شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۱:۰۰
اقبال‌زاده: رمان محصول سرگشتگي انسان امروز است

شهرام اقبال‌زاده در نشست نقد رمان «شهریور هزار و سیصد و نمی‌دانم چند» با اشاره به اين‌كه رمان محصول سرگشتگي انسان امروز است، گفت: همه ما پریشان هستیم. فقط اندازه پریشانی‌مان متفاوت است. انسان مدرن، انسان مشکل‌داری است و راوی اين كتاب در تلاقی بحران‌ها قرار دارد.-

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، يكي ديگر از سلسله نشست‌هاي «روزنه‏ای به کتاب» فرهنگسراي اخلاق، كه عصر پنچشنبه، چهارم خرداد، برگزار شد، به نقد رمان «شهریور هزار و سیصد و نمی‌دانم چند...» نوشته طلا نژادحسن اختصاص داشت. 

فرحناز علیزاده،‌ در ابتدای نشست شرح مختصری ‏را از آثار چاپ شده نویسنده ارايه داد و گفت: هر رویکرد ادبی، دستگاه فکری خاصی را برای متن در نظر می‏گیرد و ارزيابي متون با يك رویکرد سبب می‏شود که منتقد از دیگر محاسن یا معایب متن به دور باشد.

وي وجود نشانه متنی برای هر یک از مولفه‌هاي رمان مدرن را در بدنه رمان ضروري دانست و ژانر رمان «شهریور هزار و سیصد و نمی‌دانم چند» را واقع‌گرای مدرن اجتماعی بيان كرد. 

عليزاده افزود: از دید ساختارگرایی، منتقد باید متن را درون نظام‏های نشانه‏ای استوار بر زبان‌شناسی بررسی کند. در این رویکرد منتقد باید با استخراج اجزاي ساختار اثر و نشان دادن دلالت‏ها و ارتباط موجود بین اجزا به بررسی متن بپردازد تا بتواند به سوالاتی درباره روایت‌شناسی ساختارگرا پاسخ دهد. 

در بخش ديگر اين نشست شهرام اقبال‌زاده نيز گفت: یک راوی پریشان حال نمی‌تواند تمرکز داشته باشد. پیدایش رمان، نشان از مشکلات انسان مدرن دارد. همه ما پریشان هستیم. فقط اندازه پریشانی است که فرق می‏کند. انسان مدرن، انسان مشکل‌داری است و راوی اين اثر در تلاقی بحران‌ها قرار دارد.

اين نويسنده یادآور شد: انسان یک نمونه نامقید و مقوله‏ای بین‌الاذهانی است. راوی اين رمان در غالب روایت یک راوی مهم نیست؛ یک زن عادی است که در زماني آرماني بزرگ داشته. شمس می‏گوید: نسلی بودیم که می‏خواستیم جهان را تغییر دهیم، ولی جهان ما را تغییر داد. کل این رمان همین را می‏گوید. اگر خاطره و رویا را از ما بگیرند چيزي برايمان باقي نمي‌ماند. راوی از درد خودش حرف می‌زند، ولی یک ضجر تاریخی را عنوان می‏کند. بنده این کار را رئال کلاسیک نمی‏دانم و آن را ناتورالیسم تلقي می‌كنم. 

وي افزود: در اين رمان یک بدبختی، مدام تکرار می‏شود. ژانر علت و معلولی در این رمان نداريم، پس رئال نیست. درگیری‌ها همه فردی است و اگر هوشمندانه و زولایی نگاه کنیم می‌توانیم لایه‌های پنهان آن را کشف کنیم. 

در ادامه علیزاده با استناد به گفته «ژرار ژنت» درباره اين‌كه هر متن ادبي دلالت فرهنگی محسوب می‌شود، ‌گفت: ضرب‌المثل یا تکه کلام نون و پنیر آوردیم؛ صفحه 39 و یا کنایه سر جهازی در همین صفحه نشانه خوبی است تا بیانگر سنت‏های دیرینه ما به کشورهای بیگانه شود. توجه به فرزند یتیم، توجه به داشتن فرزند پسر در کنار پنچ دختر در صفحه 122، گرفتن نذری به عنوان کاری ثواب و امری شفا دهنده که عیب و عار هم محسوب نمی‌شود، در صفحه 130و  خوردن خاک مرده‌ای که بانی سردی است، در صفحه 144، از نکاتی است که اگر ترجمه شود، ممكن است براي مخاطب خارجی هم جذاب باشد. 

اقبال‏زاده نيز در بخش پاايني اين برنامه گفت: این رمان را محل تلاقی چند رمان می‏دانم. رمان خاطره، رمان رشد و کمال. رمان آوارگی و رمان سرگشتگی و در عین حال رمان پایداری.  

رمان «شهریور هزار و سیصد و نمی‌دانم چند»، اواخر اسفند سال گذشته(90)آ از سوي نشر قطره منتشر شد.





نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها