نقطه ضعف 1362 (مرحوم محمدرضا اعلامی)
رخدادهای فیلم در یک فضای بی زمان و مکان اتفاق می افتد. برای تصویر کردن فضای اختناق در کشوری که دیکتاتوری و ارعاب حرف اول را می زند، مرحوم اعلامی در نخستین ساخته سینمایی خود بخوبی از بستر کتاب «نقطه ضعف» آنتونیس ساماراکیس نویسنده یونانی استفاده کرده است. اعلامی اقتباس وفادارانه ای از کتاب ساماراکیس انجام داده و بازی موش و گربه مرد مظنون به فعالیت های سیاسی را با 2 مامور امنیتی در حال و هوای تریلرهای کلاسیک نگه داشته است. «نقطه ضعف» در میان آثار سیاسی ضعیف و بی رمقی که اوایل انقلاب تولید می شد یک فیلم استاندارد و ناب بود که به زعم اغلب منتقدان بهترین فیلم مرحوم اعلامی در کارنامه سینمایی اش محسوب می شود.
ناخداخورشید 1365 (ناصر تقوایی)
چالش های یک لنج دار ورشکسته با چند تبعیدی و تاجر بومی بخوبی از رمان «داشتن و نداشتن» ارنست همینگوی در فضای جنوب ایران بازخوانی شده است. تقوایی که سابقه داستان نویسی نیز در فعالیت هایش دیده می شود از تمام ظرفیت های داستان همینگوی برای بومی کردن فضا بهره برده است.مضاف بر این که «ناخداخورشید» در ساختار سینمایی، اثری استاندار و خوش ساخت در آمده و بازی های فیلم در کنار استفاده درست از لهجه جنوبی، ریتم منسجم و بدون افت اثر تماشاچی را تا فرجام کار دنبال خود می کشاند. به سبب شرایط عرفی جامعه تقوایی مجبور به حذف قهرمان زن همینگوی از اسلوب روایی فیلم خود شده است. زن ناخدا در فیلم کارکرد آنچنانی در روند پیش برنده داستان ندارد و حضورش در حد اکسسوار است. به نظر نبودش بهتر از بود آن در فیلم است. «ناخداخورشید» نمونه ای موفق در اقتباس از رمان خارجی در سینمای ایران محسوب می شود که درایت و تسلط سازنده اش بر ساختار درام و روایت از گوشه و کنار فیلم به نیکی پیداست.
بی بی چلچله 1366 (کیومرث پوراحمد)
دومین فیلم بلند پوراحمد اقتباسی از داستان «درخت زیبای پرتقالی من» نوشته ژوزه مائورو دوواسکونسلوس پرتقالی است. پس از فیلم سیاسی و ناموفق «تاتوره»، پوراحمد به دنیای کودکان و نوجوانان که از آن شناخت نسبی داشت رجوع کرد. در نوشته دوواسکونسلوس توصیف و تحلیل دقایق داستان ضمن تشبیهات و عباراتی ظریف و دلنشین از سوی قهرمان قصه، به درستی و در نهایت ایجاز شکل داده می شود. پوراحمد در اقتباس سینمایی قصه به واقع کار سختی داشته و در مجموع موفق به انتقال روح حساس و موثر داستان شده است. هر چند که در انتخاب بازیگران دقت و وسواس لازم را صورت نداد و بخشی از نارسایی فیلم به همین انتخاب ناموزون ارتباط داشت.
دو نیمه سیب 1370 (کیانوش عیاری)
دغدغه های اجتماعی کیانوش عیاری در اقتباس از داستان «خواهران غریب» اریش کستنر ادامه همان فیلم های سابقش است. جابجایی خواهران دوقلو فرصتی است که فیلمساز به اختلاف طبقاتی و عدالت اجتماعی نقبی زند. قیاس زندگی خانواده ای که 2 خواهر در آن رشد کرده اند در قالب خانواده فقیر و غنی در فیلم زیر ذره بین می رود. یکی از دخترها در خانواده مرفه نظامی رشد یافته و دیگری در جوار پدری آینه بین روزگار تلخش سپری می شد. خوهران غریب کیانوش عیاری در قبرستان به یکدیگر می رسند. روایت عیاری از داستان اریش کستنر روایتی تلخ و اجتماعی است. فلاکت و سیاهی از وجنات فیلم می بارد. به شاخصه ها و المان های امیدوار کننده فیلم کمتر می توان اطمینان داشت!
سارا 1371 (داریوش مهرجویی)
پس توقیف فیلم بانو، مهرجویی بیکار ننشست و با اقتباس از نمایشنامه «خانه عروسک» هنریک ایبسن نُروژی یکی از آثار مطرح دهه 70 سینمای ایران را ساخت. التهابات خانوادگی نمایشنامه ایبسن بخوبی در «سارا» حس و حال شرقی و بومی پیدا کرده بود. مهرجویی در اسامی قهرمانان قصه نیز تلاش داشت نام های هم سیلاب شخصیت های نمایشنامه ایبسن را گزینش کند. «سارا»ی مهرجویی جایگزین «نورا» ایبسن شد. گشتاسب رند و تلکه گیر ردای کروگستاد نمایشنامه ایبسن را پوشید. «سارا» اینک که 20 سال از ساخت آن می گذرد، موفق ترین فیلم مهرجویی در عرصه بین المللی است. این فیلم از جشنواره سن سباستین اسپانیا برنده جایزه بهترین فیلم شد.در جشنواره نانت فرانسه، نیکی کریمی جایزه بازیگر برتر و خود اثر به عنوان بهترین فیلم 2 جایزه برای سینمای ایران به ارمغان آورد. از جشنواره سائوپائولو برزیل نیز سارا دست خالی برنگشت و جایزه ویژه جشنواره نصیبش شد.
روز شیطان 1374 (بهروز افخمی)
رمان ششصد صفحه ای «پروتکل چهارم» فردریک فورسایت دستمایه اثری جاسوسی – معمایی در فیلم «روز شیطان» شد. افخمی که تعلق خاطر ویژهای به سینمای قصه گو بخصوص نوع هالیوودی اش دارد، در این رمان پر جزییات مسیر دشواری را پیش رو داشت تا اسلوب رخدادها را به ایران دهه 60 تسری دهد. پروسه تولید «روز شیطان» با دشواری پیش رفت. فیلم 6 فیلمبردار را بخود دید. افخمی فیلم را به شیوه اسکوپ ساخت که خود این سیاق فیلمبرداری بر زمان تولید و مشقت های آن افزود. «روز شیطان» یک ضد قهرمان جذاب داشت که تماشاگر را برای پی گیری رخدادهای فیلم ترغیب می کرد. قهرمانان اصلی فیلم ماموران امنیتی نظام بودند که نگاه یکدست سفید افخمی به این اشخاص فرصت همذات پنداری مخاطب را دریغ می کرد. از آنسو افخمی با پر ملات کردن «میشل گنج بخش» ضد قهرمان اثرش تلاش داشت سفیدی مطلق قهرمانهای قصه اش را تعدیل کند که در این مهم نیز به توفیق آنچنانی نرسید. چون مخاطب با قهرمان تک بعدی زیاد همسو و همراه نمی شود!
خواهران غریب 1374 (کیومرث پوراحمد)
فیلمساز اصفهانی 4 سال پس از کیانوش عیاری که از داستان «خواهران غریب» اریش کستنر دو نیمه سیب را ساخته بود، با اقتباس مجدد از این قصه اثر تازه خود را روانه پرده سینما کرد. پوراحمد برخلاف عیاری فضای شوخ و شنگ و شاد داستان را حفظ کرد. فیلم پوراحمد برخلاف فیلم عیاری با اقبال عمومی مخاطب مواجه شد. قهرمان های پوراحمد 2 خواهر کودک بودند و پدرشان آهنگساز بود! این بهانه ای شد که پوراحمد از ظرفیت های موسیقی تا می تواند بهره بکشد و انواع ترانه ها را چاشنی فیلمش کند. پدر و مادر خواهران دوقلو در فیلم پوراحمد از هم طلاق گرفته اند. عیاری در «دو نیمه سیب» مادر دوقلوها را سر زایمان به دیار مرگ فرستاده بود. پوراحمد در این فیلم از مادر مرحومش که در قصه های مجید جایش را میان مخاطبان مستحکم کرده بود، به بهترین شکل در فیلمش بهره برد.
پری 1374 (داریوش مهرجویی)
دغدغه های فلسفی مهرجویی در غالب کندوکاو ذهنی دختری جوان و مناسباتش با خانواده گسسته اش در «پری» به قوت «هامون» نیست. چند داستان از دیوید جروم سالینجر بخصوص «فرانی و زویی» در اقتباس این فیلم وطنی مدد رسان فیلمساز کهنه کار کشور شده است. موتور محرک قصه با رویایی که پری از عارف خراسانی می بیند به جنبش می افتد. در قصه «فرانی و زویی» سالینجر یک دهقان روس ردای عارف را برای فرانی به تن می کند. مهرجویی تقریبا اقتباس نعل به نعلی از داستان سالینجر انجام داده است. اغلب فصول داستان در سکانس های فیلم جاسازی شده است. تغییرات جزیی نیز فیلمساز در پروسه اقتباس چاشنی فیلم خود کرده است که می توان به آتش سوزی کلبه اسد بجای خودکشی سیمور در قصه سالینجر اشاره کرد.
شاخ گاو 1374 (کیانوش عیاری)
فیلمساز مولف سینمای ایران 4 سال پس از «دونیمه سیب» دوباره سراغ قصه ای از «اریش کستنر» رفت. عیاری «امیل و کارآگاهان» کستنر را دستمایه اقتباس برای یک اثر مفرح کودکانه قرار داد. این بار قهرمان های اصلی عیاری تعدادی کودک و یک دزد بودند. البته دغدغه های اجتماعی عیاری در این فیلم مفرح نیز حضور محسوسی داشت. کنترل تعدادی بچه و آن هم در فضای بیرونی و خارجی و هدایت آنها کار هر کارگردانی نیست. عیاری از بچه ها بازی مقبولی گرفته بود و فضای مفرحی را چاشنی فیلم کرده بود. اما «شاخ گاو» در گیشه شکست خورد و مورد توجه واقع نشد.
جنایت 1382 (محمد علی سجادی)
انگشت گذاشتن روی یکی از قله های ادبیات جهان و بازخوانی و تطبیق آن با فضای ایران معاصر امر بسیار خطیری است که هر فیلمسازی جرات چنین ریسکی را بخود نمی دهد. محمدعلی سجادی «جنایت و مکافات» فئودور داستایوسکی را دستمایه اثرش کرد. رمانی غنی و قطور که پر از جزئیات و آدم و ریز درشت است که برای تبدیل آن به سریال هم هر شخصی پا پیش نمی گذارد. از انجا که در فیلم های قبلی خود سجادی تعلق خاطرش را به ژانر جنایی – معمای نشان داده بود در فیلم جنایت بیشتر سعی کرد اسلوب ژانر را چاشنی اثرش کند تا ساحت روانی و محتوایی شخصیت های رمان داستایوسکی را به فیلم خود تزریق کند. شخصیت های ایرانی شده راسکولنیکف و سونیا بیشتر مرعوب مناسبات و مولف های ژانر هستند تا اسلوب رفتاری که از انگیزه های غنی و سیر تحول کلاسیک شخصیت ها انتظار داریم.
تردید 1387 (واروژ کریم مسیحی)
سالها پس از توفیق «پرده آخر» کریم مسیحی برای ساخت دومین اثرش سراغ اقتباس از «هملت» شکسپیر رفت. طرح کلی قصه از نمایشنامه شکسپیر گرته برداری شده و در فیلم هم اشاره هایی به سرگذشت شاهزاده دانمارکی و نامزدش می شود. عنوان فیلم کریم مسیحی هم اشاره ای است به درون مایه اصلی نمایشنامه «هملت»؛ هر چند در فیلم «تردید» سعی شده داستان با ویژگی های بومی و شرقی همگون شود. شاید پایان متفاوت «تردید» و سرنوشت نامتعارف قهرمان فیلم ، حاصل همین نگاه شرقی باشد. «تردید» در نیمه نخستش حساب شده المان های هملت را در فضای ایرانی لحاظ می کند. برای ظاهر شدن روح پدر از عناصر مراسم زار و سنت های آیینی جنوب فیلمساز مدد می گیرد. اما در نیمه دوم فیلم آدم های قصه درمسیر کشف رخدادهای مشابه با «هملت» پیش می روند و به نوعی فیلم دوپاره می شود.
سوپراستار 1387 (تهمینه میلانی)
تهمینه میلانی که در اکثر فیلم هایش در جهت دفاع از حقوق زنان و محکوم کردن مردان پیش می رفت. در «سوپر استار» نیز این رویه را یاد نبرد. با این که قهرمان فیلم کورش زند سوپراستار سینما به آب آتش می زند تا مزاحمت های جنس های مخالف بگریزد. اما پیروز اصلی در این منازعات باز همان طیف زنان قصه در برابر مرد دیوسالار هستند. میلانی «سوپر استار» را بر اساس داستان «آگوستوس» هرمان هسه نگاشت.دخترکی که در مسیر زندگی کورش زند قرار می گیرد، درصدد نجات این سوپراستار از زندگی فلاکت بارش در طول فیلم نصایح اخلاقی را چاشنی می کند. خود فیلمساز نیز مدعی شد که فیلمی معناگرا ساخته است. اما این ادعای فیلمساز بیشتر شبیه شوخی بود.
اینجا بدون من 1389 (بهرام توکلی)
مناسبات قهرمان های سومین فیلم توکلی از نمایشنامه «باغ وحشی شیشه ای» تنسی ویلیامز سر و شکل گرفته بود. فیلمساز در بومی کردن نمایشنامه نویسنده امریکایی موفق است و در صحه گذاری بر تاثیر سینما بر زندگی، ظریف و هوشمندانه پیش می رود. مونولوگ احسان در ابتدا و اختتام فیلم آمیزش جدایی ناپذیر واقعیت و رویا است. «اینجا بدون من» در بازنمایی دغدغه های شخصیت ها و مناسبات آنها با یکدیگر در محیط خانه و اجتماع خیلی صریح و بدون لکنت حرفش را می زند.
دوازده صندلی 1390 (اسماعیل براری)
این فیلم بر اساس رمان معروف «دوازده صندلی» فیلم های فراوانی ساخته شده است. ایلیا ایلیف و یوگنی پتروف رمان «دوازده صندلی» را بر اساس مناسبات اشتراکی شوروی کمونیستی نگاشتند. براری ضمن تلاش برای حفظ لحن طنز داستان، موضوع آن را بهانه ای برای تصویر کردن طبقه های گوناگون اجتماعی در ایران کرد. کارگردان درباره لحن طنز فیلمش گفته: طنز این فیلم،طنز خاصی است؛ چیزی از جنس طنز در ادبیات کهن ایران و آثار نویسندگانی چون عبید زاکانی. طوری که خود اثر مجبورمان کرد برخی از سکانس های خوب فیلم را در آوریم.
جیب بر خیابان جنوبی 1390 (سیاوش اسعدی)
داستان «شعله افتخار» دوایت تیلر دستمایه اقتباس اسعدی برای دومین تجربه سینمایی وی شد. دغدغه های اجتماعی فیلمساز در این اثر نیز پر رنگ است. فیلم قصه ای خطی دارد و هر کدام از شخصیت ها به تنهایی محور اصلی هستند. اسعدی پس از نگارش فیلم نامه، اثر ساخته شده ساموئل فولر به نام «جیب بر خیابان جنوبی» را دید که از قصه «شعله افتخار» دوایت تیلر اقتباس شده بود. فیلمساز جوان ایرانی درباره شباهت های اثرش با نمونه امریکایی گفت: امکان دارد شباهت هایی باشد چون فیلم فولر هم خیلی به قصه دوایت تیلر وفادار مانده است.
اشباح 1392 (داریوش مهرجویی)
مهرجویی فیلمساز کهنه کار و مطرح سینمای ایران در دهه هشتم زندگیش مانند جوانان تازه نفس سالی یک فیلم روی پرده می فرستد. وی فیلم نامه «اشباح» را بر اساس نمایشنامه ای به همین نام از هنریک ایبسن نروژی آماده کرد. مهرجویی پیش از این در فیلم «سارا» نیز از «خانه عروسک» ایبسن برای اقتباس بهره برده بود. قصه «اشباح» از پیش از انقلاب با نقبی بر زندگی تورج امیر سلیمانی سرهنگ الکی به غلتک می افتد و طبعات گناه پدر به نوعی بر زندگی همسر و تنها فرزندش سایه می افکند. اقتباس مهرجویی و تطبیق رخدادها با فضای ایران مقبول به نظر می رسد. «اشباح» اثری تلخ و تراژیک در آمده، اما فیلم در اجرا ضربه خورده و شتابزدگی و بی حوصلگی در کلیت اثر محسوس است.
بیگانه 1392 (بهرام توکلی)
فیلم مانند منبع اصلی اقتباسش بر زندگی 2 مرد و 2 زن متمرکز شده است. توکلی برای ساخت واپسین اثرش دوباره به نمایشنامه معرفی از تنسی ویلیامز رجوع کرده است. «اتوبوسی به نام هوس» بارها در صحنه های بزرگ تئاتر جهان اجرا شده و یک نسخه کلاسیک از این نمایش نیز توسط الیا کازان در هالیوود تولید و بر پرده سینماها درخشید. رخدادهای اصلی فیلم در منزلی در جغرافیای جنوب شهر و مماس با ریل آهن هویت بومی و اینجایی یافته است. «بیگانه » نسبت به اثر دیگر توکلی یعنی «اینجا بدون من» که آن هم اقتباسی از نمایشنامه دیگری از ویلیامز بود به نوعی رخوت خود خواسته دچار شده است. حبس کردن آدم ها در جغرافیای بسته منزل و بیرون بردن اندک آنها فقط در موقعیت زمانی شب تاثیری در گذشته تاریک برخی از آدم های قصه ندارد. این فیلم هنوز به نمایش عمومی درنیامده است.
نظر شما