نگاهی به مجموعه مشاهیر نشر کتاب ایران
کتابفروشی طهوری نامی آشنا برای ایرانشناسان/ مردی که با کتابهای کتابفروشی سخن میگفت
کتاب «سید عبدالغفار طهوری» از مجموعه مشاهیر نشر کتاب ایران از سوی موسسه خانه کتاب منتشر شد. در این کتاب از زندهیاد طهوری به عنوان ناشر متون «زبان و فرهنگ ایران» سخن گفته شده است.
کتابفروشی که اهل فضل با آن سروکار داشتند
پشت جلد کتاب در معرفی طهوری آمده است: «سید عبدالغفار طهوری (1302-1374 ش) در مروآباد، از توابع خلخال متولد شد. وی نزد پدر تحصیل کرد و در حوالی بیست سالگی به تهران کوچید و در «کتابفروشی دانش» نزد نورالله ایرانپرست به کار پرداخت. طهوری در 1330 ش «کتابخانه طهوری» را بنیاد نهاد و از 1332 ش به انتشار کتاب آغازید و با ایجاد مجموعه «زبان و فرهنگ ایران»، بسیاری از متون معتبر و پژوهشهای تازه را منتشر کرد. برخی از تألیفات معتبر درباره زبانهای باستانی (منتشرشده خارج از ایران)، توسط او چاپ افست شد. طهوری کتابفروشی کتابشناس بود و فروشگاه او (از 1343 ش در خیابان انقلاب) محل مراجعه بسیاری از دانشجویان و دانشمندان بود.»
حضور در میان اهل فرهنگ و کتاب در شکلگیری علاقه و کشش به سوی این حوزه موثر است. چنانکه طهوری درباره سابقه همکاری با نورالله ایرانپرست، صاحب کتابفروشی دانش در خیابان سعدی شمالی مینویسد: «امتیاز «کتابفروشی دانش» در میان کتابفروشیهای دیگر تهران، در آن زمان [دهه 20] این بود که مدیر آن مردی باسواد و دنیادیده و داننده چند زبان و با اخلاق و رفتاری بسیار خوب بود. او با هند و کشورهای اروپایی نیز معامله داشت، و کتابهای چاپ خارج را وارد میکرد. در آن روزگار، تنها این کتابفروش واجد این خصوصیات بود، و از این جهت اهل فضل و ادب با آن سروکار داشتند.» (ص 8)
«کتابخانه طهوری» از مراکز مهم و معتبر کتابهای تحقیقاتی
سابقه همکاری با اهل فرهنگ باعث شد که طهوری نیز کتابفروشی طهوری را تاسیس کند. به دلیل شناخت اهل علم و فرهنگ نخستین کتاب وی نیز انتخاب ارزشمندی بود. درباره تاسیس کتابفروشی طهوری میخوانیم: «به نوشته سید محمدرضا جلالینایینی، سید عبدالغفار طهوری پس از کسب تجربیات لازم در زمینه چاپ و نشر کتاب، در سال 1330 ش در خیابان شاهآباد سابق (جمهوری فعلی)، خیابان ملت، کتابفروشی طهوری را بنیاد نهاد. بسیاری سال 1332 ش را سال تأسیس کتابخانه طهوری میدانند. طبیعی است که باید چند صباحی میگذشت تا این کتابفروشی قوام یابد و دستاندرکار انتشار شود. نخستین کتاب منتشرشده توسط کتابخانه طهوری، در سال 1332 ش به چاپ رسید. این کتاب «تذکرةالملوک» [اثر مینورسکی] در مورد تشکیلات اداری و سازمان حکومتی و درباری و طبقات و مشاغل و مناصب عهد صفوی است، که به کوشش دکتر سید محمد دبیرسیاقی انتشار یافت.» (ص 10)
شنیدن و خواندن وصف شم اقتصادی و فرهنگی طهوری از زبان دیگران از جمله زندهیاد ایرج افشار شنیدنی است. وی درباره موقعیتیابی طهوری در انتقال کتابفروشی آورده است: «عبدالغفار طهوری از نخستین کتابفروشانی است که به اهمیت و اعتبار دانشگاه در گسترش کار کتاب توجه یافت، پس دکان کوچک خیابان شاهباد را فروخت و کتابفروشی خود را به روبهروی دانشگاه تهران منتقل کرد؛ همان جا که اینک دو دهنه مغازه با نام «کتابخانه طهوری» از مراکز مهم و معتبر خریدن کتابهای تحقیقاتی است.» (ص 12)
سرو صدایی که «کتابشناخت» بهپا کرد
ایرج افشار در سطور دیگری درباره نوع کتابهایی که طهوری میفروخت و دلیل انتخاب نام کتابخانه بر آن مینویسد: «نیت طهوری در کتابفروشی همیشه این بود که از فروختن کتاب «بنجل»، «بازاریپسند» و «عمومی» به دور بماند؛ به همین مناسبت است که نام کتابفروشیش در میان ایرانشناسان و کتابخانههای دانشگاهی اروپا و آمریکا مشهور شده است و غالبا مرجع و مرکز مراجعه آنها بوده است. عبدالغفار طهوری کتاب را کالا و خود را فروشنده نمیدانست، بلکه به آن عشق میورزید و به همین دلیل نام مغازهاش را کتابخانه گذاشت. جالب آنکه از همان آغاز این مغازه مجمع اصحاب فرهنگ و زبان و ادبیات ایرانزمین به شمار رفت، و این خصوصیت تا امروز باقی است.» (ص 13)
«کتابشناخت» مجموعهای بود که طهوری با کمک اهل کتاب در یک شماره منتشر کرد. درباره سرانجام این نشریه آمده است: «در سال 63 ش، آقای طهوری که مدتها بود قصد داشت یک نشریه (گاهنامه) البته بهصورت کتاب در زمینه کتابشناسی و نقد کتاب منتشر کند، این مهم را به دکتر ملک واگذاشت، و ایشان با همکاری دکتر محمد روشن و دکتر صمد موحد، مجموعهای به نام «کتابشناخت» تدوین کردند و به زیر چاپ بردند. این نشریه تنها در یک شماره انتشار یافت و ادامه پیدا نکرد، زیرا مؤلفان چنان انتقادهایی به نویسندگان و آثارشان مطرح ساختند، که سروصدای زیادی برپا کرد. به گفته احمد طهوری، پس از آن شفاها از وزارت ارشاد به پدرش گفتند بهتر است از این چیزها چاپ نکنی؛ گرچه در آن کتاب به کسی توهین نشده بود و مطالبش بیشتر جنبه انتقادی داشت.» (ص 15)
کار طهوری در امر کتاب، تنها تجارت نبود
در رابطه با کتاب دوستی طهوری میخوانیم: «طهوری فقط یک کتابفروش بااطلاع و کتابدوست نبود، یک ناشر هم بود، یک ناشر باسابقه، کتابدوستان خدمات فرهنگی اشخاصی چون طهوری و عبدالرحیم جعفری و علیرضا حیدری را فراموش نمیکنند. مرحوم جعفری شاید بیش از هر ناشر غیردولتی کتاب فارسی منتشر کرده باشد، ولی نه او و نه ناشران بزرگ دیگر رابطه نزدیک طهوری با کتاب و مشتریان و خوانندگان را نداشتهاند.» (ص 22)
ماشاءالله آجودانی، مولف کتاب «مشروطه ایرانی» که خود مشتری پروپاقرص کتابفروشی طهوری بوده در وصف رابطه وی با دانشجویان بیپول کتابدوست مینویسد: «آجودانی میگوید: بارها اتفاق میافتاد که به پیشنهاد خود او کتابهایی را از کتابفروشیش برای خواندن به امانت میگرفتیم. وقتی بازمیگرداندیم، سر صحبت را باز میکرد تا مطمئن شود کتابها را خواندهایم. اگر چشم و دلمان اسیر کتابی میشد که پول خریدنش را نداشتیم، طهوری به هوشمندی درمییافت، کتاب را بهرایگان به ما میداد، با این بهانه که ممکن است نایاب شود و ارزش آن را دارد که در کتابخانه شخصیمان نسخهای از آن را داشته باشیم. به صرف اینکه دانشجو بودیم و بیپول، این فرصت را هم به ما داده بود که بسیاری از کتابهای گرانقیمت را بهطور قسطی از کتابفروشیش خریداری کنیم، کاری که دیگران نمیکردند یا بهندرت میکردند. من در همان دوران دانشجویی به همت بلند او، صاحب یک دوره «فرهنگ نفیسی» شدم، که در همان زمان کمیاب بود و به بهای گران به فروش میرفت. این دوره را به اقساط ماهی بیست یا بیست و پنج تومان صاحب شدم. اینها را مینویسم تا بدانند که کار طهوری در امر کتاب، تجارت یا تنها تجارت نبود.» (ص 22)
کتاب نباید در قفسه مهمانخانه جای گیرد
ناشران آشنا با طهوری نیز از کتابدوستی وی سخنان بسیاری دارند. سخنانی که در رابطه با علاقه راستین وی به کتاب آمده است: «رضا یکرنگیان (مدیر نشر خجسته) در گفتوگو با نگارنده، درباره طهوری میگوید: آقای طهوری را از 13ـ14 سالگی، یعنی در حدود سالهای 1337 و 38 میشناختم. در شاهآباد سابق (جمهوری فعلی) در پاساژی مغازه داشت. از جمله خصوصیات او این بود که میدانست مشتریش در چه زمینهای مطالعه دارد و هر وقت وارد میشد، در همان زمینه به او کتاب معرفی میکرد. دیگر اینکه بعضی کتابها را به همه کس نمیفروخت و معتقد بود کتاب باید دست اهلش برسد، نه اینکه در قفسه مهمانخانه افراد جای گیرد. او هرگز قیمت کتابها را افزایش نمیداد. وقتی «لغت فُرس اسدی طوسی» را چاپ کرد، قیمت آن 4 تومان بود و سالها به درازا انجامید تا نسخههایش به پایان رسید، و در همه این سالها قیمت کتاب دگرگون نشد.» (ص 27)
یکرنگیان در بیان خاطرهای درباره میزان علاقه طهوری به کتاب آورده است: «غروب یکی از روزهای پاییز سال 1366 به دیدنش رفتم. دیدم آقای طهوری برافروخته و ناراحت است. تا آن روز او را چنین ندیده بودم. پرسیدم موضوع چیست؟ گفت: از امروز از کتاب بدم آمده است. گفتم: مگر میشود شما که یک عمر در کار کتاب هستید، از آن بدتان بیاید؟ گفت: تا امروز صبحها که کرکره مغازه را بالا میزدم، بوی عطر مرکب، کاغذ و چرم مرا مست میکرد. اول وقت کتاب «اندیشههای اهل مدینه فاضله فارابی» را برای تجدید چاپ به ارشاد بردم. جوانکی که آنجا بود، کمی به من نگریست و گفت: آقای طهوری از شما توقع نداشتم که کتاب اینها را چاپ کنی. گفتم: کدامها؟ گفت: عجیب است، شما خبر ندارید در مکه چه بلایی سر زوار ایرانی آورده و جمعی را کشتهاند؟ آنوقت در مورد مدینه کتاب چاپ میکنید؟ گفت: آنجا دنیا پیش چشمم سیاه شد و با خود گفتم متولیان فرهنگ ما اینها هستند، که نمیدانند فارابی کیست و مدینه فاضله به آن شهر بسیار مقدس اسلامی که امروز وهابیها حاکم آن هستند، ربطی ندارد؟ کتاب را گرفته و از آن جوانک عذرخواهی کردم و گفتم: اشتباه آمدهام و تا الان حالم از این موضوع بد است.» (ص 28)
اهانتی که طهوری در راه زبان و فرهنگ ایران شنید!
زندهیاد محسن باقرزاده، مدیر انتشارات توس درباره علاقه همکار ناشرش به فرهنگ ایران مینویسد: «در یکی از همین یورشها که حدود یکصد کتابفروش را به کمیته میبردند، روانشاد عبدالعظیم گوهرخای، مدیر «نشر سپهر» که او هم صدمات و سختیهای زیادی در راه نشر دید و طهوری را نیز با خود میبرند وقتی نوبت بازجویی از طهوری میرسد، بازجو از وی میخواهد خود و کارهایش را معرفی کند. طهوری میگوید: «تمام کتابهایی که من نشر میکنم، در راه زبان و فرهنگ ایران است». بازجو که درست مثل تمام عمله جور و مزدوران استبداد آدم بیفرهنگ و لمپنی بوده، با لحن چالهمیدانی خاص خود میگوید: «تو را چه به فرهنگ ایران؟» و طهوری مات و حیران میماند که چه میتواند بگوید.» (ص 29)
حسن کیائیان، مدیر نشر چشمه نیز از علاقه طهوری به کتاب میگوید از ناشری که حتی در روزهای کسادی کتاب دست از آن برنداشت. وی میگوید: «بارها از آقای طهوری شنیدم که میگفت در طول زندگی کاریش به دفعات به کتابهای مغازهاش سلام گفته و آنها را بو کشیده است. بدون تردید دو ستون عشق و ایمان اگر نبودند، در این کار امکان اندک ایستادگی هم نبود و سالها پیش باید طهوری کتابفروش مثل خیلیهای دیگر تغییر شغل میداد و عاقبت به خیر میشد! یک بار دیگر به یاد بیاوریم که اگر طهوری، طهوری شد و چیز دیگری از آب درنیامد، به این دلیل بود که کتابفروشی را برای زندگی کردن برگزید.... به امید دیدن روزی که همه کتابفروشها در کارشان یک طهوری باشند.» (ص 30)
کتاب «سید عبدالغفار طهوری» از مجموعه مشاهیر نشر کتاب ایران تالیف امیرکاوس بالازاده در 48 صفحه، شمارگان یکهزار نسخه و به بهای 5 هزار تومان از سوی موسسه خانه کتاب منتشر شده است.
نظر شما