کتاب «راز ياسهاي كبود» خاطراتی از يازده زن شهيد را به روايت اعضاي خانواده آنها در بر دارد. اين اثر به قلم عصمت گيويان از سوي نشر آرمان براثا روانه بازار نشر شده است.-
کتاب «راز ياسهاي كبود» در قالب خاطره - داستان روايتهایی را درباره يازده زن شهيد در بر دارد. طلوع كن اي آفتاب، وعده، نازبيگم، امام زاده ريحانه، آرام مثل ماه، مامان شهناز، خانم پيشوا، شاعر، نذر، مسجد اباذر و گل آبي عنوانهاي خاطرات اين كتاب است.
در این کتاب از شهيدان فوزيه شيردل، حاجيه منور كفاييزاده، نازبيگم حسينميرزايي، اقدس فراهاني، فهيمه سياري، مهناز حاجيشاه، طاهره اشرفگنجوي، صديقه رودباري، فاطمه قزويني، نسرين افضل و افسانه ذوالقدري یاد شده است و راويان خاطرات، اعضاي خانواده اين شهدا هستند.
در صفحه 35 کتاب و در خاطره - داستاني با عنوان «وعده» آمده است: قبل از انقلاب منور به بچهها ياد ميداد چطور از دست گارديها فرار كنند. توي مسجد جمع شديم، شعار داديم. خبر دادند چند تا جيپ محاصرهمان كردند. فوري همه متفرق شديم. هر كس به خانه خودش رفت. منور و پسرها كه به خانه رسيدند، منور گفت: اي داد بيداد، در مسجد را باز گذاشتم، خانه خداست، نكند حيواني (سگي) داخل مسجد شود...
مجيد گفت: من ميروم ميبندم و زود ميآيم. حسن گفت: نه داداش تو بمان من ميروم. علي گفت: من خوب ميدوم، تندي ميروم و برميگردم. وليالله گفت: من بروم بهتر است. منور من را نگاه كرد. دلم نيامد بچههايم را با دست خودم به چنگال گرگها بندازم. گفتم خودم ميروم.
منور گفت: شيخ حسين خدا به همراهت، اگر ديدنت بگو كشاورزم ميروم سر زمينم، بگو مالم گم شده ميروم ردش را بگيرم. خدا به همراهت چيزي نميشود. خدا وعده داده هر كسي به راهش باشد، يارياش ميكند. صداي شليك تير ميآمد، اما دل من به حرف منور گرم بود. هميشه مايه دلگرمي بود.»
کتاب «راز ياسهاي كبود» در قطع رقعي و 160 صفحه با شمارگان سه هزار نسخه و بهاي 30 هزار ريال از سوي نشر آرمان براثا منتشر و روانه بازار نشر شده است.
نظر شما