مربي ادبي كانون مشكينشهر يكي از نقاط ضعف رمان «هستي» را نامتعارف بودن شخصيت محوري داستان دانسته است و در اينباره ميگويد: «حسنزاده دربارهي شخصیت محوری اثر یعنی هستی اغراق کرده است، به گونهای که باورپذیریاش برای مخاطب تا حدودی دشوار است. ماجرای بازگشتن هستی به آبادان آن هم به تنهایی و موتورسواریاش، با توجه به سن و سالی که دارد، نامتعارف و غیرمنطقی به نظر میرسد.»
مربی پاسخگوی ادبی كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان مشكينشهر ژانر رمان «هستی» را واقعگرا، اجتماعی و رئالیستی دانسته و درباره اين اثر نوشته است: «در مجموع این داستان، ابعادي اجتماعی دارد و میکوشد تا واقعیات را باز نمایاند. موضوع داستان جنگ است اما در لایههای زیریناش مایههایی از طنز وجود دارد و این امر در جذابیت داستان بیتاثیر نیست.»
مریم علایی اضافه كرده است: «این رمان، داستان زندگی دختر دوازده سالهای نوجوانی به نام «هستی» را روایت میکند. دختری که شخصیتی خاص و متفاوت دارد. هستی دختری است که از دختر بودنش راضی نیست و آرزوهای پسرانه دارد. او نسبت به شرایط و موقعیتش معترض است و حاضر نیست به شرایط تحقیرآمیز تن بدهد و از این رو به مبارزه با شرایط میپردازد. هستي از عروسک بدش میآید و از خالهبازی حالش به هم میخورد.»
اين مربي نقد خود را اين چنين ادامه داده است: «در ادامهي داستان ماجراهايي رخ میدهد كه شخصیت هستی را متحول ميكند و باعث ميشود او به درک درست و روشنی از موضوع جنسیتاش برسد و نگاهش به حقایق پیرامونش تغییر یابد.»
علايي با تاكيد بر اهميت شخصیتپردازی در یک اثر داستانی واقعگرا، شخصيتپردازي رمان «هستي» را تحسين كرده و در اينباره توضيح داده است: «شخصیتپردازی در این رمان خوب است و همهی شخصیتهای داستان اعم از شخصیتهای اصلی و فرعی به خوبی توصیف شدهاند و حتی به حالات و روحیات درونی آنها نیز پرداخته شده است.»
اين مربي ادبي افزوده است: «البته به نظر میرسد که حسنزاده دربارهي شخصیت محوری اثر یعنی هستی اغراق کرده است. به گونهای که باورپذیریاش برای مخاطب تا حدودی دشوار است. ماجرای بازگشتن هستی به آبادان آن هم به تنهایی و موتورسواریاش، با توجه به سن و سالی که دارد، نامتعارف و غیرمنطقی به نظر میرسد. در واقع پذیرفتن اینکه یک دختر نوجوان دوازده ساله بتواند به تنهایی و آن هم در آن شرایط بحرانی جنگ دست به چنین کاری بزند، برای مخاطب ناممکن است.»
او طرح را محوریترین عنصر در شکلدهی و خلق رمان یا داستان محسوب دانسته و در اينباره توضيح داده است: «دیگر عناصر داستانی از جمله زبان تحت تاثیر طرح و برآیند آن هستند اما در رمان هستی چنین به نظر میرسد که در بعضی از قسمتهای رمان، این تعادل به هم خورده و عکس آن اتفاق افتاده است. یعنی عنصر محوری طرح، تحت تاثیر عنصر زبان قرار گرفته است. این در واقع نوعی ضعف برای داستان محسوب میشود.»
علايي اضافه ميكند: «در قسمتهایی از داستان با تلاش و تقلای نویسنده برای طنازی و خوش زبانی به منظور حفظ مخاطب مواجه میشویم. به گونهای که به نظر میرسد نویسنده به شدت به شیرین سخنی و طنزگویی اصرار دارد و به هر قیمتی آنرا در داستانش بکار میگیرد که این اصرار در برخي قسمتها به اثر آسیب میزند. در واقع همین رویکرد طنزآمیز نویسنده است که تقریبا تحت الشعاع اغلب حوادث قرار میگیرد، به گونهای که کاراکترها حتی در بحرانیترین شرایط و اضطرار جنگ و.. با هم شوخی میکنند و حرفهای طنزآمیز می زنند:
«... مامان هم ترکید از خنده. بلند و غش غش می خندید. خنده اش مرا هم به خنده می انداخت. در حال خنده گفت: حالا چرا یهو چپیدی تو توالت؟ مگه سنگر نداریم؟» (ص69)
«بابا با خنده گفت: چه طوره بریم ماه عسل؟ یک هتول چهار ستاره بگیریم رو به دریا. آخ چه کیفی می ده.» (ص75)
«صدای آژیر وضعیت قرمز از رادیوی یکی از همسایه ها بلند شد. مامان رادیوی خودمان را روشن کرد. بابا تو صورت های نگرانمان با نگاهش دوری زد و گفت: بفرما. حلال زاده اومد. الان می زنن شلالمون می کنن.» (ص75)
این رویکرد زبانی از حساسیت و اهمیت ماجرا كم ميكند و آنرا به عنوان یک حادثه ذهنی و داستانی جلوه میدهد.»
اين مربي ادامه ميدهد: «به کار بردن دیالوگهای سست و سطحی در بعضی قسمتهای داستان نيز از ديگر نقاط ضعف اثر به شمار ميرود:
«مامان با مگس کش کوبید پشت بابا: خفه شو. بی شخصیت !» (ص185)
«خاک بر سرت! تو می خوای دخترته بفرستی چوپونی؟» (ص186)»
او در بخش ديگري از اين نقد نوشته است: «رمان «هستی» در واقع بر دو محور اصلی تمرکز دارد. یکی داستان زندگی کاراکتر اصلی رمان، دختری که دوست دارد پسر باشد و به دنبال هویت و جایگاه خود است و دیگری محور تاریخی جنگ. شاید در نگاه اول گمان شود که موضوع اصلی رمان هستی، جنگ است در حالیکه چنین نیست و نویسنده با زیرکی و هنرمندی در لایههای زیرین داستان و بطور غیرمستقیم به این موضوع پرداخته است. روایت زندگی يك دختر نوجوان و بازنمایی موقعیت و جایگاه اجتماعی اوست که با شکلی هنرمندانه با حال و هوا و فضای جنگ درآمیخته است تا این نوجوان، خود، روایتگر داستانی دیگر از جنس جنگ بوده و در گیرودار رویدادهای متاثر از آن به نوعی از پختگی و خودشناسی دست پيدا كند.»
مربي كانون اضافه كرده است: «انتخاب زاویهی دید اول شخص برای این داستان خیلی خوب و به جا صورت گرفته است. چرا که توصیف و روایت ماجرا از زبان قهرمان اصلی داستان که خود در متن و بطن ماجرا حضور داشته و از نزدیک آنرا لمس کرده است، برای مخاطب بسیار ملموس و تاثیرگذار خواهد بود. انتخاب این نوع زاویهی دید بخصوص در داستانهای رئالیستی، بهترین و مناسبترین نوع زاویهی دید برای داستان است. راوی یا قهرمان داستان رابطهی دوستانه و صمیمانهای با مخاطب دارد و خیلی راحت حرفهای دلش را برای او بازگو میکند:
«از اینکه دستم توی گچ زندانی شده بود، خوشم نمیآمد. حس میکردم خودم هم زندانیام ..... آسمان سرمهای بود و پر ستاره. نخل وسط حیاط نمیگذاشت ماه را خوب ببینم. انگار ماه پشت نردههای پنجره بود. (ص 24)»
علايي معتقد است: «به نظر میرسد که حسنزاده در بخش آغازین رمان آنجا که به معرفی و شناخت اولیه کاراکتر محوریاش میپردازد، دچار زیادهگویی شده است و این بخش از داستان که چندین صفحه به آن اختصاص یافته، برای مخاطب طولانی و خسته کننده است. بعد از این بخش است که رمان به تدریج گیراتر و تاثیرگذارتر شده و اوج میگیرد. از این جا به بعد است که جوانب مثبت رمان پررنگتر شده و خلاقیت نویسنده بروز مييابد. بسیاری از توصیفهای خوب و زیبای داستانی در این بخش صورت گرفته است و در واقع داستان، شکل میگیرد. توصیفهای خوب به خصوص از فضای جنگ و جزئیات آن که منجر به برقراری ارتباط عمیق میان مخاطب و فضای داستان منجر میشود.»
او نمونه این توصیفهای خوب را اين گونه معرفي ميكند: «توصيفهاي هنرمندانه در این رمان کم نیست. توصیفهایی که زیبا و به یاد ماندنیاند:
««نور نارنجی خورشید آب خلیج را رنگ کرده بود. انگار یک دریا آب پرتقال جلوی چشممان بود.» (ص131)
«ماه قرص نعنای نصفه ای بود تو آسمان و نورش جان نداشت.... تیرها مثل خوشه های سرخ پخش می شدند تو آسمان، تا جایی که می شد می رفتند و بعد مثل آتش سیگار خاموش می شدند.» (ص135)
«لبخندش شیرین بود و مرا یاد قاچ هندوانه می انداخت.» (ص 142)»
علايي ديگر نقاط قوت اين رمان را چنين برشمرده است: «لحن رمان، ساده و صمیمی است و استفاده از ادبیات فولکلور و ضرب المثلها بر صمیمیت آن افزوده است. فصل پایانی داستان دارای فضای عاطفی و رمانتیک است. فصلی که کشمکشها حل و گرهها گشوده میشود و به غایت نویسنده که در واقع رونمایی از برشی از زندگی و زوایای روحی و روانی دختر پسرنمای داستان و نشان دادن توان و هوش و استعداد و قابلیتهایش در گذر از تنگناها و یافتن هویت گمشده و «من» درونیاش است، منتهی میشود. فصلی که با توصیفی لطیف و زیبا همراه است و با دیالوگ و نام راوی داستان «هستی» پایان میپذیرد:
««مشتم با لرزشی گنگ باز شد. یک ماهی کوچک بود. یک ماهی تراشیده شده از هستهی خرما و به رنگ هستهی خرما. صیقلی و سوهانخورده و قشنگ. روی تنه ماهی با خط قشنگی نوشته شده بود: «هستی» (ص 262)»
انتشارات كانون، چاپ نخست رمان «هستي» را برای گروه سنی «د» و «هـ» (نوجوان)، با قیمت 2800 تومان، روانهي بازار كتاب كرده است.
منبع: روابط عمومي كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان استان اردبيل
نظر شما