وی ادامه داد: اینها بهانه است. امروز من وقتی به حرفهای آقای آخوندی و آشنا گوش میکردم می دیدم که با بغض نکاتی را میگفتند که واقعا متأثر شدم. دوستان، من بهانه بهانه بهانهام. همه ما به سید فرید قاسمی به دلیل کارهایش درباره تاریخ مطبوعات، به دکتر فرقانی در زمینه گزارش و به دکتر نمکدوست در زمینه آموزش، خانم شهیندخت خوارزمی که من در محضرشان بسیار آموختم، وامداریم. امروزه پیکرهبندی دانش تغییر کرده و دیگر از بالا به پایین نیست بنابراین افراد نمیتوانند معنا بیابند.
شکرخواه با اشاره به قدرت، پیگیری و لطافت اطرافیانش افزود: تنها چیزی که افراد را از یکدیگر متمایز میکند کاهش دردی است که به وجود میآورند. در این کاهش درد افرادی که کار ارجینال انجام میدهند به دنبال حل یک مساله واقعی میگردند. در این ارجینال بودن ما به شناختهای واقعی میرسیم. دوستان من خواسته و ناخواسته در سخنانشان به افقی بودن دانش اعتراف کردند. من در جمع آنها رشد کردم و در کنار آنها معنا یافتم. اگر قدرت، پیگیری و لطافت دوستانم نباشد، من معنایی ندارم.
وی در ادامه با اشاره به افقی شدن افراد در یک بستر شبکهای، عنوان کرد: نقش افراد بسیار پایین آمده است و افراد در یک بستر شبکهای، خانه به خانه و نقطه به نقطه معنا مییابند. به کاهش درد فکر کنید. سمینار به دلیل سمینار برگزار نکنید. کتاب به خاطر کتاب ننویسید، به خاطر ISI ننویسید. به شناخت فکر کنید.
شکرخواه در پایان با بازگویی داستانی اظهار کرد: من در جایی خواندم که پیرمردی به دلیل تعمیرات در بخشی از پیادهرو مجبور شد از خیابان رد شود و تصادف کرد. وقتی به بیمارستان منتقل شد گفتند باید از شما عکسبرداری شود. این پیرمرد گفت باید با خانمم که در آسایشگاه سالمندان بستری است تماس بگیرم. وقتی به او گفتند ما با ایشان تماس میگیریم گفت او کسی را نمیشناسد آلزایمر دارد. گفتند پس چرا میخواهی با او تماس بگیری؟ او که تو را نمیشناسد، پیرمرد در پاسخ گفت او مرا نمیشناسد من که او را میشناسم.
نظر شما