پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۳ - ۱۱:۰۲
چهره امام جواد(ع) در منابع اهل سنت

جايگاه امام جواد (ع) در منابع اهل سنت بر بسياري پوشيده است. افزون بر اين، شايد بسياري ندانند كه برخي روايات درباره آن حضرت كه در منابع اصيل شيعه وجود ندارند، از منابع اهل سنت به كتاب‌هاي شيعه راه يافته‌اند. اين نوشتار ضمن عرضه نمونه هايي از مهمترين منابع سني درباره امام نهم شيعيان، ديدگاهي در مأخذيابي برخي روايات تقوي نيز پيش روي اهل تحقيق مي‌گذارد.

خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا) ـ مقاله‌اي كه مي‌خوانيد، با عنوان «جايگاه امام جواد از نظر اهل سنت» به قلم آقاي سيد ابوالحسن باقري (با‌اندك ويرايشي نسخه‌پردازانه) به نقل‌ها و نظرهاي برخي از بزرگان از علماي متقدم اهل سنت درباره پيشواي نهم شيعيان حضرت امام محمد تقي جوادالائمه مي‌پردازد.

اين مقاله افزون بر اين كه نگاه‌ها و روايات كهن اهل سنت درباره امام جواد (ع) را پيش روي خواننده مي‌گذارد، اين فايده را براي محققان شيعه دارد كه منشأ برخي روايت‌ها را كه در منابع اوليه شيعه وجود ندارند و بعدها در كتاب‌هاي شيعه وارد شده‌اند،بيابند؛ رواياتي كه گاه ممكن است مشكل سندي يا متني نيز داشته باشند. منبع اين مقاله وبگاه «دبيرخانه شوراي برنامه‌ريزي مدارس علوم ديني اهل سنت» است.

•1. و يژگي‌ها
«ابن‌حجر» [1] هيثمي / هيتمي محدث و رجالي بزرگ اهل سنت و ديگران راجع به تيزهوشي و ذكاوت امام جواد جريان زير را نقل مي‌كنند:

پس از شهادت امام رضا، روزي مأمون از يكي از كوچه‌هاي بغداد عبور مي‌كرد و امام جواد كه كودك 9 ساله بود، ايستاده بود و ديگر بچه‌ها بازي مي‌كردند. همين كه مأمون رسيد غير از امام جواد ديگر كودكان فرار كردند ولي او همچنان باقي بود و خداوند محبت او را در قلب مأمون‌انداخت و از او پرسيد كه بچه جان تو چرا فرار نكردي؟

و امام به‌سرعت جواب داد: راه تنگ نبود تا براي شما راه باز مي‌كردم و جرمي مرتكب نشده بودم تا از شما مي‌ترسيدم و درحق شما نيز حسن ظن داشتم كه به كسي كه جرمي ندارد آسيبي نمي‌رسانيد.

مأمون از سخنان و صورت زيباي او خيلي خوشش آمد و از او پرسيد: اسمت چيست و فرزند چه كسي هستي؟

امام جواب داد: من محمد بن علي بن موسي الرضا هستم. مأمون براي علي بن موسي الرضا از خداوند طلب مغفرت كرد و به راه خود ادامه داد. [2]

ازسخنان هيثمي به دست مي‌آيد كه امام جواد از همان كودكي داراي و يژگي‌هايي بوده كه او را مورد توجه خاص و عام قرار مي‌داده و  او را از ديگر هم سن و سالانش متفاوت مي‌ساخته است. و‌ي‍‍‍‍ژگي‌هاي امام باعث مي‌شود كه او درسن 9 سالگي در جايگاه بزرگان و‌انديشمندان قرار گيرد و همين باعث مي‌شود كه خليفه عباسي دخترش را به عقد او درآورد.

«صفدي» از صفاتي چون: امامت شيعه، قناعت، جود و سخا، پسنديده، بزرگي خاندان نبوت و... درباره آن حضرت نام مي‌برد:

ابوجعفر محمد بن علي الرضا يكي از ائمه اثني عشر، ملقب به جواد، قانع و مرتضي بود و از بزرگان اهل بيت نبوت به حساب مي‌آمد... پس از وفات مأمون، در بغداد از دنيا رفت در حالي كه جوان بود و در كنار جدش موسي بن جعفر دفن شد. او متصف به سخاوت بود و به همين جهت اورا جواد مي‌گفتند. [3]

درحديثي از رسول خدا نقل شده است كه فرمود: خداوند به خاطر پاكدامني فاطمه (س) ذريه‌اش را بر آتش جهنم حرام كرده است. [4]

امام جواد اين حديث را منحصر در اولاد بلافصل حضرت فاطمه مي‌داند و مي‌فرمايد: مراد از ذريه فاطمه در اينجا كساني است كه آنها را به دنيا آورده است مانند حسن و حسين؛ نه شما و من. به خدا قسم كسي وارد بهشت نمي‌شود جز با طاعت خدا. اگر تو از طريق معصيت به آنچه برسي كه ديگران به وسيله طاعت به آن مي‌رسند، در اين صورت تو در نزد خدا گرامي‌تر از آنان هستي. [5]

ابن حجر هيثمي از اين تفسير امام جواد، بي‌نهايت به و جد آمده است و مي‌گويد:

در اين گفته امام جواد تأمل كن. او داراي موقعيت عظيم در خاندان مكرمي است، كه عضويت در آن توفيق خداوندي مي‌خواهد. كسي كه در اين فرمايش امام تأمل كند به نسب خود مغرور نمي‌شود و به سوي خدا باز مي‌گردد و آن چيزي را قبول مي‌كند كه پدرانش كه امامان اهل بيت بودند قبول داشتند و به آنها در تلاش‌هاي عظيمشان، زهد، عبادات، آراسته بودن به زيور علم، آراسته بودن به زيور اخلاق و كرامات آشكار اقتدا مي‌كند. خداوند اين صفات را به ما برگرداند و ما را در زمره دوستان اين خاندان محشور نمايد! آمين. [6]

دراينجا ابن‌حجر هيثمي ويژگي‌هايي را براي امام برمي‌شمارد چون:
خاندان مكرم امام، زهد، عبادات، آراسته بودن به زيور علم، آراسته بودن به زيور اخلاق و كرامات. و از همه مهمتر دعايي است كه هيثمي در پايان در حق خودش مي‌كند: «أعاد الله من بركتهم و حشرنا في زمرة محبيهم آمين.»

شيخ سليمان قندوزي حنفي جرياني را از علي بن جعفر با امام جواد نقل مي‌كند كه نشان‌دهنده جايگاه عظيم امام جواد دربين علويين است و آنها اعتقاد به امامت ايشان داشته‌اند.

روايت شده است كه امام محمد جواد بر عموي پدرش علي بن جعفر وارد شد؛ علي بن جعفر در مقابل امام بلند شد و احترام و تكريم نمود. به او گفتند كه تو عموي پدرش هستي چرا تو او را احترام و تكريم نمودي؟ [امام جواد بايد تورا تكريم نمايد.] دست به محاسن خود كشيد و گفت: وقتي كه خداوند اين محاسن را سزوار امامت ندانست؛ اگر به امامت او اعتراف نكنم اين ريش را سزاوار آتش جهنم مي‌دانم. (روي أن محمد الجواد دخل على عم أبيه علي بن جعفر الصادق، فقام و احترمه و عظمه، فقالوا: إنك عم أبيه و أنت تعظمه؟ فأخذ بيده لحيته و قال: إذا لم ير الله هذه الشيبة للامامة أراها أهلا للنار، إذا لم أقر بامامته.) [7]

•2. جايگاه فقهي و علمي
جايگاه واقعي امام جواد درجامعه شناخته نشده بود و مردم هنوز به علم و منزلتش پي نبرده بودند كه امام از دنيا رفت. به همين جهت است كه ذهبي در «سير اعلام نبلاء» مي‌نويسد كه امام جواد از لحاظ علمي و فقهي به درجه پدران خود نمي‌رسد. [8] ولي اگر امام چند سالي ديگر زنده مي‌ماند يا فرصت بروز و ظهور به او داده مي‌شد، يقينا جايگاه پدران خود را در جامعه اهل سنت پيدا مي‌كرد. درآن چند سالي كه امام زنده بود عده اي تاحدودي پي به جايگاه علمي امام بردند و همين باعث شد كه مأمون دخترش را به عقد امام درآورد.

البته عواملي چند دخالت داشت كه جايگاه واقعي امام كمتر براي غيرشيعيان روشن شود:

الف. وفات در جواني
طبيعي است كه جوان 25 ساله نتواند آن شهرت و جايگاه واقعي خود را همچون افراد سالمند به دست آورد. دانشمندان معاصر او نيز كمتر به خود اجازه مي‌دهند كه از چنين شخصي نقل حديث كنند. اين كه ديده مي‌شود امام در عين حال توانسته است تا حدودي حجاب معاصرت را بشكند به خاطر و يژگي‌هاي روشني است كه كسي قدرت پنهان كردن آن را نداشته است.

ب.اختلاف سياسي با بني‌عباس
جريان مباحثه علمي امام جواد با يحيي بن اكثم قاضي بني‌عباس در اصل با هدف شكست امام انجام شد و بني‌عباس بدين و سيله مي‌خواستند از ازدواج ايشان با دختر خليفه جلو گيري كنند، تا قضيه و لايتعهدي امام رضا يك بار ديگر تكرار نشود و خلافت در بني‌عباس باقي بماند. آنان به يحيي بن اكثم قاضي و عده‌هايي داده بودند كه بتواند امام را شكست بدهد.

هيثمي دراين مورد نوشته است: بني‌عباس از ترس اين كه او جانشين پدرش نشود از ازدواج امام با ام‌الفضل ممانعت مي‌كردند. هنگامي كه مأمون براي آنها بيان كرد كه او را به دليل اين انتخاب نموده است كه او با صغر سني كه دارد از لحاظ علم، معرفت، فضل و حلم از همه علما و فضلا سرآمد و برتر است، بني‌عباس در آن تشكيك كردند و تصميم گرفتند كه كسي را نزد او بفرستند تا او را امتحان كند. آنها يحيي بن اكثم [9] را فرستادند و به او و عده‌هاي زيادي دادند به شرط آن كه موضوع را به نفع آنها تمام كند و امام را از جواب دادن عاجز سازد. [10]

ج. اختلاف خانوادگي با بني‌عباس
همان گونه كه بني‌عباس با اين ازدواج مخالف بودند مداركي وجود دارد كه ام‌الفضل حداقل بعدها ميانه خوبي با شوهرش امام جواد نداشته است و مرتب از مدينه به بغداد براي پدرش شكايت‌نامه مي‌فرستاده است و در آن ازدواج امام را با كنيزي بهانه قرار مي‌داده است و عبدالله مأمون درجواب، دخترش را سرزنش مي‌كرده و به او مي‌گفته است كه من نمي‌توانم حلال‌ها را بر امام حرام كنم. [11] معتصم پس از فوت مأمون و پس از اين كه به خلافت مي‌رسد از امام مي‌خواهد كه ام‌الفضل را به بغداد آورد و امام او را به بغداد مي‌آورد. ام‌الفضل پس از ارتحال امام به جاي اين كه در خانه امام نزد فرزندان امام باقي بماند به حرمسراي عمويش معتصم مي‌پيوندد. [12]

مؤلف و فيات الأعيان نوشته است:
ابوجعفر محمد بن علي الرضا بن موسى الكاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر معروف به جواد يكي از ائمه اثني‌عشر است. با همسزش ام‌الفضل دختر مأمون، به بغداد آمد و وارد بر معتصم شد و در بغداد از دنيا رفت و همسرش به دربار عمويش معتصم برده شد و جزو بانوان حرم قرار گرفت. [13]

از اين جريان به دست مي‌آيد كه بجز مأمون بقيه خاندان بني‌عباس با اين ازدواج مخالف بودند و مخالف باقي ماندند و در نتيجه، امام هيچ طرفداري در دستگاه خلافت نداشته است و تمام اين‌ها سعي مي‌كردند كه امام را به هر نحو ممكن در تحريم قرار دهند.

امام جواد با اين كه سن و سال كمي داشت و با مخالفان زياد نيز مواجه بود، در عين حال با علماي بزرگ مباحثات علمي انجام مي‌داد و بر آنها غالب مي‌شد.

هيثمي در رابطه با مقام والاي فقهي و علمي امام جواد جريان يحيي بن اكثم را در كتاب خويش به صورت زير نقل كرده است:

بني‌عباس به همراه يحيي بن اكثم و شخصيت‌هاي دولتي درمجلس خليفه حاضر شدند. مأمون دستور داد تا فرش زيبايي را براي امام جواد پهن كنند. يحيي بن اكثم سؤالات متعددي را از امام پرسيد كه امام همه آنها را جواب داد و خليفه مرتب او را تحسين مي‌كرد. و سپس گفت: حداقل يك مسأله شما از يحيي بن اكثم بپرسيد. امام از او سوال فرمود: نظرت راجع به اين مسأله چيست؟ مردي اول روز به زني نگاه كرد درحالي كه حرام بود و هنگام بالا آمدن خورشيد نگاهش حلال شد و هنگام ظهر حرام شد و در عصر حلال شد و در مغرب حرام شد و در عشاء حلال شد و نيمه‌شب حرام شد و در فجر حلال شد؟

يحيي بن اكثم گفت: نمي‌دانم.

امام جواب داد: اين زن كنيزى است و آن مرد، اجنبى است. اول روز نگاه آن مرد به كنيز حرام بود؛ پس از بالا آمدن آفتاب كنيز را خريد و بر او حلال شد. هنگام ظهر كنيز را آزاد كرد و حرام شد؛ در عصر با او ازدواج كرد و حلال شد. در غروب ظهار [14] انجام داد و زنش حرام شد و در عشا كفاره ظهار را داد و همسرش حلال شد. نيمه‌شب او را طلاق رجعي داد و حرام شد؛ در هنگام طلوع فجر به او رجوع كرد و آن زن بر او حلال شد.

دراين هنگام مأمون به عباسي‌ها گفت: متوجه شديد آن چه را قبول نداشتيد؟ [15]

سپس دخترش ام‌الفضل را در همان مجلس به عقد امام درآورد و آنها را به مدينه فرستاد. ام‌الفضل به پدرش خبر مي‌داد كه امام، كنيز اختيار نموده است و پدرش نامه فرستاد كه تو را به عقد او درنياوردم تا حلال‌ها را بر او حرام گردانم! ديگر نشنوم كه چنين كرده‌اي!

پس از مأمون هنگامي كه معتصم عباسي برادر مأمون به خلافت رسيد از امام خواست تا ام‌الفضل را به بغداد بفرستد و امام نيز در 28 محرم سال 220 او را با خود برداشت و به بغداد آورد. [16]

درايام معتصم عباسي نيز مناظره‌اي بين امام جواد و فقها راجع به محل قطع دست سارق رخ داد و فقها معتقد بودند كه دست سارق بايد از مچ قطع شود و امام جواد فرمودند كه دست دزد را بايد از انگشتان قطع نمود زيرا بر اساس آيه قرآن كه فرموده است كه «وأن المساجد لله» اعضاي سبعه  ــ يعني هفت عضوي كه درسجده نماز روي زمين قرار مي‌گيرند ــ مال خداست. بنابراين كف دست‌ها مال خداست و تنها انگشتان دست بايد قطع شود.

نگارنده نتوانسته است اين جريان را درمنابع اهل سنت پيدا كند جز اين كه آلوسي در تفسير خود نقل مي‌كند كه معتصم عباسي ازامام جواد راجع به آيه فوق پرسيد و امام فرمود كه مراد از مساجد اعضاي سبعه سجده است. [17]

•3. نقش روايي
همان گونه كه گذشت، امام در جواني وفات يافت و فرصت كرسي فتوا و تدريس براي امام پيش نيامد؛ لذا نقش كمتري در نقل احاديث پيدا نمود. با اين همه كمابيش از امام روايات و فتاوايي در منابع اهل سنت نقل شده است.

راجع به نقش روايي امام نوشته‌اند كه او به طور مسند از پدران خود روايت نقل مي‌كرد. [18] و ديگري نوشته است كه از امام جواد اخبار و حكايات زيادي نقل شده است. [19]

از جمله رواياتي كه در كتب اهل سنت از امام جواد نقل شده، روايتي است كه آن را دركتب روايي زيادي ذكر كرده‌اند:

امام جواد به طور مسند از پدران خود از علي بن ابي‌طالب نقل مي‌كند كه حضرت علي فرمود:

هنگامي كه رسول خدا مرا به يمن مي‌فرستاد، توصيه فرمود: اي علي! كسي كه طالب خير باشد نااميد نمي‌شود. كسي كه مشورت كند پشيمان نمي‌شود،. اي علي! در شب مسافرت كن كه راه شب كوتاه تر از راه روزاست [20]. اي علي! با نام خدا سحرخيز باش كه خداوند متعال براي امت من بركت را در سحر [21] قرار داده است.[22]

•4. كرامات
ابن حجر هيثمي كرامت عجيبي را از امام جواد بدون اين كه آن را نقد نمايد، نقل كرده است:

مأمون باز‌هاي شكاري داشت و هنگامي كه از شهر خارج شد يكي از آنها را براي شكار فرستاد و باز ازچشم‌ها دور شد و از هوا برگشت در حالي كه در منقارش ماهي كوچكي بود كه هنوز زنده بود. مأمون بسيار تعجب كرد و به سمت شهر برگشت و بچه‌ها هنوز مشغول بازي بودند و امام جواد نيز درنزد آنها بود و باز هم بچه‌ها فرار كردند جز امام جواد. مأمون به او نزديك شد و گفت: در دستم چيست؟

امام فرمود: خداوند متعال در درياي قدرت خود، ماهيان كوچكي را آفريده است كه بازهاي شكاري پادشاهان و خلفا آنها را شكار مي‌كنند و به و سيله اين ماهي‌ها سلاله اهل بيت رسول خدا را آزمايش مي‌كنند. مأمون گفت: تو به‌راستي كه فرزند علي بن موسي الرضا هستي! [23]

مأمون پس ازاين كه كرامتي از امام ديد و او توانست آن چه را كه مأمون مخفي كرده بود برايش بازگو نمايد، امام را با خودش برداشت و در حق او احسان زيادي نمود و در احترامش كوشيد و او را دوست مي‌داشت و هنگامي كه فضل، علم، كمال و عظمت امام، با صغر سني كه داشت، بر او با برهان آشكار و روشن شد، تصميم گرفت كه دخترش ام‌الفضل را به عقد امام در آورد. [24] قبلا دختر ديگرش را به عقد امام رضا درآورده بود و بدين ترتيب پدر و پسر با دو خواهر ازدواج كردند. [25]

•5. تولد و وفات
منابع تاريخي اهل سنت درمورد تاريخ وفات امام جواد سه نظر را نقل كرده‌اند:

الف. شنبه سوم ذي حجه سال 220
ب. آخر ذي القعده سال 220
ج. شنبه سوم ذي حجه سال 229

«وفيات الاعيان» مي‌نويسد: امام جواد در روز سه‌شنبه پنجم ماه رمضان ــ بنا بر قولي در نيمه ماه رمضان ــ سال 95 متولد شد و روز سه‌شنبه سوم ذي‌حجه سال 220 ــ بنا بر قولي در سال 229 ــ و فات نمود و نماز را الواثق فرزند معتصم بر او خواند و در مقابر قريش در كنار جدش موسى بن جعفر رضي الله عنهم أجمعين دفن شد. [26]

و هيثمي نوشته است: امام در آخر ذي‌القعده سال 220 در سن 25سالگي وفات نمود و در مقابر قريش پشت سر جدش امام كاظم دفن شد و در هنگام وفات دو پسر و دو دختر داشت و بزرگترين آنها امام عسكري بود. [27]

•6. زيارت قبر امام
قبرامامين همامين امام كاظم و امام جواد عليهماالسلام در بغداد از ديرباز محل زيارت مسلمانان بوده است، چنان كه ابن‌خلكان و ديگران به اين قضيه اشاره كرده‌اند:

شريف ابوجعفر محمد بن علي الرضا بن موسي الكاظم الحسيني يكي از ائمه اثناعشري است كه شيعه قايل به عصمت آنهاست. ... در انتهاي سال 220 در بغداد وفات نمود و در كنار جدش موسي كاظم دفن شد و مشهد آن دو امام محل رفت و آمد مردم براي زيارت است. [28]

________________________________________
[1] او درمصر متولد شده و درمكه بزرگ مي‌شود به همين جهت به او ابن‌حجر مكي نيز مي‌گويند و بسياري از دانشمندان اهل سنت از او با تعبير شيخ‌الاسلام و برخي با تعبير علامه و برخي ديگر با عنوان خاتم‌المحققين ياد مي‌كنند. او از علماي شافعي و مفتي مكه مكرمه بوده و درسال 974 ازدنيا رفته است. كتب و تأليفات او مدار و معيار مذهب شافعي است (فهرس الفهارس و الأثبات و معجم المعاجم و المسلسلات ج1/ص337) و او غير از ابن‌حجر عسقلاني شارح صحيح بخاري است. ... (فهرس الفهارس و الأثبات و معجم المعاجم و المسلسلات ج1/ص338 ).
[2] الصواعق المحرقة على أهل الرفض و الضلال و الزندقة ج2/ص 598 (تأليف: أبوالعباس أحمد بن محمد بن علي بن‌ حجر الهيثمي، دار النشر: مؤسسة الرسالة - لبنان - 1417هـ - 1997م، الطبعة: الأولى، تحقيق: عبدالرحمن بن عبدالله التركي، كامل محمد الخراط).
[3] الوافي بالوفيات ج4/ص79 (الوافي بالوفيات، تأليف: صلاح‌الدين خليل بن أيبك الصفدي، دارالنشر: دار إحياء التراث، بيروت، 1420 هـ، 2000 م، تحقيق: أحمد الأرناؤوط و تركي مصطفى).
[4] المعجم الكبير / طبراني (م 360 ) ج3 ص42 رقم الحديث 2625 و مجمع الزوائد / الهيثمي (م807) ج9 ص203 باب مناقب فاطمه (س) و كنز العمال / متقي هند ( م975 ) ج12 ص111 / تحقيق الشيخ البكري حياني و شيخ صفوة السقا و فيض القدير / محمد عبدالرؤف المناوي ( م1331 ) ج2 ص587 /تحقيق احمد عبدالسلام و مستدرك حاكم نيشابوري ( م 405 ) ج3 ص152 و شرح نهج‌البلاغه/ ابن‌ابي‌الحديد ج18 ص252 و نظم درر السمطين، زرندي حنفي ( م 750 ) ص180 و الجامع الصغير / جلال‌الدين سيوطي ( م911 ) ج1 ص352 و كنز‌العمال / متقي هندي ( م975 ) ج12 ص 108 و فيض القدير / المناوي (م1331 ) ج2 ص587 و تاريخ بغداد/ ابي‌بكر احمد بن علي خطيب البغدادي ( م 463 ) ج3 ص266 /تحقيق مصطفي عبدالقادر عطا و تاريخ دمشق / ابن‌عساكر ( م571 ) ج14 ص174 /تحقيق علي شيري و ميزان الاعتدال، الذهبي ( م748 ) ج3 ص217 /تحقيق علي محمد البجاوي و الكشف الحثيث / برهان‌الدين حلبي ( م 841 ) ص202 /تحقيق صبحي السامرائي و لسان الميزان ابن‌حجر عسقلاني ( م 852 ) ج4 ص322 و ذكر اخبار اصبهان / حافظ ابي‌نعيم ( م403 ) و وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان ج4/ص175.
[5] وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان ج4/ص175 ( تأليف: أبو‌العباس شمس‌الدين أحمد بن محمد بن أبي‌بكر بن خلكان، دار النشر: دارالثقافة، لبنان، تحقيق: احسان عباس).
[6] الصواعق المحرقة على أهل الرفض و الضلال و الزندقة ج2/ص531.
[7] ينابيع المودة لذوي القربى (ج 3 / ص 156).
[8] سير أعلام النبلاء ج13/ص121 (تأليف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قايماز الذهبي أبوعبدالله، دارالنشر: مؤسسة الرسالة، بيروت، 1413، الطبعة التاسعة، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي).
[9] از ابن‌خلكان در مورد يحيي بن اكثم نقل شده است كه او عالم به فقه و آگاه به احكام بوده است و دارقطني او را در اصحاب امام شافعي قرار داده است و خطيب در مورد او گفته است كه شخصي بوده است داراي بدعت و اسم اهل سنت را يدك مي‌كشيده است. يحيي بن اكثم از عبدالله بن مبارك و سفيان بن عيينه و ديگران حديث نقل كرده است و يكي از امامان مجتهد است و داراي تأليفات زيادي است و احمد حنبل گفته است كه در او بدعتي نديدم (الشعور بالعور ج1/ص237).
[10] الصواعق المحرقة على أهل الرفض و الضلال و الزندقة ج2/ص 597.
[11] همان ج2/ص 598.
[12] همان ج2/ص 598.
[13] وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان ج4/ص175.
[14] ظهار اين است كه شوهر به همسرش بگويد كه پشت تو مانند پشت مادر من باشد. و تا كفاره ندهد زن بر شوهرش حرام است.
[15] الصواعق المحرقة على أهل الرفض و الضلال و الزندقة ج2/ص 597.
[16] همان ج2/ص 598.
[17] روح المعاني ج29/ص91 (تأليف: العلامة أبي‌الفضل شهاب‌الدين السيد محمود الآلوسي البغدادي، دارالنشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت).
[18] الوافي بالوفيات ج4/ص80 (الوافي بالوفيات، تأليف: صلاح‌الدين خليل بن أيبك الصفدي، دارالنشر: دار إحياء التراث، بيروت، 1420هـ، 2000م، تحقيق: أحمد الأرناؤوط و تركي مصطفى) و وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان ج4/ص175.
[19] وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان ج4/ص175.
[20] احتمال دارد كه كوتاهي راه شب از راه روز به خاطر اين باشد كه درشب عواملي كه موجب سرگرمي انسان شود كمتر از روز است و لذا مسافر به راه خود ادامه مي‌دهد.
[21] بين‌الطلوعين.
[22] الوافي بالوفيات ج4/ص80 و وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان ج4/ص175.
[23] الصواعق المحرقة على أهل الرفض و الضلال و الزندقة ج2/ص 596 -597.
[24] همان ج2/ص 597.
[25] مرآة الجنان ج2/ص80 (تأليف: أبومحمد عبدالله بن أسعد بن علي بن سليمان اليافعي، دار النشر: دارالكتاب الإسلامي، القاهرة، 1413هـ، 1993م.).
[26] وفيات الأعيان و أنباء أبناء الزمان ج4/ص175.
[27] الصواعق المحرقة على أهل الرفض و الضلال و الزندقة ج2/ص 598.
[28] العبر في خبر من غبر ج1/ص380 (تأليف: شمس‌الدين محمد بن أحمد بن عثمان الذهبي، دار النشر: مطبعة حكومة الكويت، الكويت، 1984، الطبعة: ط2، تحقيق: د. صلاح‌الدين المنجد) و شذرات الذهب ج2/ص48 (تأليف: عبد‌الحي بن أحمد بن محمد العكري الحنبلي، دارالنشر: دار بن كثير، دمشق، 1406هـ، الطبعة: ط1، تحقيق: عبدالقادر الأرناؤوط، محمود الأرناؤوط) و مرآة الجنان ج2/ص80.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها