شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۰:۰۰
پارالمپیک یکی از زیباترین جلوه‌های زندگی است

مولف کتاب «قهرمانان میدان لندن» به گونه‌ای از توانایی‌های ورزشکاران معلول به ویژه در جریان بازی‌های پارالمپیک می‌گوید که مخاطب را کاملا متقاعد می‌سازد نگرش خودش را نسبت به معلولیت و انسان معلول تغییر دهد. او می‌گوید: بازی‌های پارالمپیک یکی از زیباترین جلوه‌های زندگی است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، کتاب «قهرمانان میدان لندن» با عنوان فرعی «همراه با کاروان رئیسعلی دلواری در باز‌ی های المپیک 2012 لندن» از سوی انتشارات سیمای شرق منتشر شده است. این کتاب را نگین حسینی، روزنامه‌نگار حوزه‌های ورزشی و اجتماعی کشورمان به رشته تحریردرآورده است.

به بهانه انتشار این کتاب گفت وگویی را با دکتر حسینی انجام داده‌ایم که نتیجه آن را با هم می خوانیم:

ضرورت تهیه کتابی برای پارالمپیک لندن چه بود؟
برای پاسخ به این سوال، باید مقدمه‌ای را بگویم. به نظر من، بازی‌های پارالمپیک لندن از نظر میزان جذب رسانه‌های جمعی و به ویژه پوشش خبری در کانال‌های تلویزیونی، از انگلستان تا ایران و سایر کشورهای جهان، رکوردار بازی‌های پارالمپیک در طول تاریخ این مسابقات است، یعنی بازی‌های پارالمپیک 2012 بیشترین و بهترین بازتاب را در میان رسانه‌های جهان و از جمله ایران داشت و همین دستاورد بزرگی برای جنبش پارالمپیک به حساب می‌آید.
در کنار توجه رسانه‌های جمعی و پرطرفدار مثل تلویزیون، رادیو و نشریات، این ضرورت احساس می‌شد که باید کار ماندگاری برای پارالمپیک کرد؛ ضرورتی که البته از پارالمپیک 2004 آتن احساس شد، یعنی می‌بایست آن خاطره‌ها، قهرمانی‌ها و چهره‌های میدان پارالمپیک در جایی ماندگار شوند. طبیعتا یک مجموعه به شکل کتاب می‌توانست جوابگوی این نیاز و هدف باشد. به همین دلیل، به پیشنهاد کمیته ملی پارالمپیک ایران، در سه پارالمپیک حضور داشتم که نتیجه آن، نگارش دو کتاب برای پارالمپیک آتن 2004 و لندن 2012 بود. البته متاسفانه کتاب پارالمپیک پکن 2008 به دلیل مشکلات شخصی‌ام، ناتمام ماند. 

آیا سابقه فعالیت حرفه‌ای شما به عنوان روزنامه‌نگار و ورزشکار ارتباطی با این انتخاب از سوی کمیته ملی پارالمپیک ایران داشت؟
البته برای هر انتخابی، به سابقه حرفه‌ای فرد توجه می‌شود. احتمالا درباره من هم علاوه بر سابقه ورزشکاری و روزنامه‌نگاری ورزشی‌ام، این‌که بیش از 15 سال است که در حوزۀ معلولیت و پارالمپیک روزنامه‌نگاری کرده‌ام، داوطلب شرکت در برنامه‌های مرتبط بوده‌ام، در انجمن‌های مختلف حضور داوطلبانه داشته‌ام و روی موضوع معلولیت و پارالمپیک، نه فقط کار حرفه‌ای ژورنالیستی که کار علمی و تحقیقی کرده‌ام، در نگارش کتاب موثر بوده است. 

در کتاب «قهرمانان میدان لندن» از تک تک ورزشکاران حاضر در بازی‌ها نوشته‌اید. آیا واقعا این‌همه وقت گذاشتید و با تک تک آنها در جریان بازی‌های پارالمپیک مصاحبه کردید؟
راستش ابتدا از من خواسته شده بود که فقط روی مدال‌آوران بازی‌ها تاکید کنم و فقط آن‌ها را در کتاب بیاورم اما من موافق این کار نبودم، به چند دلیل. نخست این‌که معتقدم تک تک ورزشکارانی که توانسته‌ بودند به پارالمپیک راه پیدا کنند، صرف نظر از این‌که مدال بیاورند یا نه، قهرمان هستند. دوم این‌که می‌دانستم رسانه‌های جمعی همگی به سراغ مدال‌آوران بازی‌ها می‌روند و حتی در پاداش‌های مرسوم که بعد از مسابقات پارالمپیک از طرف سازمان‌های مختلف ارائه می‌شود، فقط مدال‌آوران مورد توجه قرار می‌گیرند که به نظرم چندان رویه خوشایندی نیست. یعنی ورزشکاری که چهار سال از زندگی خود را وقف تمرین و آماده سازی کرده است، یک‌باره فقط به خاطر مدال نیاوردن احساس طردشدگی می‌کند. من دوست نداشتم همین اتفاق در کتاب لندن بیفتد و چنین حسی را به ورزشکاران بی‌مدال بدهم. دوست داشتم تمامی ورزشکاران ایرانی حاضر در پارالمپیک 2012 خودشان را در این کتاب پیدا کنند و حتی بتوانند آن را با افتخار به دست همسر، فرزند و پدر و مادر خودشان و سال‌های بعد حتی به دست نوه‌هایشان بدهند. همین انگیزه برای من کافی بود که دست به کار شوم و با وجود سنگینی و دشواری کار، این طرح را عملی کنم. طی تمام روزهایی که در لندن بودم، با تک تک بازیکنان ایران از صبح تا عصر گفت‌وگو می‌کردم؛ آن‌قدر وقت کم بود که با آن‌ها حتی در رستوران دهکده یا در خوابگاهشان قرار ملاقات می‌گذاشتم. با این‌که تا آخرین روز مشغول مصاحبه بودم، نتوانستم کار را تمام کنم. وقتی به محل زندگی‌ام (آمریکا) برگشتم و می‌خواستم نوشتن کتاب را شروع کنم، احساس بدی داشتم. مثل این‌که یک عده را پشت سرم جا گذاشته باشم. تصمیم گرفتم مصاحبه‌های مانده را تلفنی انجام بدهم. این شد که تقریبا نیمی از کار را از راه دور و با تلفن انجام دادم و خوشحالم که به هدفی که داشتم، یعنی گنجاندن تمامی ورزشکاران حاضر در پارالمپیک 2012 در کتاب رسیدم. 

آیا مشکلات دیگری هم برای نگارش کتاب داشتید؟
مشکلات که همیشه هست. یکی از مشکلاتم این بود که برای نوشتن از ورزشکاران باید از آن‌ها سوال می‌کردم. به نظرم این روش مصاحبه هرچند سودمند است اما برای هدفی که من دنبال می‌کردم و سبک کارم، کافی نبود. دوست داشتم شرایطی مهیا بود که می‌توانستم ورزشکاران را در محل زندگی‌شان، در روستاها و شهرستان‌هایشان، با همسر و والدین‌شان، در جریان کار و تمریناتشان ببینم و پیش از آن‌که از آن ها بخواهم از خودشان بگویند، من با مشاهداتم از آن ها بگویم یا بنویسم. دوست داشتم که امکان این کار فراهم شود. امیدوارم روزی بتوانم کتابی را به این شکل و بر اساس شواهد خودم درباره پارالمپین‌های ایرانی بنویسم.
نکته ای که لازم است به آن اشاره کنم این است که مسر من آمریکایی هست و در طول بازی‌های لندن همراهم بود، با من به دهکده ورزشکاران می‌آمد و از نزدیک با تیم ایران آشنا شده بود. او خیلی تحت تاثیر ایران و ایرانی‌ها قرار گرفت و در ورزشگاه‌ها همراه ایرانی‌ها، تیم‌های ما را تشویق می‌کرد، به ویژه ورزشکاران نابینای ایرانی، همسرم را خیلی دوست داشتند و او نیز ارتباط خوبی با آن‌ها برقرار کرده بود، برای مصاحبه های من هم خیلی زحمت کشید. دائم دوربین به دستش بود و عکس می‌نداخت. این یکی از دستاوردهای شخصی من از لندن بود. 

آیا می‌توانید کتاب «در آسمانی دیگر؛ خاطرات پارالمپیک 2004» را با کتاب «قهرمانان میدان لندن؛ پارالمپیک 2012» مقایسه کنید؟
سوال خوبی است. یک مقایسه از نظر فرم یا سبک نگارش و مقایسه دیگر، محتوایی و رویکردی است. کتاب «در آسمانی دیگر» فقط درباره مدال‌آوران بازی‌هاست و سبک متفاوتی با قهرمانان میدان لندن دارد؛ احساسی‌تر و حماسی‌تر است. در فاصله این دو پارالمپیک من با جنبه‌ای علمی و تحقیقی از موضوع معلولیت آشنا شدم که طبیعتا روی برداشت من از پارالمپین‌ها و کلا برداشت من از موضوع معلولیت اثر زیادی گذاشت و باعث شد که در نگارش کتاب لندن، از جنبۀ احساسی و حماسی مقداری فاصله بگیرم و به واقعیت‌های زندگی ورزشکاران و توانمندی‌های ملموس آن‌ها بپردازم. در واقع، در طول این سال‌ها که با جنبه علمی موضوع معلولیت بیشتر درآمیختم، متوجه شدم که نگاه علمی و دقیق به معلولیت، گاهی طلب می‌کند که آن را از جنبه احساسی بیرون بکشیم و مثل واقعیتی دست نخورده به مردم غیرمعلول ارایه‌ کنیم. این بود که در کتاب لندن سعی کردم به این جنبه نزدیک‌تر شوم؛ هرچند معتقدم که کتاب «در آسمانی دیگر» هم سبک خاص خودش را دارد و می‌تواند همچنان در آن سبک موفق باشد. یعنی هیچ اشکالی ندارد اگر آن نوع نگاه و سبک همچنان تکرار و منتشر شود چون آن هم مزایای خاص خودش را دارد. 

آیا نگارش این دو کتاب بازتابی در کمیته بین‌المللی پارالمپیک داشته است؟
 کتاب «در آسمانی دیگر» سال 2004 به انگلیسی ترجمه و با حمایت کمیته ملی پارالمپیک ایران، به مسابقه رسانه‌ای کمیته بین‌المللی پارالمپیک در سال 2005 ارسال شد. نتیجه این بود که این کتاب جزو نامزدهای برگزیده بخش رسانه‌های نوشتاری مسابقه رسانه‌ای کمیته بین المللی پارالمپیک انتخاب شد و البته من در رقابت با نمایندگان رسانه‌هایی مثل «بی.‌بی.سی»، «ان.اچ.کی» و «رویترز» قرار گرفتم که نتوانستم عنوان اول را به دست بیاورم اما همین قدر که به فینال مسابقات راه پیدا کردم، اهمیت داشت. متاسفانه سال گذشته از زمان برگزاری مسابقه رسانه‌ای 2013 کمیته بین‌المللی پارالمپیک باخبر نشدم، وگرنه حتما حداقل بخش‌هایی از کتاب قهرمانان میدان لندن را ترجمه می‌کردم و در مسابقه ارایه می‌دادم. 

به عنوان یک نویسنده و محقق غیرمعلول در حوزه معلولیت و پارالمپیک، چه درسی از بازی‌های پارالمپیک گرفته‌اید؟
به قول یک شعار بین‌المللی، همه ما «موقتا غیرمعلول» هستیم و هر آن ممکن است در اثر حادثه، بیماری یا به دلایل دیگر، معلول شویم. این‌که اکنون معلول نیستیم به معنای آن نیست که همچنان غیرمعلول باقی خواهیم ماند. بازی‌های پارالمپیک یکی از زیباترین جلوه‌های زندگی است، چون باورهای افراد موقت غیرمعلول را به چالش می‌کشد. یک باور نادرست که پارالمپیک آن را قلقک می‌دهد این است که معلولیت پایان زندگی نیست و معلولیت الزاما به معنی ناتوانی و درماندگی نیست. در پارالمپیک شما صحنه‌هایی را می‌بینید که باوری را در خون شما تزریق می‌کند مبنی بر این‌که انسان توانایی بسیار گسترده و پیچیده‌ای دارد و محرومیت از یک یا چند اندام نمی‌تواند ملاک قضاوت درباره کل توانایی‌های یک فرد باشد. امیدوارم روزی بازی‌های پارالمپیک در ایران برگزار شود./

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها