«رم» و «یونان» باستان به بستر بسیار خوبی برای کتابهای معاصر کودکان بدل شدهاند. علاوه بر داستان «پرسی جکسون» نوشته «ریک ریوردان»، «اسرار رم» نوشته «کارولین لاورنس» یا «عقاب نهم» نوشته «رزماری ساتکلیف» که مستقیم به این دو تمدن کهن پرداختهاند، دیگر آثار مربوط به کودکان در لایههای پنهان خود تحت تاثیر افسانهها و زبان یونان و رم باستان قرار دارند.
مجموعه «هری پاتر» - جیکی رولینگ
«رولینگ» در حقیقت دانشآموخته ادبیات کلاسیک و فرانسه است بنابراین جای تعجب ندارد که در مجموعه داستانهای «هری پاتر» ارجاعات متعددی از تمدنهای کهن بیابیم. بیشتر اوراد عجیبوغریب در واقع فرامین بسیار سادهای هستند که به زبان لاتین ترجمه شدهاند؛ به عنوان مثال «کروسیو» (crucio) به معنی «من شکنجه میکنم»، «اوانسکو» (evanesco) به معنی «ناپدید میشوم» و «آکسیو» به معنی «من حاضر میشوم» است.
«رولینگ» همچنین در نامگذاری شخصیتهای داستان خود نیز به دنیای باستان روجوع کرده است. به عنوان نمونه «دولور» (dolor) در زبان لاتین به معنای اندوه است و نیز «اومبرا» (umbra) سایه معنی میدهد. و چه نامی میتواند برای توصیف شخصیت «دولورس آمبریج» در «هری پاتر» از این مناسبتر باشد؟
و نیز «دارکو» (darco) که نه تنها در لاتین به معنای مار بزرگ یا همان اژدهاست بلکه، نام یک وکیل مشهور در «آتن» باستان است که مردم را به دلیل دزدیدن میوه یا تنبلی به مرگ محکوم میکرد. مادر «دارکو»، «نارسیسا مالفوی» نیز تداعی کننده اسطوره «نارسیس»، جوانی که عاشق تصویر خود شد (و در روانشناسی به بیماری خودشیفتگی نیز گفته میشود) است و عین حال نام پرفسور «مکگوناگال» نیز برگرفته از «مینروا» الههای رومی و نگهبان عقل و خرد بوده و «اسلاگورن»، از دیگر شخصیتهای داستان «هری پاتر» نیز از واژه لاتین «سانگویس» به معنای خون گرفته شده است و یا بهتر است بگوییم «سانگویسوگا» که خوناشام معنی میدهد.
مجموعه داستانهای «هانگر گیم» «سوزان کالینز»
اگر چه وقایع این داستانها مشابهت بسیاری با نبردهای «گلادیاتور»ها در «روم» باستان دارد اما، ممکن است ندانید که ویرانشهر توصیف شده در این مجموعه با نام «پانم» از نقلوقولی لاتین وام گرفته شده است.
شاعری «رومی» در یکی از اشعار خود از مردم گلایه میکند که فقط به فکر panem et circenses به معنی نان و معرکهگیری هستند. در «روم» باستان نانی از آرد ذرت پخته و به رایگان از طرف امپراتور به فقرا داده میشد و معرکهگیری نامی بود که به مسابقه ارابهرانی و نبرد گلادیاتورها برای شاد نگه داشتن مردم و پیشگیری از شورش آنها داده شده بود و چنین داستانی کاملا با اثر «کالینز» مطابقت دارد.
و حتی این نویسنده نامهای شخصیتها خود «رومولوس ترید» و اسم رییس جمهوری «اسنو» را از نام دو امپراتور «رومی» و نیز نامهای «پلوتارک هونزبی» و «سنکا کرین» را از دو نویسنده این تمدن باستان، یعنی «پلوتارک» مورخ مشهور و «سنکا»، نمایشنامهنویس «رومی» رام گرفته است.
این گرتهبرداری تا آنجا پیش میرود که در تاریخ میبینیم امپراتور «نرون» که شاگرد «سنکا» بود، وقتی بر تخت شاهی مینشیند، استاد خود را به خودکشی وامیدارد. در داستان نیز «سنکا» بیدلیل در اتاقی محبوس میشود و فقط به او کاسهای پر از زهر میدهند.
«ربوده شده» - «رابرت لوییس استیونسن»
این رمان کلاسیک نوشته «استیونسن» مدلی از رخدادی است که 2800 سال پیش در حماسه «ادیسه» شاهکار «هومر» روی داده بود. در هر دو داستان شخصیت اصلی کشتیهایشان را از دست میدهند و مسیری طولانی و پر پیچوخمی را برای برگشتن به خانه پی میگیرند، در راه با خطراتی مواجه میشوند و هر دو از کمکهای مردمی غریبه اما مهربان بهره میبرند؛ البته یکی در یونان باستان و دیگری در اسکاتلند.
در «ربوده شده»، «دیوید بالفور» وقتی به شهر خود بازمیگردد مجبور میشود تا خانه خود را از عمویش پس بگیرد؛ شخصیت «ادیسه»ی «هومر» نیز در بازگشت با مردانی مواجه میشود که خانه او را به امید ازدواج با «پنهلوپه» اشغال کردهاند.
«وینی د پو» - ایای مایلن
خرس کوچک این قصه، «وینی»، میگوید: «اگر هیچ کس درباره هیچ چیز نداند، جغد چیزی درباره چیزی میداند.» جغد در داستانهای کودکان به طور معمول پرندهای باهوش است؛ هر چند جغد داستانهای «وینی د پو» کمی در تلفظ واژگان مشکل دارد. ارتباط جغد و هوشمندی برگرفته از اسطورهای یونانی است؛ نماد الهه «آتنا»، الهه هوشمندی یک جغد بوده است. و نیز نام جغد داستان «شمشیر در سنگ» نوشته «تیاچ وایت»، از «ارشمیدس»، دانشمند یونان باستان گرفته شده است.
مجموعه داستانهای «نارنینا» نوشته «سیاس لوییس»
هنگامی که «لوسی» برای نخستین بار وارد دنیای خیالی «نارنینا» میشود با آقای«تومنوس»، موجودی نیمه انسان و نیمه بز، مواجه میشود. در «روم» باستان این موجود ربالنوع مزارع، تاکستانها و گلهها بوده که از اسطورهای با نام «باکچوس»، ربالنوع نوشیدنیها اطاعت میکردهاند و در «نارنیا»، «تومنوس» میگوید که «باکچوس» منتظر است تا آنها را ملاقات کند و نیز میگوید «در آنجا به جای آب نوشیدنیها در نهرها جریان دارد. در داستان، بچهها با موجودات دیگری نیز برخورد میکنند؛ «سنتورس»، انسانهایی با بدن اسب، موجودات نیمه انسان و نیمه گاو، پریان جنگلی و .... که همهگی ریشه در اسطورههای کهن دارند.
در جلد پایانی درمییابیم که سرزمین «نارنیا» سایهای از انگلستان کنونی است و در پایان «نارنینا»ی حقیقی آشکار میشود؛ بچهها شگفتزده میشوند اما پرفسور «دیگوری کرک» فریاد برمیآور: «تمامی اینها در افلاطون هست؛ در مدرسه به این بچهها چی یاد میدهند.» و میدانیم که «افلاطون» یکی از فیلسوفهای یونان باستان است که میگوید دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم تنها سایهای است از دنیای واقعی (عالم مُثُل).
نظر شما