وی افزود: عناوین فصول کتاب به همراه نام نویسندگان و نام مترجمان به این شرح است؛ «هوگو مانستربرگ» رابرت سینربرینک، مهرداد پارسا، «ویلم فلوسر» آدریان مارتین، مهرداد پارسا، «تئودور آدورنو» جولی کوهلکن، فائزه جعفریان، «آنری برگسون» دوروتا اولکوفسکی، میلاد روشنی پایان، «آندره به ازن» هانتر ووگان، فائزه جعفریان، «سرژ دنه» گارین داو، رامین اعلایی، «استنلی کاول» رکس باتلر، مهرداد پارسا، «ژیل دلوز» جان مولارکی، کریم میرزاده اهری و محسن خاکپور، «فلیکس گتاری» گری گنسکو، مهدی ملک، «ژولیا کریستوا» پاتریشیا مک کورمک، مهرداد پارسا، «لورا مالوی» دیوید سورفا، مهدیه دهاقین، «اسلاوی ژیژک» لارنس سیمونز، محسن خاکپور و کریم میرزاده اهری و «ژاک رانسیر» سودیپ داسگوپتا، مهدی ملک.
ملک ادامه داد: همانطور که بیان کردم فصلهای مربوط به ژاک رانسیر و فلیکس گتاری را در این کتاب من ترجمه کردهام. کتاب، فصلی نیز درباره ژیل دلوز دارد. دلوز و گتاری فیلسوفانی هستند که کارهای مشترک بسیاری با هم به سرانجام رساندهاند که مهمترین آنها درباره هنر است. ناشر اصلی فصول مربوط به آنها در این کتاب را از هم جدا کرده است.
این مترجم در توضیح بیشتر دیدگاههای گتاری درباره سینما گفت: مهمترین اصل در منظومه فکری گتاری مساله «صیرورت» یا مفهوم «شدن» است. گتاری درباره سینما اعتقاد دارد که به دلیل آنکه این هنر و فن از مجموعهای از تصاویر تشکیل شده، اگر این تصاویر به سمتی بروند که از نظر معنایی باز باشند، مفهوم «صیرورت» تحقق پیدا میکند.
ملک اضافه کرد: جوهر سینما از نظر گتاری «نشانههای غیردلالتگر» است، چرا که وی اعتقاد دارد دلالتگری اقتدار کارگردان را میرساند و این مساله از نظر معنایی فیلم را میبندد، اما اگر نشانهها غیردلالتگر باشند، فیلم از نظر معنایی تا ابد باز خواهد بود. با تمام این اوصاف، به لحاظ نظری تفکرات گتاری درباره سینما قابل توجه و منسجم نیست، اما ژاک رانسیر نظریات قابل توجه و به نسبت گتاری منسجمتری نسبت به سینما دارد.
وی همچنین در شرح نظریات رانسیر درباره مدیوم سینما، گفت: رانسیر در شرح نظریات خود درباره سینما به تاریخ این هنر رجوع کرده و از تفکرات نسل اول نظریهپردازان سینما، به ویژه از کتاب «سلام سینما» نوشته جان اپشتاین، بهره میبرد. اپشتاین کارگردان و نظریهپرداز مطرح سینمای فرانسه در دهههای 20 و 30 است. رانسیر توضیح میدهد که نظریهپردازان اولیه سینما اعتقاد داشتند که دوربین یک وسیله مکانیکی است که از خود شعوری ندارد، اما به بالارفتن سطح آگاهی انسان کمک شایانی میکند. بنابراین جوهر سینما از نظر این طیف این بود که مادیت تصاویر را نشان میداد.
وی افزود: اپشتاین اعتقاد داشت که سینما به ما کمک میکند تا به اشیا بهگونهای نگاه کنیم که پیشتر نمیتوانستیم. نظریهپردازان نخستین این مساله را به روایت سینمایی ترجیح میدادند. به عبارتی سینما با مادیت ناب تصاویر، ایده خود را میرساند نه با روایتهای داستانی. رانسیر نیز بیان میکند که سینما میتواند تصویری از جهان را نشان دهد که مبتنی بر روایت نیست.
ملک در ادامه با اشاره به این نکته که اختراع سینما باعث شد تا ایده اصلی رمانتیکهای آلمانی در قرن 19، تحقق پیدا کند، گفت: نشان دادن جهان با مادیت ناب تصاویر و نه با روایت و غیرمتعارف دیدن جهان، آرزوی رمانتیکهای آلمانی در قرن نوزدهم اعم از گوته و شیلر بود که سینما آن را محقق کرد. اپشتاین نیز خود فیلمساز آوانگاردی بود و سعی داشت در آثارش این شکل از اهمیت تصویر را نشان دهد.
این مترجم اضافه کرد: رانسیر اعتقاد دارد که آرزوی نظریهپردازان نسل اول در راستای رفتن سینما به سمت مادیت ناب تصویر و عدم هرگونه قصه در آن، محقق نشده است، چرا که سینمایی که با تصویر و ایماژ کار میکند، اکنون در حاشیه قرار دارد و سینما ناچار شد به آن روایتی که از ادبیات به او رسیده بود تعظیم کند .
«فیلسوفان سینما: از مانتسبرگ تا رانسیر» با ویرایش فلیسیتی کلمن و ویراستاری-ترجمه مهرداد پارسا، با شمارگان هزار نسخه و بهای 9 هزار تومان از سوی نشر شوند روانه کتابفروشیها شد.
نظر شما