یکشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۰ - ۰۹:۴۹
بازگشت به دنياي فراموش‌شده علم و تخيل

«بازگشت پروفسور زالزالك» را شايد بتوان بازگشتي اميدواركننده به دنياي داستان‌هاي علمي تخيلي نوجوانانه دانست؛ داستان‌هايي همچون رمان‌ «سفر به مركز زمين» اثر «ژول ورن» كه به تازگي جايش را به داستان‌هاي تخيلي پر از جادو و ترس نسل جديد رمان‌نويسان داده است.-

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، رمان «بازگشت پروفسور زالزالك» نوشته «جمال‌الدين اكرمي» كه در مجموعه «رمان نوجوان امروز» منتشر شده،داستاني است تخيلي و پرهيجان كه با استفاده از عوامل كلاسيك داستان‌هاي علمي-تخيلي خواننده را جذب ماجرا مي‌كند؛ داستاني كه هر چه مي‌گذرد بيشتر به رمان «سفر به اعماق زمين» نوشته «ژول ورن» شبيه مي‌شود.

قهرمان نوجوان داستان «مانا»، نوه «پروفسور زالزالك» است. «پروفسور» نابغه اما حواس‌پرتي كه خيلي به پروفسور «ليدن براكِ» ورن شبيه است و نكته شايان توجه اين‌كه دستيار جواني به نام «هامون» دارد كه او هم مي‌تواند «آكسل» باشد.

داستان با حادثه‌اي آغاز مي‌شود كه بي‌احتياطي «پروفسور» آفريده است. او آنقدر مشغول آخرين اختراعش است كه غذاي ظهر مي‌سوزد و دود خانه را فرامي‌گيرد و اين‌جاست كه مانا به عنوان يك نجات‌دهنده سر مي‌رسد. نقشي كه حتي تا پايان داستان نيز آن‌را برعهده دارد.

شروع داستان با ايجاد سوالاتي در ذهن مخاطب، او را به خواندن ادامه داستان تشويق مي‌كند. ايجاد فضايي پر هيجان، معرفي معماگونه شخصيت‌هاي اصلي داستان از جمله نقاط قوت اين شروع به شمار مي‌رود. بحراني كه براي شروع داستان طراحي شده است زمينه را براي كنش اصلي فراهم مي‌كند. اختراع تازه پروفسور، اتفاقاتي را رقم مي‌زند كه پيكره اصلي داستان را تشكيل مي‌دهد.

كشمكش‌هاي «بازگشت پروفسور زالزالك» از جنس كشمكش‌هاي بيروني است. درگيري پروفسور زالزالك با پروفسور ماكان، شكست ظاهري اختراع پروفسور زالزالك، مشخص شدن ماهيت كه موجب شكست دستگاه اختراعي پروفسور شده است، خبر كشف يك غار چند هزار ساله، سفر به كوهدشت، سفر در زمان و بازگشت به زمان حال همه حادثه‌هايي بيروني‌اند كه در نهايت پروفسور و دوستان و خانواده‌اش از آنها پيروز بيرون مي‌آيند.

يكي از مهم‌ترين درگيري‌هاي داستان كه زمينه‌ساز بسياري از حوادث مي‌شود، درگيري پروفسور زالزالك و پروفسور ماكان است. درگيري كه با وجود اهميتش چندان به انگيزه‌هاي آن پرداخته نمي‌شود. شكست اختراع پروفسور و كشف علت آن نيز يكي ديگر از حوادث مهم است كه نويسنده به سادگي آن ‌را رها مي‌كند و به سراغ حادثه‌اي ديگر مي‌رود.

يكي ديگر از موضوعات اصلي داستان «كشف يك غاز چند هزار ساله در كوهدشت» و تصميم پروفسور زالزالك براي شناسايي آن است. موضوعي كه خبر آن در يك روزنامه به چاپ رسيده و يك خبرنگار پروفسور را از آن آگاه مي‌كند. دليل اينكه اين غار منحصربه فرد، توجه باستان‌شناس ديگري را جلب نمي‌كند و پروفسور و گروهش پيش از بقيه راهي شناسايي آن مي‌شوند موضوعي است كه چندان با منطق جور درنمي‌آيد.

طرح كلي داستان نيز چندان با منطق جاري در زندگي روزمره سازگار نيست، موضوعي كه هم مي‌تواند نقطه ضعف و هم نشانه قوت اثر به شمار رود. اصولاً داستان‌هاي علمي-تخيلي به نوعي قواعد زندگي روزمره را مي‌شكنند و مسايلي را مطرح مي‌كنند كه شايد در نگاه نخست باورپذير نباشد اما با بررسي عمقي و آشنايي با دنياي داستان مشخص مي‌شود كه اين دنيا قانون خاص خود را دارد.

«بازگشت پروفسور زالزالك» داستاني از جنس داستان‌هاي علمي – تخيلي است اما متاسفانه نويسنده در اين اثر بي‌محابا قانون‌هاي دنياي واقعي را مي‌شكند و قانوني نيز براي دنياي ساخته و پرداخته خود ارايه نمي‌كند. كاپيتان، طوطي سخن‌گوي پروفسور نمونه يكي از اين قانون‌شكني‌هاست.

طوطي كه برخلاف طوطي‌هاي ديگر «طوطي‌وار» چيزي را تكرار نمي‌كند. كاپيتان يكي از شخصيت‌هاي اصلي داستان است كه آگاهانه وارد بحث با ديگران مي‌شود، به خانه رقيب پروفسور زالزالك سرك مي‌كشد، در موقع مناسب از متقلب بودن او خبر مي‌دهد و حتي در جاي خود ضرب المثل و اصطلاحات خاص را به كار مي‌برد. صحبت‌هاي كاپيتان اگرچه بار طنز داستان را افزايش مي‌دهد اما با توجه به اينكه بقيبه عنوان مثال در صفحه 45 و 117 به ترتيب عكس‌العمل كاپيتان به اتفاقات داستان آورده شده است:

«در اين لحظه كارشناس موزه، صحبت‌هايش را قطع كرد و به پرواز طوطي سبزي خيره شد كه بالاي سر ماكان، بال بال مي‌زد و با صداي جيغ‌مانندش فرياد مي‌كشيد: «عتيقه‌چي تقلب‌گر! عتيقه‌چي تقلب‌گر! من ديد شما توي حياط خون، عتيقه ساخت!»»

و همچنين در بخش ديگري از اين رمان مي‌خوانيم: «و رو به كاپيتان، قلم‌مو را در هوا به حركت درآورد و گفت: «نكند تو هم به فكر احداد آفريقايي‌ات افتاده‌اي؟!» كاپيتان در حالي‌كه از بوي رنگ سرش را عقب مي‌برد، گفت: «نه! داشت براي اجداد مرده‌ات دعا خواند!»»

داستان بر پايه اختراع دستگاه تعيين سن اشياء باستاني شكل مي‌گيرد. دستگاهي كه پروفسور آن‌را «ستاره سيلك» مي‌نامد و معتقد است مي‌تواند با استفاده از آن، سنِ هر شيئي را با دقت يك صدم تعيين كند اما مانعي در اثبات اين ادعا بوجود مي‌آيد و پروفسور ماكان، با ترتيب دادن نقشه‌اي جلسه دفاع از اين اختراع را به هم مي‌زند. طرح اين بخش از داستان كاملاً ساده و باورپذير است اما آنچه در ادامه اتفاق مي‌افتد طرح داستان را پيچيده‌تر مي‌كند.

به شكلي تصادفي و با دخالت مانا و كاپيتان پرده از راز پروفسور ماكان و نقشه‌اش برداشته مي‌شود. خبرنگاري به پروفسور پيشنهاد مي‌كند، ماجرا را با جزئيات منتشر كند و پس از اين پيشنهاد بريده‌اي از يك روزنامه را در اختيار او قرار مي دهد كه خبر كشف غار چند هزار ساله در آن منتشر شده است. پروفسور كه با ماجراي شكست دستگاهش ضربه سختي خورده است، ناگهان برسر ذوق مي‌آيد و برنامه سفر به كوهدشت و كشف غار باستاني را ترتيب مي‌دهد و هيچ تلاشي براي بازيابي آبروي از دست رفته‌اش نمي‌كند.

ايراد تصادفي دستگاه يا قابليت خاص و عجيب آن در سفر به گذشته يكي ديگر از موضوعاتي است كه طرح داستان را پيچيده مي‌كند. استفاده از عنصر تصادف در يكي از مهم‌ترين گره‌‌هاي داستان، باورپذيري آن را كاهش مي‌دهد.

اكرمي داستان «بازگشت پروفسور زالزالك» را از زاويه ديد داناي كل روايت كرده است و اين زاويه ديد را به دنياي قهرمانان اصلي داستانش محدود كرده و تنها از ماجراهايي حرف مي‌زند كه اين قهرمانان يعني پروفسور، مانا و كاپيتان در آن حضور دارند.

شخصيت‌پردازي داستان يكي ديگر عناصر «بازگشت پروفسور زالزالك» است كه از جنبه‌هايي نقطه قوت و از جنبه‌ ديگري نقطه ضعف آن به شمار مي‌رود. شخصيت‌هاي اصلي و قهرمانان داستان از همان ابتدا به گونه‌اي معرفي مي‌شوند كه بتوانند كنش‌هاي مورد نظر نويسنده را اجرا كنند. شخصيت «مانا»، قهرمان نوجوان داستان يكي از نمونه‌هاي پرداخت استادانه و مثبت شخصيت در اين داستان است. دختر نوجواني كه از قالب منفعل دختران نوجوان داستان‌ها بيرون آمده و نقشي تعيين‌كننده را در ماجراها برعهده مي‌گيرد.

معرفي و پرداخت شخصيت‌هاي منفي داستان از چنين قوتي برخوردار نيست. پروفسور ماكان، كه اصلي‌ترين شخصيت منفي داستان است به خوبي معرفي نمي‌شود. برخي از شخصيت‌‌هاي فرعي نيز بدون شناسنامه وارد داستان مي‌شوند، نقش كوتاهي را در جهت پيش‌برد اهداف نويسنده برعهده مي‌گيرند و بدون اينكه دوباره در داستان وارد شوند از صحنه خارج مي‌شوند. خبرنگار مجله دانشمند كه نقش مهمي در حل يكي از چالش‌هاي داستان دارد، يكي از نمونه‌هاي چنين شخصيت‌هايي است.

نويسنده در ميان شخصيت‌هاي تخيلي و عجيب و غريبي هم‌چون پروفسور زالزالك، پروفسور ماكان و كاپيتان، شخصيت واقعي به نام آقاي تجربه‌كار را هم گنجانده است. باستان‌شناسي تجربي كه نقش مهمي در آفريدن رمان اكرمي برعهده داشته است.

نويسنده با استفاده از گفت‌وگوهاي داستان، بخشي از بار ماجرا را بيان كرده است اما لحن گفت‌وگوهاي رد و بدل شده در بين تمام شخصيت‌ها كاملاً يك‌دست و كتابي است و تنها «كاپيتان» طوطي شوخ و باهوش داستان است كه حرف‌هاي عاقلانه‌اش را با لحني عاميانه بازگو مي‌كند. استفاده از لحن متناسب با هر يك از شخصيت‌ها يكي از نقاط قوت هر داستاني به شمار مي‌رود كه «اكرمي» در «بازگشت پروفسور زالزالك» از آن استفاده نكرده است.

داستان با اثبات حقانيت پروفسور زالزالك به پايان مي‌رسد. گروه بعد از اينكه گشت و گذاري در گذشته مي‌كنند به فكر تعمير دستگاه «ستاره سيلك» مي‌افتند و پس از انجام اين كار به زمان و مكان ديگري در گذشته بازمي‌گردند و باز هم مثل داستان «سفر به مركز زمين» به همراه يادگاري از گذشته در مراسم بزرگداشتي كه برايشان ترتيب يافته حاضر مي‌شوند و از تجربيات‌شان مي‌گويند. نقش پررنگ و تعيين‌كننده مانا، قهرمان نوجوان داستان يكي از نقاط قوت اين پايان كليشه‌اي است. 

«بازگشت پروفسور زالزالك» را انتشارات كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان با شمارگان 15 هزار جلد و به بهاي 2500 تومان منتشر كرده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها