به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از پایگاه اطلاعرسانی نشر آموت، علیرضا بهرامی در این نشست گفت: من نمیخواهم از این منظر که این کتاب خیلی موفق بوده یا نبوده، به آن نگاه کنم و معتقدم اتفاقهای دفعتی، زیاد به متن اثر ارتباط ندارند. بسیاری از شاعران مانند علیرضا روشن بودند که درونمایه شعری داشتند ولی این فرصت را نداشتند که کارشان را تداوم ببخشند.
کوتاه بودن، دلیل موفقیت شعر نیست
وی افزود: شعرهای روشن در فضای اینترنت محبوبیت زیادی پیدا کرد و عدهای گفتند چون شعرهای او کوتاه است، زیبا هستند. اما من این گونه فکر نمیکنم. در دنیای صنعتی و شتابزده امروز، قصیده و منظومه جایی ندارد. اما از طرفی، روشن هم که شعر کوتاه سروده، 100 شعر کوتاه را در کنار هم قرار میدهد تا مجموعهای تولید کند. اگر قرار بود صرفا کوتاهی کار، عامل موفقیت باشد، باید دوبیتی و رباعی را موفق میدیدیم ولی این گونه نبود و غزل قالب موفق بود. پس باید به چیزی غیر از شکل و قالب فکر کنیم و آن مضمون است.
این منتقد ادامه داد: به عنوان فردی که رسانه برایش به عنوان یک دانشگاه بوده است، فهمیدهام که نباید با هیچ چیز به صورت مطلق و صفر و یکی روبرو شد. این مطلق نگاه کردن، بعضا کار دست بزرگانمان داده است که مجبور شدهاند بعدا ناقض سخنانشان را بگویند. به نظرم در کار کوتاه، عیار شاعر خیلی صریحتر نشان داده میشود. در فضای بزرگ، شاعر قدرت این را دارد که کار کند و ضعفهایش را بپوشاند. به همین دلیل به نظرم شعر کوتاه سرودن از عهده هر کسی برنمیآید. بحث من بر سر شاعرها نیست بلکه مقصودم آن عیار شعر است.
بهرامی گفت: نویسنده، شاعر و سینماگر لایههایی دارند که میتوانند با آن هستی را شکافته، در آن کشف و شهود کنند و آن را در ظرفی بریزند که برای مخاطب جذاب باشد. امروز شاعر موفق کسی نیست که به نکات ژول ورنی توجه داشته باشد. شاعر موفق کسی است که به نکتههایی که وجود دارد ولی کمتر به آنها توجه میشود، دقت کند که مخاطب هنگام شنیدن شعر شاعر بگوید: چه شعر قشنگی! امتیاز شعر روشن دراین است که مفاهیم زندگی را به دلچسبترین شکل ممکن استفاده میکند و باعث میشود شما فکر کنید فلسفهای پشت شعر وجود دارد.
شعرهای روشن، بعد از سرودن کشف شدهاند
این شاعر با اشاره به تعریف شعر، گفت: شعر که میگوییم یعنی حالت شخصیمان را با مخاطب در میان میگذاریم. یعنی ما به مخاطب احتیاج داریم. اگر مخاطب را همه مردم جامعه بدانیم میتوانیم این بررسی را داشته باشیم که طی 100 سال اخیر کدام شاعران موفق به برقراری ارتباط با مردم شدهاند. معتقدم روشن با تئوری شعر نگفته است و روزی که این اشعار را میسروده اصلا به این فکر نمیکرده که روزی بخواهد آنها را چاپ کند یا این که او یک شاعر است. او شعرش را گفته که بعدا کشف شده است.
وی ادامه داد: یک عنصری این وسط وجود دارد که درونمایه آثار روشن را تشکیل داده که مردم با آن ارتباط برقرار کردهاند. روشن در برخی از شعرهایش قصهگوست. نکته دیگر این که اخیرا جملات قصار در شعرهای امروزی وجود دارند که من درباره شعر بودن آنها بحث دارم که بعدا به آن میپردازم. شعر کوتاه مجبور است یک نقطه انفجار داشته باشد. در «کتاب نیست» تشبیهها یا دیگر عوامل، وظیفه برپایی این انفجار را به عهده دارند.
بهرامی در پایان سخنانش گفت: اگر جای روشن بودم، سعی میکردم کمتر به سمت چیستان شعری بروم. اگر شعر چیستانی باشد، در درازمدت این مخاطره را خواهد داشت که مخاطب به سراغش نرود. من 2 مرتبه این مجموعه شعر را خواندم. اما اگر بخواهم دوباره آن را بخوانم، به سراغ شعرهایی میروم که کشف و شهودی باشند نه این که چیستانی باشند.
وی افزود: ما هنوز کاملا مدرن نشدهایم. نهایت مدرنیسم جامعه آمریکاست که در حد نهایی صنعت و مصرفگرایی است اما حتی در چنین جامعهای هم کتابهای پرفروش، کتابهای 1000 صفحهای هستند. نمیخواهم بگویم طولانی بودن، حسن است اما میخواهم این حقیقت را مقابل حرف کسانی که کوتاهی اثر را حسن آن میدانند، قرار دهم. بسیاری از شعرا در این زمینه خواستند به دستاوردهای فرمی برسند که ناکام ماندند.
روشن زیادهگویی نکرده و نخواسته کشف و شهود داشته باشد
در ادامه مجتبی پورمحسن گفت: روشن ذاتا نگاه متفاوتی به جهان اطرافش دارد و توانسته این نگاه را با یک فلسفه ارائه کند. به نظرم افرادی که در اینترنت جذب اشعار روشن شدهاند، جذب نگاه و فلسفه این نگاه روشن شدهاند. نکتهای که در این فلسفه وجود دارد این است که شاعر را به سمت زیادهگویی نبرده که بخواهد پیامبرگونه نسخه بپیچد. روشن فقط تجربه شخصی خودش را ارائه میکند و چون ما همه این تجربیات را حس کردهایم، خواندنش برایمان زیباست.
شاعرها، سالهاست که کاشف نیستند بلکه خالقاند
پورمحسن در پایان گفت: روشن در شعرش آنارشیست است. هر شاعری در مقابل هر ساختاری که تعریف میکند، عصیانگر است. شعر روشن، شعر اعتراض است. این شاعر خودش و گرفتاریهای خودش را میبیند و سعی نکرده تا پنجرهای باز کند و بگوید که این کشف و شهود من است. در ضمن فکر میکنم شاعرها، سالهاست که دیگر کاشف نیستند بلکه خالق اند و خلق میکنند. در کل یک شاعر، وحشیتر از آن است که بشود در یک دیسیپلین یا طرز فکر خاص او را جا داد.
جمعه ۲۱ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۱:۵۳
نظر شما