رویدادها و تغییرات به وجود آمده در حوزه کتاب
خیابان «انقلاب» این روزها به دلیل نزدیکی به شروع مدارس و آغاز سال تحصیلی جدید دانشجویان، به محل رفت و آمد این قشر از افراد جامعه تبدیل شده است. جنب و جوشی را که این روزها در این خیابان حاکم است به جرات می توان به روزهای آخر سال و شور شوق خرید نوروزی تشبیه کرد. این روزها ویترین کتابفروشیهای انقلاب تغییرات فراوانی کرده اند به طوری که شاید اگر هفته گذشته برای نوشتن گزارش مربوط به کتابفروشی ها به این خیابان نمی رفتم دید دیگری نسبت به آن پیدا می کردم؛ گویی همه ما منتظر یک رویداد خاص برای ایجاد تغییر و تحولات در زندگی خود هستیم تغییراتی که اینبار سراغ ویترین کتابفروشی ها و پیدا شدن کتابهای جدید و چیدن ویترین های منظم آمده است.
تغییر ویترین ها به نحوی قابل لمس بودند که حتی اگر عابری برای خرید کتاب در این خیابان هم قدم نمی زد زیبایی ویترین ها او را به ناچار برای دیدن کتابها به سمت خود می کشاند. رهگذران با دیدن این چشم انداز زیبا، برای لحظاتی پشت این ویترین ها ایستاده و کتاب های موجود در آن را تماشا می کردد.
فاصله کوتاهی که از خیایان مظفر به سمت میدان انقلاب وجود دارد را فروشگاه های متعددی پُر کرده است اما چیزی که در این راسته مشهود است، حضور دستفروشان محصولات فرهنگی است که کتابهای خود را با سبک و سیاق ویژه در معرض دید علاقه مندان قرار داده اند.
در میان این دستفروشان پیرمرد کتابفروشی نظرم را به خود جلب کرد که تازه داشت ویترین کتابهایش را در کنار خیابان می چید، کتابهایی که شاید به دلیل گذشت زمان و خواندن زیاد آنها دیگر زرق و برق سابق خود را نداشته باشند ولی هنوز می توانند در دست مخاطبی که به دنبال آنها هستند قرار بگیرند. مخاطبانی که برایشان فرقی نمی کند کتابی که به دست می گیرند با شیرازه و صحافی نو باشد یا قدیمی.
پیرمرد دستفروش خود را حاج محمد معرفی کرد و به دلیل سن زیادش، قدی خمیده و کوتاه داشت. با همان اندام خمیده اش کتابهایش را به همراه تابلوهای ساده خوشنویسی از کیسه ای که در دست داشت بیرون آورد و در کنار پیاده رو چید. کتاب هایی که با عنوان های ساده ای چون ارتباط با خدا، فال حافظ،آموزش خط تحریری، روزهای خوش زندگی و ... نمی توانست مخاطبان کتاب را به سمت خود بکشاند.
از حاج محمد در مورد فروش روزانه کتابهایش پرسیدم. خندید و گفت: دخترم چه فروشی؟! فکر می کنی در خیابان به این بزرگی که سر تا سر آن را مغازه ها و فروشگاه های بزرگ کتابفروشی پر کرده کسی سراغ بساط پیرمردی چون من می آید؟ در این روزگار اگر چیزی زیاد باشد مردم کمتر سراغ آن می روند. در این راسته هم که تا دلت بخواهد فروشگاه کتاب قرار دارد.
جوان ها بیشتر سراغ کتاب داستانی می روند
حاج محمد آقا ادامه می دهد: خدارو شکر می کنم با وجود اینکه بساطم زیبایی خاصی ندارد باز هم می تواند به نوعی برایم گذران زندگی را فراهم کند. به این دلخوشم که در این روزگار بی کتابی که هر کس موضوع خاصی را بهانه ای برای کتاب نخواندنش می داند می توانم حداقل در روز 1 یا 2 کتاب بفروشم.
حاج محمد در مورد اینکه چه کتابهایی از بساطش بیشتر به فروش می رسند گفت: بستگی دارد چه قشری از افراد سراغ بساطم بیایند. اگر جوان باشند بیشتر کتابهای رمان و داستان را می خرند اما اگر افراد سالخورده ای مثل من باشند کتابهای تاریخی و مذهبی را می خرند.
کمی پایین تر با فروشگاه های بزرگی مواجه شدم که سندی برای تایید حرف های آن پیرمرد بودند. فروشگاه های بزرگ کتابفروشی با زرق و برق های خود همه را حتی برای ایستادن و نگاه کردن به عنوان کتابها وادار می کردند.
فروشگاه جهاد دانشگاهی با کتابهایش به استقبال بازگشایی مدارس رفته بود و عنوان بیشتر کتابهایی که داشت مربوط به مدیریت و اقلیم مدرسه بود. داخل فروشگاه که شدم از فروشنده خواستم در مورد فعالیت های این فروشگاه توضیح دهد که گفت: فروشگاه جهاد دانشگاهی در زمینه های مختلف کمک آموزشی، کشاورزی و علوم دامی، کشاورزی و دامپروری، کامپیوتر، ورزش، هنر و گرافیک فعالیت می کند و کتابهایی را در این زمینه منتشر می کند.
این فروشنده درباره استقبال از کتابهای این مرکز می گوید: با توجه به نام فروشگاه مراجعه کنندگان به دنبال کتابهای کمک آموزشی و دانشگاهی هستند و به طبع استقبال از کتابهایی اینچنین هم بیشتر از سایر کتابهای این مرکز خواهد بود.
سردمداران دفاع مقدس پشت ویترین یک فروشگاه
کتابهایی چون ققنوس فاتح، معلم فراری، فرمانده شهر، چند قدم تا متن، علاوه بر اینکه حال و هوای دفاع مقدس را زنده می کردند، به دلیل زیبایی بصری و عکس هایی که در آن بکار رفته بود نشان دهنده ذوق ناشر و طراح آن برای طراحی کتاب هایی اینچنین بود. این کتاب ها در فروشگاه ترنجستان عرضه شده بودند.
فروشگاه ترنجستان سروش مغازه ای بزرگ با ویترینی کاملا زیبا و دوست داشتنی دارد که محصولات فرهنگی هم عرضه می کند. هنوز هم دیویدی مجموعه تلویزیونی پایتخت در ویترین این فروشگاه دیده می شد. کتابی نفیس در این فروشگاه وجود داشت که به دلیل طراحی زیبا و نو خود باعث شد بخواهم اطلاعات بیشتری در رابطه با این کتاب به دست بیاورم. این کتاب «ایران سرزمین مهر» نام داشت.
وارد فروشگاه که شدم از فروشنده خواستم یک نسخه از این کتاب را در اختیارم قرار دهد. کتابی زیبا و نفیس که هر بیننده ای مجذوب خود میکند. او در مورد این کتاب گفت: «ایران سرزمین مهر» کتاب نفیسی شامل عکس و نقاشی از مناطق مختلف ایران است و به زبان انگلیسی هم ترجمه شده است. عکس های این کتاب نیز توسط افشین بختیار گرفته شده است. این کتاب نوشته هوشنگ انصاری و توسط نشر گویا با جلد گالینگور و در قطع رحلی منتشر شده است.
در هفته های بعد نیز مخاطب این گزارش باشید و با ایبنا به راسته انقلاب بروید.
نظر شما