عبدالرسول خیراندیش در بررسی کارنامه تاریخنگاری خود در پژوهشکده تاریخ اسلام گفت: تاریخ را انتخاب گذشته میدانم وکار مورخ را چیزی جز آزاد شدن از قید تاریخ معنی نمیکنم. تا هنگامی که در سایه تاریخ هستید، او برای شما حرف میزند اما وقتی از سنگینی و سایه تاریخ خارج شوید، میتوانید بگویید تاریخ چیست.
من در کلاس ششم دبستان مقالهای درباره دلیران تنگستان نوشتم. این در حالی بود که در نزدیکی شهر زندگی ما، آثاری از دوران هخامنشی پیدا شده بود و من هر روز نظارهگر کار باستانشناسان در آن منطقه بودم. در دوران دانشگاه رشته تاریخ و بعد از آن جامعهشناسی خواندم و مطالعاتی هم در زمینه اسطورهشناسی انجام دادم. این در حالی بود که در مقطع کارشناسی واحدهای مختلفی را در دانشگاه تدریس میکردم. بعدها برای چند جلد از کتابهایی که اجازه تجدید چاپ نداشت، مقدمههایی نوشتم که این باعث چاپ مجدد آنها شد.
تالیف 12 جلد کتاب تاریخ برای آموزش و پرورش
12 جلد کتاب در سطوح مختلف برای آموزش و پرورش تالیف کردهام که شامل مباحث ایران باستان و تاریخ جهان میشود. در همان زمان در وزارت خارجه، دروس تاریخ دیپلماسی، روابط بینالملل و تاریخ جهان را تدریس میکردم اما تا به حال دست نوشتههای آن را به چاپ نرساندم. موضوع پایان نامه دوره کارشناسی ارشد را دوران مغول انتخاب کردم و بعد از ورود به مقطع دکتری این موضوع را ادامه دادم که حاصل آن شامل مقالات و یادداشتهای زیادی شده است.
به دنبال ایجاد عارضه چشمی در من، تصمیم به نوشتن هر چه بیشتر مطالب گرفتم و چاپ آنها را به آینده موکول کردم. به همین دلیل مقدار زیادی مطالب چاپ نشده از من وجود دارد که منتشر نشده است. تخصص را به معنای توانایی نقد کردن میدانم به همین دلیل در دوره اول و دوم طراحی دروس دانشگاهی مسیری را که بتواند در مقطع کارشناسی و یا قبل از آن نگاهی کلی در زمینه تاریخ ارائه دهد، در پیش گرفتم.
تخصص در تاریخ به معنای نقد کردن آن است
از تجربههای من در تاریخنگاری تقدم استدلال بر استناد است به طوری که در نوشتههایم مبنا را بر این اصل قرار دادم تا چینش فکتها مبتنی بر استدلال باشد. این استراتژی را با نگاه جامعی میتوان تهیه کرد. باید تاریخنگاری ملی به سمت تاریخنگاری شهری با محوریت محیط زیست برود تا جوابگوی تاریخنگاری در آینده باشد.
جمعیت روستایی در طول سه هزار سال گذشته بر جمعیت شهری غالب بوده اما در 30 سال گذشته این روند شکل معکوس به خود گرفته است. موقعیت زنان نیز در چند دهه گذشته نسبت به مردان تغییرات زیادی داشته و محیط زیست ایران با محوریت مساله آب نسبت به سدههای قبل تفاوت پیدا کرده که باید با نگاه ویژهای به آن نگریسته شود.
با بررسی تاریخ مغول به دو نکته پی بردم: اول اینکه هجوم مغول ما را از نقش دریا در تاریخ ایران دور کرده است. همچنین مغولها در پایان سدههای میانی تاریخ جهان، عاملی بودند که از قسمتهای اولیه همان تاریخ به کشور وارد شدند که برای پژوهش در این زمینه میتوان به مطالعه حماسه و داستانهای ایرانی پرداخت.
مساله اصلی پژوهش تاریخنگاری اشکانیان است
آزادگی و آزادی خود را با هیچ چیز دیگری معامله نخواهم کرد، اگر نام من پشت جلد بسیاری از کتابها آورده شود، سودی برایم نخواهد داشت. جامعه علمی در بعضی از تحقیقات راه را به اشتباه رفتهاند. به عنوان مثال مطالعه درباره ایران باستان بیشتر درباره هخامنشیان یا ساسانیان است در حالی که مساله اصلی پژوهش در زمینه، اشکانیان است. درباره تاریخ بعد از اسلام نیز پیچیدگیهایی وجود دارد که در هالهای از ابهام قرار گرفته است.
سدههای میانی تاریخ ناشناخته است، در کتاب «دفتر دلگشا» که در حال نگارش آن هستم 10 بیت از شعری آمده است که شاعر در آن به وجود کتابی که به ادامه حکومت ساسانیان میپردازد اشاره میکند در حالی که آن کتاب پیدا نشده و باعث مغفول ماندن مسائل متعددی شده است. شاید این سخن من که هیچ منفعتی را برای خود محاسبه نمیکنم عاقلانه نباشد. بارها برای شرکت در مجلسی خود را به روستایی دورافتاده رساندهام ولی در سمیناری بینالمللی که از من برای شرکت در آن دعوت شده بود، نرفتم.
نظر شما