انتشار کتابی مانند جامعالتواریخ با شمارگان 350 نسخه– کتابی که هم اهالی ادبیات، هم تاریخدانان به آن نیازمندند- با توجه به هزینههای جانبی صحافی و حروفچینی، مبلغ زیادی روی دست ناشر میگذارد. در حالیکه اگر چنین اثری با شمارگان دو هزار نسخه منتشر شود، قطعاً هزینههای نشر بین نسخههایش سرشکن میشود و ناشر عملاً با کاهش هزینه قابل توجهی روبخرو خواهد شد. مشکل اینجاست که در بازار کتاب، عرضه و تقاضا وضعیت نامطلوبی دارند. طبیعی است اگر تقاضا برای تولید کتابی وجود نداشته باشد، تولید کننده هم رغبتی به انتشار آن ندارد. به این ترتیب باید گفت در فرایند نشر هرچه متغیر تولید افزایش بیابد، تابعِ هزینه روند نزولی پیدا میکند. گذشته از این، چنین شمارگان محدودی در کشوری با بافت جمعیتی که اکثریت آن را جوانان تشکیل میدهند، نگران کننده است.
از سوی دیگر، باید عنوان کرد چند درصد افراد تحصیلکرده کشور مطالعه میکنند و زمان مطالعه آنها چقدر است؟ پاسخ به این پرسش هم تا حدودی موید این نکته است که نباید توپ را در زمین دولت انداخت و بدون رعایت جانب انصاف، قوه مجریه را مسبب مشکلات فعلی نشر ایران دانست. هرچند به یقین بخشی از این مشکلات هم سهم دولت است. نشر کتاب در ایران به عنوان یک صنعت شناخته میشود اما صنعتی که سرعت گردش سرمایهاش بسیار اندک است. بارها دیده شده شمارگان منتشر شده کتابی از یک نویسنده سرشناس ایرانی یا ترجمهای از نویسندهای صاحبنام در جهان، پس از حدود دو سال در بازار کتاب به اتمام رسیده است. این یعنی سرمایه چند ده میلیونی ناشر آن اثر، در این بازه زمانی خوابیده است!
بدون شک کتاب کالایی اقتصادی است و تا وقتی تقاضا در بازار آن اندک باشد، نباید انتظار شکوفایی صنعت نشر کشور را داشت. بدیهی است مشکلات نشر ایران، راهحلهایی دارند اما وقتی مساله فرهنگ اجتماعی باشد، مشکل به این سادگیها حل شدنی نیست و اصولاً فرد یا گروهی نمیتواند فرهنگ کتابخوانی را به مثابه داروی شفابخش به کالبد جامعه تزریق کند. اینجا، جامعه است که باید تصمیم بگیرد و تا هنگامی که نیاز به کتاب و کتابخوانی در ارکان آن جاری نشود، نباید از دولتها انتظار معجزه داشت.
مقوله بعدی موضوع افرادی است که یگانه منبع درآمدشان انتشار کتاب است؛ مانند نویسندگان و مترجمانی که سابقه فعالیت آنها در زمینههای تالیف و ترجمه بعضاً به بیش از چهار دهه میرسد. به صراحت باید گفت شمارگان یکهزار نسخه کتابها حرفه چنین افرادی را به شدت تهدید میکند. به بیان دیگر، صنعتی که مشتری ندارد، در همه بخشهایش آسیبپذیر است.
برخی نظریهپردازان هم برای برونرفت از وضعیت موجود، معتقدند دولت میتواند سیاست تشویقی در پیش گیرد. در اینباره هم باید گفت هرچند برخی سیاست های حمایتی دولت مثل خرید کتاب از ناشران می تواند به صنعت نشر کمک کند اما نباید قوه مجریه را مسوول نگهداری از صنعت نشر بدانیم و خریدارا ن کتاب باید از این صنعت حمایت کنند. به هرحال آرزوی همه اهالی فرهنگ، نجات صنعت نشر کشور است ولی نباید فقط دولتمردان و کارگزاران دولت را اعضای گروه نجات دانست.
نظر شما