزل دکتر اقبال نقل مکان کرد. بالاخره ساعت ۹ شب توانست به منزل خود بازگردد و از شهربانی تقاضای تامین امنیت کند.۲۰ کارآگاه مسلح به خانه وی روانه شدند و تا صبح اطراف خانه او کشیک دادند. در ساعت ۵ صبح قوام بدون این که به کسی بگوید از خانه خود فرار کرد و صحنه سیاست ایران را ترک گفت.
آیت الله کاشانی پس از سقوط قوام در نخستین اقدام اعلامیه ای صادر کرد و خواستار حفظ احترام ارتش و نیروی انتظامی از مردم شد، زیرا بسیاری از نیروهای نظامی نشان داده بودند تمایل به کشتن مردم ندارند. به این ترتیب فضای متشنجی که بین مردم و ارتش به وجود آمده بود از بین رفت و آرامش نسبی شهر را فراگرفت. در روز ۳۱تیرماه باردیگر آیت الله کاشانی اطلاعیه ای صادر کرد و اعلام نمود اسامی تعداد شهدای ۳۰ تیرتوسط مامورین دولتی مخفی شده است، لذا خانواده هایی که نزدیکانشان مفقود شده اند مراتب را به نمایندگان مردم اعلام کنند.
به این ترتیب متعاقب فاجعه ۳۰ تیر آیت الله کاشانی با رهبری جمع تظاهرکنندگان عملا به یاری مردم شتافتند و به هدایت مردم همت گماشتند. در آن روز بسیاری از محافل خبری اعلام کردند که تعداد کشته شدگان از یکصد نفر تجاوز کرده است. مامورین حکومت نیز به صورت مخفیانه شهدا را در اراضی اطراف مهرآباد و کرج دفن کردند. بسیاری از محافل مردمی و مذهبی روز ۳۰ تیر را عزای ملی اعلام کردند و یاد شهدای خود را پاس داشتند. اما موضوع جالب توجه در ۳۰ تیر آن بود که شب آن روز پس از آن که مامورین شهربانی از خیابان ها رفتند و خود مردم حفظ امنیت شهر را بر عهده داشتند هیچ سرقت و یا نزاعی در شهر رخ نداد.
پس از واقعه ۳۰ تیر بسیاری از نشریات خارج از کشور اوضاع داخلی ایران را تحلیل کردند و ۳۰ تیر را به عنوان جلوه پیروزی مردم بر سلطنت معرفی کردند.
روزنامه «المنار» چاپ دمشق در ۳۱ تیر ۱۳۳۱- ۲۳/۷/۱۹۵۲ نوشت: «ملت ایران، ملت برادر ما، ملتی است خارج از اندازه مسالمت جو ولیکن شدت فشار استعمار آن را وادار به منفجر شدن نمود ... قوام السلطنه آمد که با استعمارگر کنار بیاید ملت بر آشفته شد و قیام نمود.»
روزنامه «نیواستیمن» ۱/۵/۱۳۳۱ ضمن اشاره به قیام سی تیر نوشت: حوادثی که اخیراً در ایران روی داده است مراجعت شرکت نفت انگلیس را به ایران غیرممکن می سازد. همچنین در مقاله ای در یکی از روزنامه های لندن در ۵ مرداد ۱۳۳۱ چنین آمد: «اتفاقات فوق در ایران تاج و تخت را تحقیر و دستگاه سیاسی را تضعیف نمود.»
به این ترتیب مقاومت مردمی در مقابل سلطنت باردیگر به نمایش گذاشته شد. جالب این است که تمامی ابزارهای در دست حکومت پس از وقایع سی تیر نا کارآمدی خود را نشان داد. مطبوعات که عموماً مطالبی در جانبداری از قوام چاپ می کردند در چرخشی کاملاً متضاد مدافع خون شهیدان ۳۰ تیر شدند. علاوه بر این مردانی که حکومت برای آن ها اعتبار قایل بود نیز با تغییر مواضع محسوس در حالی که تا روز گذشته از یاران نزدیک و مشاوران قوام بودند خواهان محاکمه قوام بر اساس اسناد و مدارک شدند. قوام حاضر نشد مسوولیت کشتار سی تیر را به عهده بگیرد. ماهنامه یغما نوشت:
«مجلس قانونی تصویب کرد که به موجب آن قوام السلطنه مفسد فی الارض شناخته شد و اموال او از مالکیت او خارج گشت. آقای قوام به این قانون سخت اعتراض کرد و اعلام داشت که وی در قضیه سی ام تیر مسوول نیست و پیش از آن از نخست وزیری استعفا داده بوده است.»
«جورج اچ میدلتون» کاردار سفارت انگلیس که از حامیان قوام بود، درباره علل شکست احمدقوام در گزارشی به وزیر خارجه انگلیس نوشت:
«شاه از نیروهای مسلح پشتیبانی نکرد و فرماندهان نظامی را در معرض خطر تلافی جویی های وحشیانه قرار داد.» جانبداری انگلیسی ها حتی پس از برکناری قوام نیز به عینه مشهود بود.
پس از برکناری قوام کارمندان تلگرافخانه و بی سیم تهران سعی داشتند پیروزی ملت ایران را در همان عصر دوشنبه به دنیا مخابره کنند اما تلگرافخانه لندن به رغم خوشحالی و مسرت ایرانی ها که در انجام وظایف خود نهایت دقت را به کار می بردند علناً اخلال کردند و تلگراف های تهران را با اکراه و تعلل اخذ کردند. در نتیجه این لجبازی بچگانه تلگراف های مخبرین خارجی نیز با تاخیر مخابره شد. این جریان باعث شد تا گزارش های تهران خیلی دیر به لندن برسد و ارتباط جراید انگلیس با مخبرین آن ها در تهران دچار مشکل شود.
با وجود تمامی تمهیدات دولتی و فرادولتی که سعی داشتند از ابعاد حماسه سی تیر کاسته شود و اقدامات سرکوب گرانه حکومت توجیه گردد آنچه در حافظه تاریخی ایران باقی ماند و ثبت شد مقاومت مردم در برابر حکومت دیکتاتور پهلوی و استعمارگران بود.
نظر شما