سه‌شنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۳ - ۰۸:۲۴
مستندسازی دهه 40، اجازه تدوین خرده‌تاریخ‌های 30 سال اخیر را نمی‌دهد

مهدی باقری از معدود مستندسازان جوانی است که در ساخت فیلم از آثار فلسفی بهره می‌گیرد. در هشتمین دوره جشنواره «سینما حقیقت» او با فیلم «اهالی خیابان یک‌طرفه» حضور داشت و با بیان اینکه ایده اصلی فیلم را از کتاب «خیابان یک طرفه» (والتر بنیامین) گرفته است، از نبود تاریخ مکتوبی که تجربیات منحصربه فرد این نسل مستندساز را تحلیل و منعکس کند گلایه کرد.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) -مالک خواجه‌وند: گفته می‌شود  ارتباط کتاب با سینمای ایران ناچیز است و حداکثر حضور و تاثیر «پدیده» کتاب، به مسئله اقتباس که آن هم بیشتر در فیلم‌‌های کوتاه دیده می‌شود، خلاصه شده است.

در هشتمین جشنواره «سینما حقیقت» که دیروز به کار خود پایان داد، خبرنگار ایبنا با فیلم‌سازی گفت‌وگو کرد که ایده اصلی مستندش را از یک کتاب فلسفی، «خیابان یک طرفه» (والتر بنیامین) گرفته بود.

در فضای موجود سینمای ایران که عمده آثار با کمترین بهره‌گیری از فلسفه تولید می‌شوند، ساخت چنین فیلم‌هایی، فارغ از موفقیت یا شکست‌شان، برای سینمای ایران ارزشمند و تماشای آن برای اهل کتاب فرصت غنیمتی است. هر چند که فیلم مستند در ایران هنوز مجال اکران و نمایشی شایسته جایگاهش را نیافته است.  

مهدی باقری کارگردان 33 ساله فیلم 58 دقیقه‌ایِ «اهالی خیابان یک‌طرفه»، تاکنون 13 فیلم مستند را در کارنامه خود ثبت کرده و آن‌گونه که می گوید، برای ایده اصلی فیلمش از برخی نظریات والتر بنیامین، فیلسوفی که او را نخستین شارح هنر مدرن می‌دانند، بهره برده است.
 
ــــــــــــــــــــــــــــــ
 
مختصری درباره سوژه فیلم و مراحل ساخت آن بگویید

موضوع «اهالی خیابان یک طرفه» خیابان سی‌تیر (قوام‌السلطنه) است. ایده اولیه فیلم درباره تعریف شی، تعریف مکان و تعریف «لحظه»، از کتاب «خیابان یک طرفه» والتر بنیامین (ترجمه حمید فرازنده – نشر مرکز 1380) برایم پیدا شد.

اگرچه این خیابان به عنوان یک فضای شهری، تاریخ شناخته‌شده‌ای دارد (البته هیچگاه مدوّن نشده است)، اما انسان‌هایی در آن زندگی می‌کنند که می‌توان براساس روایت‌های آن‌ها از خاطرات‌شان و از وقایع مختلف، برای این خیابان تاریخ‌هایی خُرد ساخت. ایده اصلی فیلم، ساخت همین خرده ‌تاریخ‌هاست.

آدم‌های فیلم افرادی معمولی از طبقه متوسط جامعه هستند که هر یک جایگاه فرهنگی کوچک اما موثری میان خانواده و دوستان‌شان دارند. برای این کار لازم بود سراغ افراد مشهور نرویم و این انتخاب براساس کتاب بنیامین بود.

سوژه اصلی این فیلم؛ یعنی خیابان سی‌تیر، در کنار میدان توپخانه یا خیابان انقلاب، از جمله مکان‌هایی است که تاریخ و گذشته‌ای حکومتی و دولتی داشته که به لحاظ اجتماعی- سیاسی، تاریخ‌نگاری شده‌اند و یک تاریخ کلان و تثبیت‌شده برای این فضاها نوشته شده است.

این فیلم از «تاریخِ کلان» این خیابان که در منابع مختلف و پراکنده می‌توان یافت بهره می‌برد، چنانکه همه می‌دانیم که میرزا رضای کرمانی در خیابان قوام‌السلطنه اعدام شد، نخستین کتابخانه ملی در این خیابان دایر شد و بسیاری اتفاقات دیگری از این دست. اما با همه این‌ها خیابان «سی تیر» به لحاظ مکتوبات، اسناد و عکس‌های تاریخی بسیار فقیر است و تاریخ تثبیت‌شده منسجمی ندارد. بنابراین برای من بهترین فرصت بود که با موضوع این خیابان ایده «خرده‌‌تاریخ‌نگاری» در برابر «تاریخ ‌رسمی» را تجربه کنم.

بر این اساس 6 کاراکتر انتخاب کردم که همگی به دلایل مختلف در خیابان قوام‌السلطنه، روزگار گذرانده‌ بودند. این 6 تن از طبقه متوسط انتخاب شدند، طبقه‌ای که در تک‌تک خانه‌های آنها کتاب و قفسه کتابخانه دیده می‌شود و افرادی که به بخش فرهنگی‌تر جامعه تعلق دارند.

انتخاب این افراد به آن دلیل بود که گفته‌ها و روایت‌های افراد این طبقه فرهنگی، به دلیل مطالعات و سلیقه‌ای که دارند، برای «خرده‌تاریخ‌نگاری» مناسب‌تر و مطمئن‌تر است تا گفته‌های اهالی و کسبه‌ای که کمتر با کتاب و تولیدات فرهنگی سر و کار دارند.
 
درباره جزئیات دریافت‌های خود از کتاب بنیامین بگویید؟

ویژگی اصلی کتاب «خیابان یک طرفه» برای من این بود که بنیامین در آن به جزئیاتی در زندگی شهری می‌پردازد و آنها را بازتعریف می‌کند و با این بازتعریف، آن جزئیات دیگر همانی نیستند که تصور می‌کردیم. ایده ساختاری من این بود که تمام آدم‌های این فیلم اسم نداشته باشند تا زمانی که تیتراژ پایانی را ببینم.

بنابراین افراد فیلم با عناوینی مانند «دختر شیرینی فروش»، «بچه محله عزیزخان»، «آقای کتاب‌فروش» یا «آقای پیانیست» معرفی می‌شوند و با این کار سوژه‌ها از فقط یک «اسم خاص» بودن فراتر رفته و فضای کاری و احساسی خود را به دامنه گسترده‌‌تری ارجاع می‌دهند. قرار بر این بود که از هر یک از این افراد خرده‌روایت‌هایی تولید شود تا در نهایت به یک روایت و تاریخ کلان از این خیابان دست پیدا کنیم. ارائه کلاژهایی از این خرده‌روایت‌ها، همان کاری است که کتاب بنیامین کرده است.

انتخاب این افراد چقدر طول کشید؟

در کشور ما به دلیل ضعفی که در پایگاه‌های تحقیقاتی و مکتوبات مورد نیاز در این بخش‌ها وجود دارد، همیشه اینچنین کارهایی، تازگی دارند و به همین دلیل تحقیق این فیلم و انتخاب این افراد 2 سال طول کشید.
 
به هر حال بحث «خرده‌تاریخ‌نگاری» در ایران بحث تازه‌ای است، در حالی که مثلا سوئدی‌ها متخصص این علم هستند و اسکاندیناویایی‌ها 15 سال پیش کارگاه‌ها و کُرسی های دانشگاهی برای این علم داشته‌اند اما در ایران این بحث تازه پا گرفته است و زمینه آن هم عده‌ای فیلم‌ساز شهری بودند که در شهر فیلم‌هایی اجتماعی می‌ساختند. به اعتقاد من «خرده‌تاریخ‌نگاری» در ایران از آثار همین فیلم‌سازان آغاز شده است.

این شش نفر خودشان را در فضا-زمان خیابان سی‌تیر باز تعریف می‌کنند و درام فیلم همین‌جا شکل می‌گیرد. این افراد احساسات و درونیّات خود را در وقایع مختلف این خیابان بیان می‌کنند. البته توضیح این نکته که این احساسات و درونیّات به‌اندازه اسناد تاریخی و تثبیت‌شده اهمیت دارد، کار ساده‌ای نبود و اغلب تصور می‌کردند که باید یک سری اطلاعات عمومی و بی‌غلط از این خیابان ارائه کنند.
 
با این موضوع به سراغ سینمای مستند ایران برویم. به نظر شما آیا می‌توان با همین ایده سراغ تدوین «خرده‌تاریخ‌هایی» برای سینمای مستند 30 سال اخیر ایران رفت؟

معمولا «خرده‌تاریخ‌نگاری» هیچ تناقضی با «تاریخ کلان» ندارد اما در حکومت‌های تمامیت‌خواه «تاریخ کلان»، در برابر «خرده تاریخ» موضع می‌گیرد. ما در سینمای مستند ایران دو مشکل را داریم. بدون‌شک سینمای مستند ایران دوران درخشانی را در دهه 40 سپری کرده است که نسل امروز بسیار از آثار آن آموخته و خواهد آموخت.

اما چه اتفاقی می‌افتد که دهه 40 به تاریخ قالب تبدیل می‌شود و اجازه نمی‌دهد تاریخ‌های دیگری برای سینمای مستند ایران نوشته شود و می‌بینیم که 35 سال است تاریخ تحلیلی برای سینمای مستند ایران نوشته نشده است.

آیا در این مدت آثار ارزشمندی ساخته نشده‌اند؟ به اعتقاد من تاریخِ اگرچه درخشان سینمای دهه 40 برای امروز، به یک تاریخ ایدئولوگ تبدیل شده و اصرار دارد که تنها تاریخ پذیرفتی باشد.
 
از تجربه‌های منحصر به فرد مستندسازان این نسل در برابر یافته‌های دهه 40 بگویید؟

در 5 سال گذشته جنبشی در سینمای مستند ایران شکل گرفته است که همه آن را هم‌نسلان ما به وجود آورده‌اند. با دانشی که مسلما در حد دانش دهه 40 نیست اما نسل ما محصول جامعه‌ای است که فضای هنری و فکری‌مان را خودمان به وجود آورده‌ایم، از آزادی ما کمتر حمایت شده و خودمان این آزادی را ایجاد کرده‌ایم.

در این سال‌ها اتفاقات عجیبی در سینمای مستند ما افتاده که هیچ کجا ثبت نشده است. مثلا برای نخستین بار در 5 سال اخیر جریانی به نام «خودبیانگری» در سینمای مستند شکل گرفته و محصول آن فیلم‌هایی هستند که در آنها موضوع فیلم، خود فیلم‌ساز است.
 
این جریان برای تفکر دهه 40 غریبه است. زیرا در آن زمان به دلایل مختلف اجتماعی و سیاسی، فیلم‌سازان گرایش داشتند که در آثار خود جهانی را به نمایش بگذارند که شامل تمام جهان‌های بیرون از خودش باشد و دامنه دلالت‌ها و ارجاعات گسترده‌ای داشته باشد. اما این نسل در عوض با بازتعریف خود، قصد دارد سلول‌هایی ایجاد کند که این سلول‌ها در کنار هم تداعی‌گر یک جهان بشوند.
 
«21 روز و من» ساخته شیرین بهرامی، «چهره غمگین من» ساخته فرناز شریفی و یا «پیر پسر» که خود من ساختم از جمله این آثار «خود بیانگر» هستند که در کنار هم تاثیرگذار خواهند بود. این‌ها تجاربی است که قصد ندارند با تجارب کلاسیک مقابله کنند بلکه تنها برای بیان بی‌کم و کاست سوژه تلاش می‌کند. زیرا چگونه می‌توان انتظار داشت که سوژه‌های فیلم‌های‌مان در برابر دوربین ما آشکارا و بدون سانسور حاضر شوند، وقتی که خود فیلم‌ساز حاضر به این کار نیست. به همین دلیل این جریان به این اندیشید که ابتدا از خود شروع کند و سوژه فیلم را خود فیلم‌ساز قرار دهد.
 
بنابراین لازم است همنسلان ما دست به قلم شوند و به تولید مکتوبات تحلیلی و تاریخی از تجربیات منحصر به فرد این نسل را در اولویت قرار دهند. ما کتابی داریم به نام تاریخ تهران که در 5 جلد نوشته شده است و جزئیات کامل درباره تمام اتفاقات و مکان‌های تهران را دربرگرفته است. ما به چنین جزئی‌نگری‌هایی نیاز داریم.
 
با توجه به اینکه چندین دوره است در این جشنواره شرکت می‌کنید، آیا منابع مکتوبی وجود داشتند که شما را با سلیقه و ساختار این جشنواره آشنا کند؟

این جشنواره هنوز جوان است و از آنجا که یک جشنواره دولتی است، متناسب با سیاست‌‌های هر دولت سیاست‌های آن هم تغییر کرده و می‌کند. از این‌رو نمی‌توان یک روند پیوسته و روشن را در برنامه‌های این جشنواره شاهد بود. به همین دلیل فکر می‌کنم بهتر آن است که ما فیلم خودمان را بسازیم.

به طور کلی این جشنواره‌ها برگزار می‌شود که فیلم‌سازان سالنی برای نمایش فیلم‌ها داشته باشیم. اگرنه اعتبار اصلی متعلق به خود فیلم‌هاست نه جشنواره‌ها.

نظر شما درباره نمایشگاه کتابی که امسال در حاشیه جشنواره برپا بود، چیست؟

صرف حضور فیزیکی کتاب، کتابفروشی و کتابخانه و اختصاص فضایی برای کتاب‌های مورد نیاز مخاطبان، بسیار مهم و موثر خواهد بود. چنین نمایشگاه‌های کوچکی را مثلا در ایستگاه‌های مترو هم می‌بینیم اما از آنجا که در آنها کتاب‌هایی ارائه می‌شوند که ارتباطی به نیاز مخاطبان ندارند، نتوانسته‌اند موفق و موثر باشند. اهمیت و زیبایی این نمایشگاه را تخصصی‌بودن کتاب‌های آن ایجاد کرده است.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها