سوسن طاقديس تعدادي از خاطرات نزديكان امام خميني(ره) را كه درباره ايشان بيان شده، بازنويسي كرده است. او با اشاره به تصويري كه از امام در ذهن داشت و با يادآوري شيفتگي عمومي نسبت به شخصيت ايشان، بازنويسي خاطرات موجود از اطرافيان بنيانگذار جمهوري اسلامي را كاري دشوار و پرچالشي ميداند.
كتاب «مهربانتر از نسيم» از جمله آثاري است كه خاطرات ياران و نزديكان امام خميني(ره) را با قلم نويسندگاني چون «سوسن طاقديس»، «محمدرضا بايرامي»، «محمد ناصري»، «احمد عربلو»، «حميدرضا سيدناصري» و «اميررضا ستوده» بازگو ميكند. «مؤسسهي نشر و تحقيقات ذكر» همزمان با بيستودومين سالگرد ارتحال ملكوتي امام خميني(ره)، چاپ سوم اين كتاب را روانهي بازار كتاب كرده است.
«طاقديس» دربارهي انگيزهاش از تدوين و بازنويسي اين خاطرات گفت: من به مسائل انقلاب علاقه خاصي دارم. علاوه بر اين علاقه، تحقيقاتي هم اينباره انجام دادهام كه بر افزايش ميزان اين علاقه موثر بوده است. مسوولان موسسه ذكر پيشنهاد مشاركت در طرح نگارش خاطرات حضرت امام(ره) را به من دادند و تعدادي از خاطرات مكتوب امام را در اختيارم گذاشتند. من برخي از اين خاطرات را انتخاب و بازنويسي كردم. البته دخل و تصرفي در خاطرات انجام ندادم و فقط آنها را بازنويسي كردم.
نويسنده «رنگهاي باورنكردني!» درباره شيوه انتخاب خاطرات مناسب اين مجموعه توضيح داد: من حساسيت خاصي براي انتخاب خاطرات داشتم. در آن زمان، شيفتگي زيادي نسبت به امام وجود داشت و من حس ميكردم ممكن است انتخاب برخي از خاطرات باعث شود كساني كه تعصب خاصي نسبت به ايشان دارند واكنش نشان دهند. به همين دليل خاطراتي را انتخاب كردم كه ارزشهاي خاصي را منتقل كنند و از انتخاب خاطراتي كه به زندگي روزمره ايشان ميپرداخت خودداري كردم.
اين نويسنده با اشاره به تأثيرگذاري خاطراتي همچون خاطره «شمع پرنور»، اين خاطره را يكي از جذابترين بخشهاي كتابش معرفي كرد و درباره دليل علاقهاش به اين داستان - خاطره گفت: در اين داستان تأثير امام(ره) بر مردم ساكن منطقه «نوفل لوشاتو»(دهكده محل سكونت حضرت امام(ره) در نزديكي پاريس) نشان داده شده است. مردم اين منطقه پس از حضور امام در ميان خود نظر و ديدگاه ديگري درباره ايشان و ايران پيدا كردند.
«طاقديس» با اشاره به نقدهاي مطرح شده درباره اين اثر و آثار مشابه گفت: گاه كودكان و نوجوانان با خواندن يك خاطره واكنشهاي عجيبي از خود نشان ميدهند. مثلاً در يكي از كتابهاي خاطرات امام(ره)، خاطرهاي از بيماري دختر خدمتكار منزل و احوالپرسي امام از او ذكر شده بود. در نقدي از اين كتاب خواندم كه بچهها خاطراتي از اين نوع را زير سوال ميبرند و آن را عادي و روزمره قلمداد ميكنند، به همين خاطر تلاش كردم چنين خاطراتي را در اين مجموعه جاي ندهم و به همين خاطر از بازنويسي بيشتر خاطرات خودداري كردم.
نويسنده «ته ته چاه» مطالعه آثاري درباره حضرت امام خميني(ره) را يكي از راههاي آشنايي كودكان و نوجوانان با انقلاب دانست و در اينباره توضيح داد: اگر با ديد عمقي و پژوهشي به جامعهمان نگاه كنيم، چيزي كه از انقلاب به دست بچههاي ما رسيده است، آن چيزي نيست كه واقعاً در آن زمان اتفاق افتاده است. سوالاتي مانند: چرا ما جنگيديم، چرا با شاه در افتاديم و ... در ذهن كودكان و نوجوانان ما وجود دارد. اين روزها بچههاي ما تحت تأثير تبليغات نادرست رسانههاي خارجي از اين دست سوالات در ذهن دارند و وظيفه ما اين است كه از انقلابمان در برابر اين تبليغات دفاع كنيم. يكي از راههاي دفاع اين است كه شرايط واقعي زمان انقلاب را براي كودكان و نوجوانانمان ترسيم كنيم. به اين منظور حتي بايد از اشتباهها و خطاهايمان نيز سخن بگوييم. بعضي از طرفداران انقلاب حساسيت زيادي درباره آن دارند و نميخواهند كوچكترين خطايي را به انقلاب نسبت دهند، اما كتمان برخي از حقايق باعث ميشود همه حقيقت خالص انقلاب زير سوال برود.
سوسن طاقديس، واكنشها و احساسات شخصياش در مواجهه با بازنويسي خاطرات رهبر انقلاب را چنين توصيف كرد: من پرورده زمان انقلاب هستم. 12-10 ساله بودم كه محاكمه «خسرو گلسرخي» را از تلويزيون ميديدم، 14-13 ساله بودم كه كتابهاي دكتر شريعتي را ميخواندم. از كودكي به ياد دارم كه مادربزرگم عكس امام خميني(ره) را - كه داشتنش جرم بود - در ته چمداني نگه ميداشت. در واقع من قبل از اينكه اين خاطرات را بخوانم امام را ميشناختم و گاه به نظرم ميآمد كه بازنويسي خاطرات اطرافيان امام از ايشان كار سختي است.
نويسندهي «قدم يازدهم» در ادامه به يكي از آثار چاپ نشدهاش درباره زندگي امام(ره) اشاره كرد و در اينباره توضيح داد: سالها پيش كتابي درباره زندگي امام و مبارزات ايشان با رضاخان نوشتم كه ناشر، چاپ آن را نپذيرفت. دليل رد اين اثر از سوي ناشر، به زعم او، ترسيم چهرهاي قوي و قدرتمند از رضاخان عنوان شده بود؛ اما به نظر من توصيف مبارزه امام با يك آدم ضعيف و بدبخت، شيوه مناسب و تأثيرگذاري براي روايت تاريخي ماجرا نيست. البته اين داستان منتشر نشد. آن روزها من دچار ايست قلبي شدم و قسمتي از كتاب و تحقيقاتم گم شد و تا به امروز موفق به تكميل و انتشار اين اثر نشدهام.
نظر شما