جمعه ۲۷ تیر ۱۳۹۳ - ۰۸:۰۰
مهم‌ترین نارسایی‌آثار منتشرشده درباره قطعنامه 598/ پژوهش در ناگفته‌های دیپلمات‌های دوران جنگ

ایرج همتی، نگارنده «دیپلماسی ایران و قطعنامه 598» معتقد است: تا پیش از پذیرش قطعنامه 598، دیپلماسی ایران بیشتر دستور کاری تاکتیکی را با هدف جلوگیری از تصویب قطعنامه تحریم تسلیحاتی از یک سو و جابه‌جایی در بندهای قطعنامه از سوی دیگر پیش می‌برد اما به تدریج واقع‌گرایی در رفتار دیپلماسی ایران جایگاه خود را یافت.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) کتاب «دیپلماسی ایران و قطعنامه 598» نوشته ایرج همتی و داود صفایی فسخودی که در نمایشگاه کتاب امسال از سوی انتشارات صفحه جدید رونمایی شد، نگاه تازه‌ای دارد به ابعاد و فرایند تحولات منتهی به پذیرش قطعنامه 598 و روند پیگیری و اجرای مفاد آن تا انتشار گزارش دبیرکل وقت سازمان ملل متحد در 9 دسامبر 1991 (18 آذر 1370) که طی آن عراق رسماً به عنوان آغازگر جنگ معرفی شد. به مناسبت 27 تیرماه، سالگرد پذیرش قطعنامه 598، با ایرج همتی، یکی از نویسندگان این اثر، درباره نحوه پرداختن به این موضوع در کتاب «دیپلماسی ایران و قطعنامه 598» به گفت‌و گو پرداخته‌ایم.

درباره ضرورت‌های نگارش «دیپلماسی ایران و قطعنامه 598» بفرمایید.

یکی از مهم‌ترین نارسایی‌هایی که در آثار منتشرشده درباره قطعنامه 598 دیده می‌شد، کمرنگ‌بودن بررسی‌های انتقادی رفتار دیپلماسی ایران بود. مثلاً کتاب «ما و عراق از گذشته دور تا امروز» نوشته منوچهر پارسادوست به عنوان اثری انتقادی در این زمینه، با نادیده‌انگاری فرصت خاتمه‌دادن به جنگ از موضع کسب امتیاز پس از آزادسازی خرمشهر و تحریم جلسات شورای امنیت سازمان ملل توسط ایران که به عقیده ما امکان بهره‌گیری مناسب از این نهاد جهانی را سلب کرد نوشته شده است. در واقع، در نقد دیپلماسی ایران نکته‌ای نیامده است.

یعنی «دیپلماسی ایران و قطعنامه 598» دست کم به دو زاویه‌ مغفول از نگاه مولفان پیشین نظر دارد؟
ما نیازمند تعریفی عملیاتی از مفهوم دیپلماسی و چارچوب تاریخی بودیم که همان «چارچوب پیوستگی جنگ و سیاست» بود. این تعریف، حاصل تأملات «کارل فون کلازویتس» درباره سرشت اساساً سیاسی و اجتماعی جنگ است. بر اساس چنین تعریفی، به بررسی مورد به مورد رفتارها و اقدامات سیاست خارجی ایران به‌ویژه از منظر تصمیم‌گیری کلان کشور پرداختیم، تا بتوانیم به این سوال که «آیا تحول معناداری در الگوی رفتار سیاست خارجی ایران از صدور تا پذیرش قطعنامه 598 و پس از پذیرش قطعنامه تا معرفی عراق به عنوان آغازگر جنگ در 18 آذر 1370 به وجود آمد؟» پاسخ مناسبی دهیم. کتاب بر عملکرد دیپلماسی ایران در دو محور اصلی متمرکز است. نخست، در برخورد با قطعنامه 598 (قبل، حین و بعد از تصویب تا پذیرش آن) و دوم، اجرای بند 6 قطعنامه 598 درباره مسوول جنگ و شناسایی متجاوز.

روش پژوهش شما در کتاب «دیپلماسی ایران و توافقنامه 598» چگونه بود؟
مطالعه روند تصمیم‌گیری کلان کشور در حوزه جنگ و سیاست خارجی، روش اصلی ما در مطالعه و بررسی منابع بود. در مواردی که مشخصاً به عملکرد دیپلمات‌ها یا دستگاه دیپلماسی کشور پرداخته‌ایم، اقدامات آنان را صرفاً به عنوان کسانی که در فرایند تصمیم‌سازی‌ها نقش داشتند و در نهایت مجری این تصمیمات بودند در نظر گرفته‌ایم ولی کماکان تأکید بر رفتار تصمیم‌گیری کشور در حوزه جنگ و سیاست خارجی است. در عین حال، نیازمند طراحی چارچوب ویژه‌ای بودیم که بتوانیم رابطه دیپلماسی را با جنگ تبیین کنیم. در این مورد به نظریه «کارل فن کلوزویتز» توجه داشتیم که البته این یک نظریه عمومی در باره رابطه جنگ و سیاست است.

نقش دیپلماسی در جنگ چیست و در این کتاب چگونه بر این موضوع اشاره داشته‌اید؟
راه حل دیپلماتیک هیچ‌گاه تمام پیروزی را از آنِ یک طرف نبرد نمی‌داند. در نگارش این کتاب، برای نخستین‌بار به برخی اسناد دیپلماتیک مراجعه شد و به مصاحبه‌های اختصاصی با برخی دیپلمات‌ها و نظامیان سال‌های جنگ تحمیلی پرداختیم. ناگفته‌های مهمی از میان این مصاحبه‌ها مطرح شد که بخشی از مستندات حایز اهمیت کتاب درباره ماهیت رفتار دیپلماتیک ایران در سال‌‌های جنگ تحمیلی است. بررسی‌ها برای نگارش این کتاب نشان می‌دهد که دیپلماسی ایران تعادل ناپایداری را میان مولفه‌های آرمان‌گرایانه و واقع‌گرایانه سیاست خارجی تجربه کرد که به ماهیت دوگانه جنگ و فرایند‌های تصمیم‌گیری مرتبط با آن مربوط می‌شود. جنگ غیر از تلاش برای تجدید نظر در وضع موجود مرزهای سرزمینی، با هدف نابودی انقلاب یا لااقل بی‌ثبات سازی آن آغاز شد. این واقعیت یا تصور از آن به پیوستگی جنگ و انقلاب منجر می‌شود. به این معنی که شرکت در جبهه‌های جنگ نه‌ فقط دفاع از کشور، که نشانه‌ای از تعهد به رسالت انقلابی شناخته شد و این پیوستگی بر ماهیت دفاعی جنگ اثر گذاشت و رفتار تصمیم‌گیری برای استفاده از فرصت جنگ برای دستیابی به اهداف انقلاب را تحت تأثیر قرار داد. این‌ها بخشی از نتایج پژوهش‌ آمده در «دیپلماسی ایران و قطعنامه 598» است.

مهم‌ترین فرضیه‌ای که در این کتاب مطرح می‌شود این است که «پیشبرد موازی دو منطق گفتمانی و راهبردی، سبب بازماندن دیپلماسی ایران در مواجهه با رویدادها و موقعیت‌های مختلف از پیگیری فرصت‌هایی که برای خاتمه سیاسی و دیپلماتیک جنگ از موضع برتری نسبی فراهم آمده شد» در این باره توضیح بفرمایید.

ببینید! جنگ از منطق راهبردی یا منطق پیوستگی جنگ و سیاست برخوردار است. دیپلماسی ایران در سال‌های جنگ از دستورکار محدودی تبعیت می‌کرد. این دستور کار شامل تببین شرایط عادلانه ایران برای پایان جنگ و کاستن از هزینه‌های بین‌المللی و دیپلماتیک ادامه جنگ است. از اوایل سال 1366 علایمی از به هم خوردن موازنه میان حوز‌های گفتمانی و راهبردی جنگ و احتمال حرکت در مسیر نوعی عمل‌گرایی دیپلماتیک آشکار شد.

با صدور قطعنامه 598 جمهوری اسلامی ایران دستورکاری تردیدآمیز را بر مبنای نه رد نه قبول قطعنامه در پیش گرفت اما برخلاف گذشته در مسیر نوعی عمل‌گرایی دیپلماتیک، گرچه براساس ملاحظات تاکتیکی، گام برداشت. از هنگام پذیرش قطعنامه 598 شیوه بازی دیپلماتیک ایران تغییر قابل توجهی پیدا می‌کند. ایران گذشته‌ای طولانی از بی‌اعتمادی به سازمان‌های بین‌المللی را پشت سر گذاشته بود و اکنون می‌کوشید از تمامی امکان‌ها و فرصت‌های همکاری با این سازمان‌ها در حل‌وفصل نهایی منازعه خود با عراق بهره‌گیرد. این کتاب با طرح شواهد و داده‌های متعددی شیوه رفتار جدید دیپلماسی ایران را در کمک به حل برخی از مهم‌ترین مسایل باقی مانده از جنگ (در کنار سایر عوامل تأثیرگذار) که شامل تجدید اعتبار قرارداد 1975 الجزایر و اجرای بند 6 قطعنامه 598 در مورد مسؤولیت جنگ است، مورد بررسی قرار می‌دهد.

شما از اتخاذ چارچوب «پیوستگی جنگ و سیاست» به چه نتیجه‌ای رسیدید؟
براساس این چارچوب، به نظر می‌رسد درک چندان روشنی از طبیعت حقوقی دیپلماسی و قاعده بازی متفاوت آن در دوره جنگ وجود نداشت. جنگ با هدف برخورداری از قدرت چانه‌زنی بهتر در مذاکره نهایی صلح ادامه می‌یافت. یافتن تضمین کافی برای فراهم آمدن موفقیت صد در صد ایران در عرصه مذاکره یعنی شرایط «برد ـ باخت» در شرایطی که قدرت‌ها و بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی به دنبال بازی «باخت ـ باخت» برای هر دو طرف جنگ بودند. تا مدت‌ها تصمیم‌گیران عموماً در اندیشه تصاحب تمامی برد یا سهم قاطعی از برد به سر می‌بردند که برای طرف مقابل، «باخت» یا برد ناچیزی باقی می‌ماند.

پس پذیرش قطعنامه 598 به معنای تغییر در شیوه حرکت دیپلماتیک ایران بود.
تا پیش از پذیرش قطعنامه 598، دیپلماسی ایران بیشتر دستور کاری تاکتیکی را با هدف جلوگیری از تصویب قطعنامه تحریم تسلیحاتی از یک سو و جابه‌جایی در بندهای قطعنامه از سوی دیگر پیش می‌برد، اما به تدریج واقع‌گرایی در رفتار دیپلماسی ایران جایگاه خود را یافت. رسیدن ایران به این‌که دیپلماسی فقط برای بی‌اثر کردن بازی دیگران نیست و دیپلمات‌ها با جهانی یکدست با قواعدی ساده که صرفاً بیانگر خواست‌ها و مطامع قدرت‌های بزرگ است سروکار ندارند، دستاوردی ارزشمند بود زیرا دستور کار دیپلماسی ایران را در جهت بهره‌گیری از فرصت‌هایی که از خلال همکاری و تعامل مثبت با سازمان‌های بین‌المللی شکل می‌گرفت متحول کرد و ایران توانست به حل و فصل بعضی از مهم‌ترین مسایل باقی‌مانده از جنگ، مثل تجدید اعتبار قرارداد 1975 الجزایر و اجرای بند 6 قطعنامه 598 و معرفی عراق به عنوان متجاوز، بپردازد.

با توجه به اهمیت این موضوع از نظر سیاسی و نظامی، دسترسی شما به منابع چگونه بود؟
در تحریر مطالب کتاب علاوه بر بهره‌گیری از آثار منتشر شده داخلی و خارجی، برای نخستین‌بار به برخی اسناد دیپلماتیک مراجعه شد و نیز مصاحبه‌های اختصاصی با برخی مسوولان سیاسی و نظامی جنگ و نیز دیپلمات‌های کشور در دوره جنگ صورت گرفت. از جمله آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، سردار محسن رضایی، محمد جواد ظریف، دکتر عباس ملکی. آقای ظریف ناگفته‌های مهمی را به زبان آوردند که بخشی از مستندات حایز اهمیت کتاب درباره ماهیت رفتار دیپلماتیک ایران در سال‌‌های جنگ تحمیلی است. البته بیشتر بر منابع دست اول تکیه داشته‌ایم. کتاب‌های «روزشمار جنگ»، «روزنوشت علی اکبر هاشمی رفسنجانی» ، «به سوی صلح» نوشته خاویر پرز دکوئیار، دبیرکل سازمان ملل متحد در بیشتر سال‌های جنگ و کتاب «مرد بدون اسلحه» از جیاندو مینکوپیکو، معاون وقت دبیرکل سازمان ملل که در سال 1999 منتشر شد، اسناد دست اول دیپلماتیک کشور در دوره جنگ و کتاب «تاریخی سیاسی جنگ تحمیلی عراق بر جمهوری اسلامی ایران» برخی از مهم‌ترین منابع این کتاب‌‌اند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها