کتاب «آن روز سه و نيم بعد از ظهر» روايتي از خاطرات مهدي صمدي صالح است كه با مصاحبه و تدوين سعيد غياثيان، توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. رواي اين كتاب عكس معروفي دارد كه سالها او را به عنوان يك شهيد میشناختند اما صاحب اين عكس در دانشگاه بوعلي سينا مشغول كار است._
ماجراي اين عكس و چاپ شدنش در يكي از روزنامهها پر تيراژ كشور با ذكر خاطرهي از شهيد و پس از آن نصب اين عكس به صورت پوسترهاي رنگي بزرگ، آن را به يكي از معروفترين آثار به جا مانده از سالهاي دفاعمقدس مبدل كرد تا آنجا كه اين تصوير روي ديوارهاي شهرها نیز نقاشي شد.
اما در اين ميان كمتر كسي از نام و نشان صاحب عكس خبر داشت تا آنجا كه تدوين کننده کتاب «آن روز سه و نيم بعد از ظهر» در هنگام ديدار با خانواده شهدا به صورت اتفاقي وارد منزل يكي از خانواده شهدا ميشود و در آنجا تعداد فراواني از اين عكس را روي ديوار ميبيند،درحالی که مادر شهيد آن را متعلق به فرزندش ميدانسته است.
تمام اين اتفاقات باعث شد تا غياثيان براي جمع آوري و ثبت و ضبط خاطرات مهدي صمدي صالح در قالب يك كتاب، عكس معروف او را از غربت و گمنامي بيرون آورد. وی در پاييز سال 1386 به زادگاه او (همدان) رفت و پس از اصرار بسيار خاطرات وي را ثبت كرد.
اما به دليل گذشت ساليان طولاني از پايان جنگ بيشتر وقايع،به ويژه جزیيات حوادث از ذهن صمدي صالح پاك شده بودند و فقط كلياتي از خاطرات آن روزها را به خاطر ميآورد. اين زواياي پنهان و جزیيات خاطرات باعث شد تا غياثيان و صمدي صالح ساعتها در اتاق كوچكي در منزل پدري تدوین کننده کتاب بنشيند و اتفاقها و خاطرات گذشته را با يكديگر مرور كنند. سرانجام پس از گذشت دو هفته و با نشستهاي روزانهاي كه بيش از 6 ساعت طول كشيد حاصل كار در 11 ساعت مصاحبه منبع كتاب شد.
مهدي صمدي صالح در دانشگاه بوعلي سيناي همدان مشغول به كار است. او يكي از نيروهاي قديمي لشكر انصار الحسين(ع) بود كه در طول سالهاي دفاعمقدس همواره در گردان خط شكن 145 حضرت علياكبر(ع) حضور فعال و موثر داشته است.
کتاب «آن روز سه و نيم بعد از ظهر» شامل 25 خاطره است كه نخستين آنها با عنوان «مدافعين تنگه اُحد» از غروب بيستوششمين روز بهمن ماه سال 1365 از عملياتي در اروند رود آغاز ميشود و آخرين خاطره با عنوان «ملاقاتي عجيب» در يكي از شبهاي تابستان سال 1380 به پايان ميرسد.
در بخشي از كتاب درباره تصوير معروف مهدي صمدي صالح كه با عنوان كتاب هم در ارتباط است آمده: «ساعت سه و نيم بعد از ظهر بود و زمان زيادي تا غروب آفتاب در شلمچه نمانده بود. با اينكه عرض كانال كمتر از 80 سانتيمتر بود و در چنين فضايي ركوع و سجود كار دشواري مينمود، اما چند نفر از بچهها مشغول خواندن نماز شدند. با يك جهش از كانال بيرون پريدم و چند متر آن طرفتر به نماز ايستادم. تمامي بچهها مرا از بيرون رفتن منع ميكردند زيرا هر لحظه احتمال ميرفت خمپارهاي در اطراف كانال فرود آيد. اما من ترجيح مي دادم در فضاي باز نماز بخوانم، پس از نماز، چند متر آنطرفتر تعدادي عكاس و فيلمبردار را ديدم كه از روبه رو به من نزديك ميشوند. در آن لحظه هرگز فكر نميكردم كه يكي از آنها عكسي از من گرفته است. عكسي كه در آينده او را يكي از شهدا خواهد خواند، غافل از اينكه من هنوز زندهام.»
کتاب «آن روز سه و نيم بعد از ظهر»در قطع رقعي و 310 صفحه با شمارگان 2500 نسخه و بهاي 79 هزار ريال توسط دفتر مطالعات و ادبيات پايداري حوزه هنري استان همدان و انتشارات سوره مهر منتشر شده است.
نظر شما