رفیع افتخار با بیان اینکه در اثرم به واقعیتهای جنگ و موضوع انسانهای پشت جبههها در حوالی سالهای 59تا 60 توجه کردهام، افزود: تیپها و شخصیتهای مختلفی در رمان وجود دارند. تپش به پسر بچهای میپردازد که در اثر موشکباران، افراد خانواده و زندگی را از دست داده و به همراه مادربزرگ مریضش به تهران مهاجرت میکند. وی در تهران مادربزرگش را نیز از دست میدهد و زمانی که کاملاً تنها میشود، با یک بسیجی آشنا میشود و در حجرهای در بازار کار خود را آغاز میکند، درس میخواند و داستان به این ترتیب ادامه مییابد.
وی که مدت یک سال برای نگارش رمان «تپش» زمان گذاشته است، با تاکید بر اینکه قصد ارایه رمانی عاطفی داشتم، اظهار کرد: کوشیدم تا روایت ماجرای این پسربچه خطی نباشد و چون برای نوجوانان نوشته شده، تلخیهای آن پررنگ نشود.
افتخار تپش را رمانی 20 فصلی معرفی کرد و گفت: این کتاب ابتدا 23 فصل داشت. برای نوشتن فصلهای نخست تا سوم کتاب حدود چهارماه وقت گذاشتم. کلمات آن آهنگین و جملهها از بار عاطفی ویژهای برخودار بودند. وقتی این سه فصل را برای برخی ناشر خواندم به نبود عمل داستانی آن ایراد گرفتند. در نهایت تصمیم گرفتم هر سه فصل را با هم حذف کنم.
وی از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به عنوان ناشر «تپش» یاد کرد و ادامه داد: این اثر در بیست و هفتمین نمایشگاه بینالمللی کتاب عرضه خواهد شد.
نظر شما