به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، بیست وهشتمین نشست «عصر روشن» در دو بخش شعرخوانی و میزگرد بررسی «ادبیات مهاجرت ایران»، عصر دیروز (20 شهریور) با حضور جمعی از شاعران، مترجمان و علاقهمندان این حوزه در کتابسرای روشن برگزار شد. این جلسه با استقبال گسترده مخاطبان روبهرو شد و به دلیل محدودیت فضا، جمعیت بسیاری به صورت ایستاده برنامه را دنبال میکردند.
در این نشست چهرهایی چون شهاب مقربین، اسدالله امرایی، علی عبداللهی، رضا چایچی، فرزانه شهفر، محمدهاشم اکبریانی، فرهاد عابدینی، علیرضا آبیز و رسول یونان حضور داشتند.
عباس صفاری، شاعر ایرانی مقیم آمریکا نیز در این نشست حضور داشت و علاوه بر شرکت در میزگرد بررسی «ادبیات مهاجرت ایران» تعدادی از سرودههایش را در پایان برنامه برای حاضران در جلسه قرائت کرد.
بخش نخست جلسه به شعرخوانی سه شاعر اختصاص داشت. در این بخش به ترتیب مقربین، شهفر و چایچی به شعرخوانی پرداختند و چند نمونه از سرودههایشان را قرائت کردند. پیش از شعرخوانی هر یک از این شاعران، علیرضا بهرامی، شاعر و دبیر نشستهای عصر روشن زندگینامه مختصری را از هر شاعر ارایه کرد.
در بخش دوم این جلسه میزگرد بررسی «ادبیات مهاجرت» با حضور عباس صفاری و محمدهاشم اکبریانی برگزار شد.
انتقاد از طرح نامه به شفیعیکدکنی
اکبریانی، در آغاز این بخش اشارهای به فراخوان منتشر شدهای از سوی انجمن شاعران ایران مبنی بر دعوت از محمدرضا شفیعی کدکنی در قالب ارسال هزارنامه به این شاعر از سوی علاقمندان داشت و با تاکید بر این موضوع که عملکرد کلی این انجمن مناسب است، گفت: این روش برای دعوت از حضور فردی در جمع مناسب نیست و به طور کلی این نوع قهرمانسازیها و قهرمان پروریها شایسته نیست.
وی بخشهایی از فراخوان را قرائت کرد و افزود: در حقیقت متن فراخوان در راستای بتسازی و شخصیتپردازی است و نباید از الفاظی مانند «نادره زمان» یا «دست نیافتنیترینهای روزگار» استفاده کرد.
در ادامه بهرامی با طرح پرسشیهایی مبنی بر اینکه تا چه حد نامگذاری «ادبیات مهاجرت» رسمیت دارد، آیا صرف اینکه مکان خلق یک اثر ادبی خارج از کشور اصلی نویسنده یا شاعر آن باشد، به نوعی دگراندیشی سیاسی را موجب شود، مناسبات جغرافیایی یا نگارش اثری درباره هجرت و غربت میتواند دلیل نامگذاری آن ادبیات به نام «ادبیات مهاجرت» باشد، این میزگرد را آغاز کرد و همچنین دیدگاه کارشناسان میزگرد را درباره ضرورت این نامگذاری و نشانههایی که مبنی بر آن صورت گرفته است، جویا شد.
ادبیات مهاجرت چیست؟
صفاری در پاسخ به این پرسشها با تاکید بر این موضوع که ترکیب «ادبیات مهاجرت» یک نامگذاری یا عنوان است که هنوز بر سر آن دعواست، گفت: گروهی معتقدند باید از ادبیات مهاجرت یا آنچه در غرب ارایه شده است با عنوان ادبیات تبعید یاد کنیم. این بخش از نویسندگان و شاعران بیشتر در اروپا و به ویژه کشورهای اسکاندیناوی یا سوئد فعال هستند و مسایل سیاسی بیشتر مدنظرشان است. همچنین اغلب افرادی هستند که در گذشته سابقه فعالیت سیاسی داشتهاند.
وی ادامه داد: بهطورکلی مقصود از «ادبیات مهاجرت» ادبیاتی است که خارج از مرزهای ایران به وجود آمده است؛ البته سابقه این نوع ادبیات، به مهاجرت برخی از ایرانیان که از اعضای حزب توده بودهاند، باز میگردد.
این شاعر در بخش دیگر جلسه به نمونههای موفقی از «ادبیات مهاجرت» اشاره و تشریح کرد: برای مثال کتاب «بادبادکباز» نوشته خالد حسینی از موفقترین کتابها در آمریکا و جزو ادبیات مهاجرت بوده که 36 میلیون نسخه نیز از آن فروخته شده است، اما فرق عمدهای با نمونه کارهای ادبیات مهاجرت دارد.
وی توضیح داد: این اثر به زبان انگلیسی نوشته شده و در نقد آن باید این نکته را در نظر گرفت که آنرا با تاریخ ادبیات انگلیسی میسنجیم، با وجود آنکه نویسنده آن انگلیسی زبان باشد یا خیر.
صفاری تاکید کرد: نبابراین باید توجه داشت که آنچه به زبان دیگری غیر از زبان مادری یا ملی نویسنده یا شاعر در کشوری که به آن مهاجرت کرده است، نوشته شود، ادبیات مهاجرت نیست و با ادبیات مهاجرت تفاوت دارد و در بررسی آن باید جنبههای دیگری را برای ارزیابی موفقیت چنین اثری در نظر گرفت.
وی در بخش دیگری از سخنانش به تغییرات ایجاد شده طی 10 سال گذشته اشارهای داشت و گفت: پیشتر آنهایی که به غرب مهاجرت میکردند دیدگاه منفی نسبت به ادبیاتی که در آنجا شکل میگرفت داشتند و البته تا حدودی دیدگاه آنها صحیح بود؛ چرا که زبان فارسی یک عنصر زنده و در حال تغییر و تحول است و کسی که از آن دور باشد نمیتواند ارتباط موثری با آن برقرار کند.
شاعر مجموعه «خنده در برف» ادامه داد: طی 10 سال گذشته بنابر دلایلی چون گسترش اینترنت و افزایش تماس مهاجران با داخل کشور، عکس این موضوع ثابت شده است. برای مثال اکنون در یکی از خیابانهای لسآنجلس، پنج کتابفروشی وجود دارد که تمامی کتابهای ایرانی در آنها ارایه میشود. در حال حاضر مشکل اصلی نه زبان فارسی، بلکه زندگی هنرمند یا نویسندهای است که به غرب مهاجرت میکند.
وی با ارایه مثالی در این زمینه پرداخت و توضیح داد: در انجمنهای ادبی که در دیگر کشورها برپا میشود، هر شاعر، نویسنده یا هنرمندی پس از مهاجرتش و در بدو ورود چند باری به این نشستها سر میزند، بیآنکه دغدغه اصلیاش مسایل ادبی یا هنری باشد که در این جلسهها مطرح میشود و پس از آن حدود 6 یا هفت سال ناپدید و درگیر زندگی و سر و سامان دادن به زندگیاش در غرب میشود. تجربه ثابت کرده است پس از آن نیز 99 درصد فعالیتهای ادبی و هنری این افراد بیشتر تفننی است.
برداشت ما از «ادبیات مهاجرت» مهم است
اکبریانی دیگر سخنران این بخش با تاکید بر این امر که عبارت یا اصطلاح در ارتباط با عنوان «ادبیات مهاجرت» مهم نیست گفت: آنچه برای من اهمیت دارد مراد، تعریف یا برداشتی است که از این نوع ادبیات داریم.
وی ادامه داد: تعریف من از ادبیات بر چند پایه استوار است. نخست آنکه خالق اثر در دنیایی دور از ارزشها و باورهای ایرانی قرار بگیرد. یعنی خارج از ایران اقامت داشته و بخش عمده زندگیاش را آنجا گذرانده باشد؛ هرچند ممکن است به ایران رفت و آمد داشته باشد. برای مثال بخش عمده زندگی صفاری هم در خارج از ایران گذشته است و ادبیات او در حوزه ادبیات مهاجرت قرار میگیرد.
وی درباره نکته دوم تعریفش از ادبیات مهاجرت اظهار کرد: اثری که در این حوزه منتشر میشود میتواند به زبان فارسی یا غیرفارسی باشد و نمیتوان در این زمینه حکمی صادر کرد. همچنین این اثر میتواند در ایران یا خارج از ایران منتشر شود.
اکبریانی افزود: باید توجه داشته باشیم هنگامی که میخواهیم درباره موفقیت یا عدم موفقیت چنین اثری صحبت کنیم، عنوان آن چه ادبیات مهاجرت باشد یا چیز دیگری مهم نیست.
وی درباره مخاطب این نوع ادبیات نیز گفت: مخاطب ادبیات مهاجرت میتواند یک ایرانی ساکن ایران باشد، مانند من که مخاطب کتابهای صفاری هستم یا فردی که خارج از ایران زندگی میکند. در حقیقت بحث مخاطب در این زمینه اهمیتی ندارد، بلکه خالق اثر مهم است. به بیان دیگر مخاطب ادبیات مهاجرت همان مخاطب ادبیات است.
ادبیات مهاجرت ایران موفق نیست
اکبریانی در بخش دیگر این جلسه تعریف خود را از ادبیات مهاجرت موفق ارایه کرد و توضیح داد: ادبیات مهاجرت موفق به معنای ادبیاتی است که جهانی شده باشد. این جهانی شدن به معنای خوانده شدن اثر از سوی خوانندگان کتاب در دیگر کشورها، جلب کردن توجه جشنوارههای ادبی و جوایز نقد بینالمللی یا ساخته شدن فیلمی براساس آن اثر است. در یک ارزشگذاری کلی ادبیات مهاجرت ما مانند ادبیات داخل ایران موفق نبوده، باوجود آنکه حرکت رو به جلویی داشته است. برعکس سینمای ما که چه سینمای داخل و چه سینمای خارج یا سینمای مهاجرت ما جهانی شده است.
وی تاکید کرد: برهمین اساس حتی پدیده ادبی هم مانند خالد حسینی نداشتهایم و این نوع از ادبیات ما جریان جهانی پیدا نکرد، اما در حوزه سینما یک جریان جهانی داریم.
ادبیات مهاجرت باید در ایران شناخته شود
صفاری در ارتباط با این دیدگاه اکبریانی با تاکید بر این موضوع که ادبیات با زبان کشور میزبان را باید از ادبیات مهاجرت جدا کرد، گفت: ما عادت داریم نویسندگان یا شاعران خود را دست کم بگیریم، اما برای مثال میتوانم به کتاب «لولیتا خوانی در تهران» نوشته آذر نفیسی اشاره کنم که 9 ماه در فهرست کتابهای پرفروش آمریکا بود. هرچند من خود نقدهایی به این اثر دارم، اما ارزشهای آن فراتر از کتابی چون «بادبادکباز» است که بیشتر لحنی سادهپسند دارد و البته جنبه سیاسی آن هم در موفقیتش موثر بوده است.
وی در ادامه نمونههای دیگری از این آثار را ارایه و تاکید کرد: در ارتباط با موفقیت ادبیات مهاجرت، باید این آثار در ایران موفق باشند و ارزشهای ادبی آنها شناخته شود، تا بتوان درباره موفقیت کلی آنها صحبت کرد. در حقیقت ایران خود باید به عنوان سکوی پرتابی برای این آثار باشد.
این شاعر در بخش پرسش و پاسخ این جلسه و در پاسخ به پرسشی درباره اینکه چگونه خود را به فضای داخل ایران نزدیک میکند و این ویژگی را در شعرهایش به کار میگیرد، توضیح داد: از اینترنت برای مطالعه خیلی استفاده و شعر را از طریق اینترنت دنبال میکنم همچنین با اتفاقات زبان فارسی یا ادبیات نیز در ارتباط هستم و برای حفظ این ارتباط به سراغ وبلاگهای شخصی میروم. همچنین با بسیاری از اتفاقات زبان فارسی دهه 60 یا ادبیات خیابان از طریق اینترنت آشنا شدهام. نامهنگاری را نیز به صورت جدی دنبال میکنم تا ارتباطم با ایران حفظ شود.
وی در پاسخ به پرسش دیگری که چرا ترجیح میدهد آثارش در ایران منتشر شود، اظهار کرد: با توجه به گسترش اینترنت، انتشار کتاب در خارج از کشور به شدت کاهش یافته و به عبارتی دوران انتشار کتاب به پایان رسیده است.
صفاری درباره کتابهای در دست انتشارش افزود: قرار است یک مجموعه به زبان انگلیسی از اشعار من منتشر شود، البته کار ترجمه آن به کندی پیش میرود. همچنین هرازگاهی در نشریات انگلیسی زبان نیز ترجمه شعرهای من منتشر میشود.
وی در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر تفاوت شعر مهاجرت با شعر ایرانی گفت: بسیاری از شاعران در غرب تا سالها از کیسه خاطرات خود در ایران استفاده میکنند؛ چراکه شناختی نسبت به محیط ندارند تا بتوانند آن را وارد شعرشان کنند. بنابراین شعرشان به شدت شبیه شعر آنها در داخل ایران است. تنها تعدادی از شاعران که زمان طولانیتری در غرب بودهاند میتوانند تجربیات خود را وارد شعرشان کنند.
وی ادامه داد: نکته دیگر آنکه گاهی این شاعران بیش از حد احساس آزادی میکنند و از چیزهایی مینویسند که ناموفق است.
صفاری افزود: آزادی بیان به ارزش ادبی یا زیباییشناسی منجر نمیشود و از سوی دیگر ما در زبان فارسی همواره آموختهایم که حرفمان را در لفافه بزنیم. شاعران در غرب بیشتر از آزادی برای نوشتن شعر سیاسی استفاده کردهاند، اما نوعی از شعر سیاسی که دیگر در ایران رواج ندارد و به نوعی شعارگونه است و موفق نیست.
صفاری در پایان این جلسه چند نمونه از اشعارش را برای شاعران قرائت کرد.
صفاری متولد 1330 در یزد، شاعر و مترجم است. «در ملتقای دست و سیب» (مجموعه اشعار از 1988 تا 1992)، «تاریک روشنای حضور» ( 1996)، «دوربین قدیمی و اشعار دیگر» (1381)، «کبریت خیس» (مجموعه اشعار از 1381 تا 1383)، «کلاغنامه: از اسطوره تا واقعیت» (1385)، «ماه و تنهایی عاشقان» (ترجمه اشعار ایزومی کی بو، انونوکوماچی)، «عاشقانههای مصر باستان» (ترجمه)، «کوچه فانوسها» (سرچشمههای شعر غنایی چین/ ترجمه) و «خنده در برف» (1388) عنوان آثار منتشر شده این شاعر هستند.
مجموعه شعر «دوربین قدیمی» صفاری در سال 1382 از برندگان سومین دوره جایزه شعر کارنامه بود.
بیست وهشتمین نشست «عصر روشن» دوشنبه (20 شهریور) از ساعت 18 تا 20 در کتابسرای روشن واقع در تهران، خیابان سمیه، نرسیده به تقاطع مفتح، برپا شد.
سهشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۱ - ۱۱:۰۰
نظر شما