مصاحبه با نویسنده کتاب کودک «دختری که آنجا نبود» ومیخواهد ماشینی اختراع کند که همه مردم را 5 درصد زیباتر کند
آرزوی کارن مک کامبی؛ دخترنویس انگلیسی در کنار گربه زنجفیلی سه پا! اختراع ماشینی است که با آن بتواند همه مردم جهان را 5 درصد خوشگلتر کند. نویسنده محبوب انگلیسی در دنیای ادبیات کودک و نوجوان در مصاحبهای به سؤالات خواننده گاردین پاسخ داده است.
کتاب موردعلاقهتان در کودکی چه بود؟
در کودکی علاقه زیادی به مجموعه کتابهای «خانه کوچک روی چمنزار» لورا اینگلز وایلدر داشتم و شبها آن را در طبقه پانزدهم خانهمان در آبردین اسکاتلند در رختخوابم میخواندم و لذت میبردم، درحالیکه از پنجره به دریای شمال نگاه میکردم و سکوهای نفتی را دنبال میکردم. اما در ذهنم امریکای قرن 19 را تصویرسازی میکردم، در کنار خانواده مزرعهدار آمریکایی و منظره گاومیش کوهان دار آمریکایی در چمنزار مملو از گل و البته درحالیکه با قبایل سرخپوست در حال ملاقات بودم!
من هنوز علاقه خاصی به این مجموعه داشته و هر از چند گاهی آنها را دوباره میخوانم (منهای مجموعه تلویزیونی بدساخته شده از روی کتاب در دهه 1970) که به طرز وحشتناکی چسبناک و احساساتی بود جایی که میگفت: من تو را دوست دارم،PA، من تو را دوست دارم،Ma...هر 5 ثانیه..
چه کتابی را به بچهها برای خواندن توصیه میکنید؟
روابط عجیب آدلاید هریس، نوشته لئون گارفیلد (آزمایشی برای دیدن اینکه اگر یک گرگ یک بچه را به فرزندخواندگی قبول کند،داستان دو بچه در انگلیس قرن 19 ، وقتی بچه سر راهی توسط خیرین پیدا میشود...) که یک کمدی رمزآلود در مورد دو کودک است. هنوز نسخه زمان کودکی این کتاب را دارم و به هیچکسی آن را قرض نمیدهم!
کارکتر موردعلاقه شما کیست؟که ساختهشده است و کدام کارکتر موردعلاقه شماست که هنوز آن ساخته نشده است؟
کارکتر موردعلاقهام که خودم ساختهام: کارکتری شبیه پرستار بچه مانند ماری پاپینز و نانی مک فی که به زندگی آلیس و سرزمین عجایب ختم میشود. دختر 16 ساله و اوی 13 ساله با برادر کوچکش «استان» که هرروز باهم مدرسه میروند. دختر بچه افسانهای است.
و اما کارکتری که دیگران ساختهاند : نوجوان 17 ساله هولدن کالفیلد در «ناطوردشت» که وقتی در15 سالگی این کتاب را خواندم خیلی علاقهمند بودم در رویایم با هولدن دوست باشم. مشکل اینجا بود که من بچهای در دهه 1970 در اسکاتلند بودم که بزرگ میشدم و هولدن در دهه 1950 در نیویورک! و او البته شخصیت داستانی بود.
کارکتری بوده است که شما آن را از نزدیک میشناختید؟
همیشه! کالین ، گربه زنجفیلی سه پا در مجموعه کتابهایم «دنیای آلیس» که در همسایگی ما زندگی میکرد! او مثل مثلث خزدار راه میرفت!
اگر بتوانید به هر نقطهای از دنیا سفر کنید، علاقهمندید به کجا بروید و چرا؟
دوست دارم سفر زمان داشته باشم و به سال 1851 برگشته و به نمایشگاه بزرگ برپاشده در هاید پارک آن زمان بروم. لباس بلند و گشاد بپوشم و وقتی قدم به بیرون گذاشتم همگان بگویند : OOH ! و از تعجب دهانشان باز بماند!
سه چیز موردعلاقه شما در جهان چیست؟
چیپس،گربهها و دخترم میلی و البته دخترم از همه بیشتر و در ذهن شما چیپس از نوع Walkers` Ready Salted !
اگر مخترع شوید، چه چیزی اختراع میکنید؟
ماشینی که 5 درصد همه مردم جهان را زیباتر کند.
قدیمیترین خاطرهای که در ذهن دارید؟
در کالسکه نشسته بودم مه صدای مادرم را از آنسو شنیدم که میگفت تو دیگر نباید در کالسکه بنشینی، تو دیگر بزرگشدهای، چهار سالت شده!
وقتی بزرگ میشدید دوست داشتید چهکاره شوید؟ نویسندگی بود؟
من عاشق کتاب بودم. اما در ذهنم اینطور نبود که دوست داشتم نویسنده بشوم. دوست داشتم در سالن باله کارکنم. بعد دوست داشتم داخل ویترین مغازهها لباس پوشیده و بایستم. بعداً دوست داشتم طراح داخلی شوم، طراح گرافیک، معلم مدرسه ابتدایی، روزنامهنگار و ...
چندساله بودید وقتی اولین کتاب را برای کودکان نوشتید؟
34 ساله بودم. هزینهاش را نیز از جیب خودم دادم. همزمان برای مجله مینوشتم و در تعطیلات آخر هفته برای خودم و کتابهایم.
در تازهترین کتابتان – دختری که آنجا نبود – مای سی به اشباح اعتقاد ندارد؟
نه به این صورت. من فکر میکنم ساختمانها بعضی وقتها اتمسفر خاصی در خوددارند: خوشحالی، شادی، پراسترس و غم و غرابتی که ممکن است از ساکنان قبلی روز در و دیوار تراوش کند!
من طرفدار کتاب «فرشتگان در آموزش» شما هستم. خواهر موردعلاقه شما در آنجلوس کیست؟ و چرا؟ (همسایه فرشتگان مجموعه کتابهای کودکان بالای 8 سال است که فرشتگان در آموزش یکی از آنهاست و مک کامبی آن را نوشته و پرفروش شده است.)
گفتنش سخته! اما فکر کنم به سوی sunshine گرایش داشته باشم.(یکی از کارکترها) سبک، شیرینی و آرامش بیش از حد او را دوست دارم. اما درباره کیت و پرل نه!
چگونه مواجه میشدید اگر بهترین دوستتان یک فرشته بود؟
از او یک جفت بال میخواستم. هرگز از تماشایش خسته نمیشدم.
در حال نوشتن چه کتابی هستید؟
نوشتن اولین رمانم را تمام کردهام. یک رمان تاریخی و داستانی که در جنگ جهانی دوم رخ میدهد بنام «گرفتن ستارگان در حال سقوط» و تابستان آینده راهی بازار میشود.
درباره کتاب دختری که آنجا نبود:
{داستان دوستی و رمز و راز یک شبح را میتوان در یکی از بهترین نوشتههای کارن مک کامبی در کتاب «دختری که آنجا نبود» دید که اوت 2014 راهی بازار شد. پدر «مای سی» شغل جدیدی به عنوان سرپرست در یک مدرسه متوسطه در عصر ویکتوریا پیدا میکند. پیدا کردن دوست در این مدرسه برای مای سی سخت است اما وقتی «مای سی» درباره چیز عجیبی که شب قبل در کنار پنجره برج دیده است، همکلاسیها با وی همکلام میشوند. دختران درباره روح سرگردان یک دانشآموز میگویند که در راهروهای مدرسه وجود دارد. یکی از دانشآموزان بنام «کت» گرفتار روحی شده که «مای سی» درباره آن صحبت کرده است. این دو دختر احساسی مشترک داشته و خود را بیرون از کانون احساس میکنند و به همین خاطر به هم نزدیک میشوند. یک شب، «مای سی» با باز کردن جعبه کوچکی پر از عکسهای یک دهه پیش، تصاویر دختری شبیه «کت» را میبیند ....}
نظر شما