این اثر در دهههای آغازین قرن بیستم آفریده شده و بحثهای بسیار برانگیخته است. برای نوشته پایین اثر، مفاهیم و تفاسیر متعددی مطرح کردهاند که سرراستترین آنها از این قرار است: «این یک پیپ نیست؛ بلکه تصویری از یک پیپ است.»
ما هم که دستی در هنر داریم، خواستیم در این آغازیندهههای قرن بیستویکم، تابلویی خلق کنیم، باشد که این اثر نیز بحثانگیز شود و تعابیر و تفاسیر بسیاری برانگیزد. سرانجام در فرایند پیچیده الهام و شهود در خلق یک شاهکار هنری، به اثری رسیدیم که ملاحظه میفرمایید. نام این اثر را گذاشتهایم:
«این 5 کتاب نیست»
هنردوستان و منتقدان و صاحبنظران هنری بهتر است در پیروی از نظریه «مرگ مؤلف»، از ما نخواهند که این شاهکار هنری را تعبیر و تفسیر کنیم. آنها میتوانند هر گونه تعبیر و تفسیری برای این اثر داشته باشند و سراسر قرن بیستویکم را از گفتهها و نوشتههای خود درباره آن پر کنند. تنها برای شروع بحث و برای این که منبع الهام و علت نامگذاری آن در صفحات تاریخ هنر ثبت شود، توجه شما را به اطلاعات زیر جلب میکنیم:
ششم اسفند 1393 خورشیدی برابر 25 فوریه 2015 میلادی بود. در آستانه 8 اسفند موسوم به «روز بزرگداشت حکیم حاج ملا هادی سبزواری» کتابهای منتشرشده از آن حکیم یا درباره او را از نظر میگذراندیم که به چاپ جدیدی از «اسرار الحکم» اثر آن حکیم فرزانه برخوردیم. هنوز طعم شوق چاپ این اثر جدید در سال جاری از سوی ناشری حکمتدوست در کاممان جا خوش نکرده بود که چشممان به چاپ دیگری از همین اثر افتاد و پس از دقایقی اثری دیگر و ... این شگفتی تا پنج بار تکرار شد. و ما این را از کرامات حاجی سبزواری دانستیم که خود به میان آمده و ما را به سمت پنج ناشری هدایت کرده است که بهیکباره در سال 1393، ذوقشان گل میکند و همزمان به سراغ کتاب «اسرار الحکم» میروند تا ارادات خود را به حاج ملاهادی سبزواری نشان دهند. چه خوب که بعد از یک و نیم قرن، حکیممان دغدغه اهالی فرهنگی است که در متن بازار حاشیهدار نشر کشور، کتابش را احیا میکنند و خدمتی دیگر را به عالم فلسفه و حکمت عرضه میدارند.
چون با ذوق و شوق، هر پنج کتاب را در یک جا گرد آورده در آنها نگریستیم، با شگفتی تمام متوجه شدیم که هر پنج مورد آنها نه تنها هیچ مقدمهای از مصحح و کوششگر ندارند، که حتی حروفنگاری و صفحهآرایی آنها یکسان است و تنها جلد و صفحات عنوان و بعضاً بهای آنها با یکدیگر تفاوت دارد و لاغیر.
در این شگفتی نیز مانده بودیم و آن را از کرامات حاجی سبزواری حدس میزدیم که گفتیم بهتر است موضوع را حمل به صحت کنیم و به روشی علمی جدولی تهیه کنیم از مشخصات این پنج اثر تا حدس و گمان را در ساحت دانش راه نداده باشیم و ابطال و اثبات را وجههای علمی بخشیده باشیم. شاید این از نهایت دقت است که ناشران ما یک کتاب را بدون دستکاری حتی یک حرف، چاپ میکنند، تا حقیقتاً امانت را رعایت کرده باشند. سرانجام به این جدول رسیدیم:
ناشر | عنوان کتاب | نویسنده | تعداد صفحات | شمارگان | بها | نوبت چاپ |
دریای معرفت | اسرار الحکم | ملاهادی سبزواری | 500 | 500 | 25000 | اول |
هفت اختر اندیشه | اسرار الحکم | ملاهادی سبزواری | 500 | 500 | 27500 | اول |
بهشت جاوید | اسرار الحکم | ملاهادی سبزواری | 500 | 500 | 35000 | اول |
بیزمان | اسرار الحکم | ملاهادی سبزواری | 500 | 500 | 25000 | اول |
برگا | اسرار الحکم | ملاهادی سبزواری | 500 | 1100 | 29000 | اول |
در اولین نگاه ناپیچیده به این جدول ساده، چند نتیجه حاصلمان شد و تأملمان را برانگیخت:
1. در چهار مورد تعداد شمارگان ثابت است.
نتیجه اول: به جای آنکه یک ناشر، کتاب را در شمارگان 3100 نسخه چاپ کند، چهار ناشر هر کدام در شمارگان 500 و دیگری در شمارگان 1100 نسخه این کتاب را منتشر کردهاند. البته که در وضع فعلی، شمارگان 500 تایی هم زیاد است چه رسد به 3100 تا.
نتیجه دوم: حال که کتاب به هزار و یک دلیل به فروش نمیرود، هرچه شمارگان کمتر باشد، کتاب، فروش هم نرفت، نرفت. هوش اقتصادی میگوید: شمارگان کمتر، خطر کمتر.
نتیجه سوم: اگرچه کار نشر، درآمد چندانی ندارد، اما مجوزش حکم کاغذ طلاست؛ از یارانه کاغذ و خرید دولتی کتاب گرفته تا اجاره غرفه و ... .
نتیجه چهارم: چند نفری یک عنوان کتاب چاپ میکنیم تا کارنامهمان به عنوان ناشر «فعال»، بینمره نباشد!
2. تعداد صفحات همه کتابها ثابت است:
نتیجه اول: اگر معجزهای رخ داد و یکی از ناشران سفارشی بالای 500 نسخه گرفت، فقط کافی است صفحات اولیه کتاب را جدا کند و بهسرعت آنی، چندین نسخه آماده سازد. شماره صفحهها هم که یکی است، خدایا! چه میشد اگر 3100 نسخه با هم خریدار پیدا میکرد.
حال به جلد کتابها نگاه کنید:
نتیجه دوم: یا طراح برای یک ناشر پنج اتود زده است و آنقدر همه طرحهایش حرفهای بوده که چهار ناشر دیگر هم خواهان بقیه شدهاند، یا ناشران خودشان استاد فن هستند و دور همی، طرحی کشیدهاند و با یک تکنیک فوقحرفهای زاویه و حروف طرحها را تغییر دادهاند. شاید هم تفکر پنج طراح تا این اندازه به هم نزدیک بوده است که «اتفاقی» طرحهایی مشابه کشیدهاند؛ یا ... . جل الخالق!
حال به یک صفحه دلخواه ــ مثلاً صفحه 140 ــ از این 5 کتاب توجه کنید:
3. نهتنها یک صفحه که هر 500 صفحه در هر 5 کتاب بدون جابهجایی یک حرف عیناً مثل هماند. شعبده بازی نیست؛ حقیقت دارد. بر خودتان مسلط باشید.
نتیجه اول و آخر: این ناشران وحدت را فدای خلاقیت نمیکنند. پیمانشکنی در قاموس آنها نیست؛ حتی با تغییر مکان یک کلمه، چه رسد به تغییر قلم، اندازه قلم، قطع کاغذ، شکل صفحهآرایی و ... در متن پنج کتاب.
ما هم مثل شما در وادی حیرت، حیران بودیم که روح حاجی سبزواری با جملهای از همین صفحه 140 (سطر 4) به دادمان رسید که «الکثیر تکثیر الواحد» یعنی: «زیاد، تکثیر واحد است». و این بود سرّی از «اسرار الحکم» که رهگشا و جرقهای در ذهن ما برای خلق این اثر شد که مصداقی است از جوهره هنری متعالی که کثرت در وحدت و وحدت در کثرت را مینمایاند.
باشد که این اثر زمینه خلق آثاری متفاوت و پیدایش نظریههای گوناگون در این آغازین سالهای سده بیستویکم شود.
نظر شما