چاپ نخست كتاب «از نگاه آفتاب؛ سيماي امام حسين(ع) در احاديث پيامبر(ص)» نوشته آيتاللهالعظمي صافي گلپايگاني از سوي انتشارات مسجد مقدس جمكران منتشر و روانه باز نشر شد. اثر حاضر، سيماي عالم آراي سالار شهيدان، حضرت اباعبداللهالحسين(ع) را در احاديث نبوي(ص) و از كتابهاي شيعيان و اهل تسنن جستوجو ميكند.-
يك اتصال واقعي روحي و هم فكري تمام عيار و يگانگي خالص لازم است تا پيغمبر(ص) آن را اينگونه شرح دهد. جمله «انا سلم لمن سالمتم و حرب لمن حاربتم» به اين نكته صراحت دارد كه طرز تفكر، سلوك و روش آنها با تفكر و سلوك و روش پيغمبر(ص) يكي است و هيچگونه تفاوتي ندارد و به مثابه كردار، رفتار، جنگ و صلح رسول خدا(ص) است.
هنگامي كه اين اخبار را مطالعه ميكنيم و از شدت علاقه و دوستي پيامبر(ص) به امام حسين(ع) آگاه ميشويم، بايد توجه داشته باشيم كه گوينده اين كلمات و الفاظ، رسول خدا(ص) است. او كسي است كه در دوران حيات خويش با تملق و گزافهگويي و سخنان دور از حقيقت مبارزه داشت و هميشه سخنان و كارهايش براي بشر حجت، قانون و شريعت بود و آنچه فرموده، بيان و ترجمان حقيقت است.
پيامبر اعظم(ص) غير از فاطمه(س) دختران ديگر، و غير از علي(ع) نيز عموزادهها و خويشاوندان بسياري داشت، پس چرا اين همه اظهار علاقه و محبت، مخصوص فاطمه(س) و علي(ع) و فرزندان آنها بود و چرا پيغمبر(ص) از ميان همه كسان و اصحاب خود، آنها را برگزيد؟ زيرا اين چهار تن، نماينده صفات، روحيات، اخلاق و كمالات او بودند.
آيتاللهالعظمي صافي گلپايگاني در اين نوشتار گرانبها، به پاسخگويي به سوالاتي از اين قبيل ميپردازد و زواياي مهمي از شخصيت امام حسين(ع) را بررسي بازگو ميكند كه در اين فرصت به بخشي از آنها اشاره ميشود.
خدا او را دوست دارد
از جمله احاديثي كه از دوستي و علاقه پيغمبر حكايت ميكند، حديث «يعليبن مره» است. يعليبن مره روايت ميكند: «روزي اصحاب در خدمت پيغمبر(ص) به مجلس ميهماني رهسپار شدند، ناگاه به حسين(ع) برخورد كردند كه در كوچه بازي ميكرد. پيغمبر(ص) جلوي همراهان رفت و دستهاي خود را گشود، كودك از اين سوي به آن سوي ميگريخت و پيغمبر(ص) او را ميخنداند تا وي را گرفت؛ پس يك دست بر زير چانه حسين(ع) و دست ديگر را پشت سر او گذارد و او را بوسيد و فرمود: «حسين از من است و من از حسينم. خدا دوست دارد كسي را كه حسين را دوست داشته باشد. حسين، سبطي از اسباط است.» همين حديث شريف را بخاري، ترمذي، ابنماجه و حاكم به اين لفظ روايت ميكنند.
«شرباصي» بعد از آنكه از قاموس نقل ميكند كه: «حسين سبط من الاسباط و امة من الامم» مينويسد: «معناي "سبط"، جماعت و قبيله است و شايد معناي حديث اين باشد كه: حسين(ع) در رفعت و بلندي مقام، مرتبه يك امت را دارد؛ يا اينكه اجر و ثواب كاري كه از او صادر شده، به اندازه اجر يك امت است».
پيامبر(ص) او را ميبوسيد
پيغمبر(ص) به فاطمه(س) ميفرمود: «ادعي لي ابني فيشمهما و يضمهما اليه؛ پسرهايم را برايم بخوان (صدايشان كن تا پيش من بيايند)، پس آنها را ميبوييد و به خود ميچسبانيد.»
پيامبر(ص) او را دوست داشت
در آثار دوستي حسين(ع)، همين بس كه خاتم پيامبران(ص) فرمود: «اللهم اني احب حسينا فاحبه، و احب من يحبه؛ خدايا! من حسين را دوست ميدارم، پس دوست بدار او را و هركس كه او را دوست ميدارد.»
ميوه درخت نبوت
جابر ميگويد: پيغمبر(ص) در عرفات بود و علي(ع) روبهروي آن حضرت قرار داشت. پيامبر(ص) به من و علي(ع) اشاره فرمود و ما خدمت او رفتيم، پس فرمود: «يا علي! نزديك من بيا». علي(ع) نزديك رفت؛ فرمود: «دستت را در دست من بگذار!» سپس فرمود: «يا علي! من و تو از يك درختيم، من اصل و ريشه آن، و تو فرع آن، و حسن و حسين شاخههاي آن؛ هركس به يكي از شاخههاي آن متعلق (آويزان) شود، خدا او را داخل بهشت كند. يا علي! اگر امت من روزه بگيرند به قدري كه مثل كمانها خميده شوند و نماز بخوانند به قدري كه مثل ميخها خشك و بيحركت شوند، اما تو را دشمن بدارند؛ خداوند آنها را به رو در آتش اندازد.»
گنجي شافعي از خطيب بغدادي در تاريخ خود، از علي(ع) روايتي دارد كه پيامبر(ص) ميفرمايد: «درختي است كه من ريشه و اصل آن، و علي فرع آن، و حسن و حسين ثمره و ميوه آن، و شيعه برگ آن هستند. پس آيا بيرون ميشود از پاكيزه و طيب غير از طيب و پاكيزه؟»؛ يعني: فرع (ميوه و برگ درخت) پاك، پاك و طاهر است. و نظير اين حديث را از «ابوامامه باهلي» روايت كرده است.
«ابن اثير» و «سبط ابنالجوزي» و «طبري» نقل كردهاند كه: وقتي سرهاي شهدا را نزد «ابنزياد» آوردند، با شمشير يا چوب به لبهاي مبارك امام حسين(ع) ميزد. «زيدبن ارقم» وقتي ديد ابنزياد دست از اين بيادبي برنميدارد، گفت: «چوبت را برگير! قسم به آن كسي كه غير از او خدايي نيست! من در زماني طولاني ميديدم پيغمبر(ص) ميان اين دو لب را ميبوسيد». زيد گريست و ابنزياد به او درشتي كرد و او را به كشتن تهديد كرد و گفت: «خدا چشمانت را بگرياند! اگر پير خرفتي نبودي، گردنت را ميزدم».
زيد از مجلس ابنزياد برخاست، و ميگفت: «مردم! شما از اين پس بندگانيد (يعني بايد غلام و بنده بنياميه و كارگزاران آنها باشيد) پسر فاطمه(س) را كشتيد و پسر مرجانه را زمامداري و حكومت داديد. به خدا نيكان شما را ميكشند و بدان شما را بنده ميسازند. پس دور باد از عزت! آن كسي كه راضي به ذلت و عار شود». سپس بازگشت و به ابنزياد گفت: «حديثي براي تو بگويم كه خشم تو از آن بيشتر شود: «ديدم پيغمبر(ص) حسن(ع) را بر پاي راستش نشانده بود و حسين(ع) را بر پاي چپ. پس دست خود را بر سر آنها گذارد و گفت: "اللهم اني استودعك اياهما و صالح المومنين؛ خدايا! من اين دو و صالح المومنين (علي"ع") را نزد تو وديعه و سپرده گذاردم". پس وديعه رسول خدا(ص) در نزد تو چگونه است، اي پسر زياد؟». ابنزياد به خشم آمد و تصميم به قتل زيد گرفت.
چاپ نخست كتاب «از نگاه آفتاب (سيماي امام حسين"ع" در احاديث پيامبر"ص")» با شمارگان 2000 نسخه، 55 صفحه و بهاي 6000 ريال راهي بازار نشر شده است.
نظر شما