قاسمی: رسانهنگاری در مرحله سوء تفاهم باقی مانده است/ ناممکن بودن شناخت رسانه بدون تاریخ و درک ریشهها
سید فرید قاسمی در مراسم گرامیداشت 39 سال فعالیت فرهنگیاش گفت: در روزگار پر تلاطم ما رسانهنگاری در مرحله سوءتفاهم باقیمانده است و نظریههای بی بنیاد راه به جایی نخواهد برد. پایه فلسفهورزی رسانهای، رسانهشناسی است و شناخت رسانه بدون تاریخ و درک ریشهها ناممکن است.
سید فرید قاسمی در این مراسم متنی را درباره رسانه قرائت کرد که مشروح آن را در ذیل میخوانید:
«تاریخ معدن استخراج ریشهها و اندیشههاست. رشد، توسعه و پیشرفتی که تجارب پیشینیان را لحاظ نکند و پایی در تاریخ نداشته باشد خواهد لنگید. تاریخ همیشه پشت سر نیست. همواره پیش روست. امروز و فردا هم تاریخ است. فهم گذشته ـ البته نه گرفتاری در آن ـ حافظ اکنون و آینده است. بینش ساز و روش آفرین است. بدون درک و دریافت سیر نگاهها در این جهان تکرارها به بحران معرفت تاریخی خواهیم رسید.
در روزگار پرشتاب هستیم. برای اینکه به دام امیدواریهای عمر بر بادده و واهی نیفتیم باید رویکرد اسقاطی و انشایی را وانهیم. ایران ارتباطی را بر مبنای ارتباط ایرانی ترسیم کنیم. ما در همه عرصهها از جمله علم، خام فروش بودهایم. این را تاریخ به ما میگوید. از سخنان اندیشهورزان متفکر ما، از سرودههای شاعران ما نظریه ساختهاند و تحویلمان دادند. بعضی از این نظریهپردازان به ایران که آمدند از تئوریپردازی عمومی و جهانی خود عدول کردند.
فردی که از گسست و بی ارتباطی ملتها با پیشینههایشان سخن میراند، پس از سفر به ایران گفت: «ایران استثناست. ایران با نظریهام سازگاری ندارد.» او یگانگی فرهنگ را دید و متوجه حفظ آداب و مناسک ایرانی شد. وی به درک از بدنه جامعه ایرانی رسید اما عزیزانی که شیفته این گونه نظریهها هستند و ذهن و ضمیر خود را به جهان دور معطوف داشتهاند هم میهنان خود را کمتر میبینند.
باید به مدل خودمان برسیم
ما با گذر از وقایعنگاری، سالنگاری، توصیف و تحلیل، باید به نظم عقلانی و طرح منسجم خود برسیم. الگو و معنا و مدل خودمان را کشف کنیم. اندیشمندان ما باید تاریخ را وارد سازه فکری خود کنند. شاید بگویند مدرنیته به کارآمدی تاریخ اعتماد و اعتقاد ندارد، باید پاسخ داد خاستگاه و زادگاه مدرنیته در قیاس با ایران تاریخ قابل توجهی ندارد و درباره ناداشتههای خود نظریهپردازی کرده، حرفهایشان بر مبنا و مبانی خودشان استوار است. ما اگر به مدل خودمان برسیم یقین بدانیم مدل دینی و ملی ما اجازه توقیف و تعطیل رسانه را نمیدهد. شاید به عدم صلاحیت مدیر مسئول ختم شود و رسانه به حیات خود ادامه دهد.
مسیر دستیابی به رشد، توسعه و پیشرفت ترکیبی از داشتههای جهانی و بومی است. البته به شرط آنکه به ورطه ملغمه بی بنیاد ختم نشود. نادیده انگاشتن پیشرفت جهانی هم آنقدر آفت است که ندیدن داشتههای بومی، با خودباوری باید پا به جهانشناسی بگذاریم. ما به باز اندیشی و باز تعریف نیازمندیم. شاخصهها را از شالودهها باید استخراج کنیم. به سرچشمهها برویم و شیوههای خودمان را به کار بگیریم.
برندگی و بُرندگی در جهان گستری امروز
مورخ و پژوهشگر تاریخ در صدد تسهیل این راه برای اندیشمندان و نظریهپردازان است. روزگار مصرفی خود را به جهان تولیدی مبدل کنیم. برندگی و بُرندگی در جهان گستری امروز به تاثیرگذاری است نه تاثیرپذیری!
معتقدیم آگاهی از فرهنگ جهانی لازمه زیست در دنیای امروز است اما گذر از این مسیر نباید به شیدایی بینجامد. اگر هم از گذشته خودمان حرف میزنیم مراد ما فهم و احاطه بر گذشته است نه شیفتگی. روزگار تدافع و تهاجم گذشته و عصر تدبیر است. مبنای رسانهشناسی در جهان امروز دادههای تجربی است.
با دست خالی نمیتوان از فلسفه رسانه سخن گفت و به تفسیرش نشست. روش فلسفی در پی آن است که نظریه ثابت را برای همه دورانها معتبر بداند. در روزگار پر تلاطم ما رسانهنگاری در مرحله سوءتفاهم باقی مانده و نظریههای بی بنیاد راه به جایی نخواهد برد. پایه فلسفهورزی رسانهای، رسانهشناسی است و شناخت رسانه بدون تاریخ و درک ریشهها ناممکن است.
اما از رسانههای گلی و سنگی به رسانههای خطی و چاپی مدتهاست به رسانههای شارژی رسیدهایم. رسانههای شارژی گسترش دم افزونی دارند. باید از این محمل بهره برد. ذخیره دانایی به وجود آورد چراکه فضای وب دارد همه هستیمان را در بر میگیرد. دانا نمایی، انبوهسازی نامستند ما را به سراب غفلت میرساند. به میزان اعتبار و استناد در تارنما بیندیشیم. تصرف ناآگاهانه و غیر متخصصانه انبوهی از غلط را به وجود آورده و مطالب صحیح را به عزلت برده و بی استفاده کرده است. داده به تارنما نمیدهیم. دادهبافی و اطلاعاتبافی میکنیم که البته سرانجام به معرفت بافی و خردبافی میرسد.
باید بانک دانایی مستند را دسترس قرار دهیم
مقالهشماری شاخص تولید علم نیست. تولید علم را باید در جای دیگری جستوجو کرد. اگر در پی رشد و توسعه هستیم باید در این جهان کاهش فاصلهها نخ اتصال را بجوییم. باید بانک دانایی مستند را با استفاده از رسانهها شارژی در دسترس همگان قرار دهیم. این اقدام صورت نگیرد رسانههای شارژی به غفلت هر چه بیشتر ما دامن میزند.
میگویند با یک جستجو در فضای وب به اطلاعات میرسیم. کدام اطلاعات؟ نگارنده و پردازشگرش کیست؟ آیا میزان مصرف و تولید برابر است؟ سرعت تکثیر غلط چه آیندهای برای ما رقم خواهد زد؟ امروز همه از سواد رسانهای میگویند اما دشواریای که وجود دارد سواد خیالی و توهم سواد است. کمیگرایی و سیر صعودی اعداد را باید وانهاد و به فکر کیفیگرایی بود تا امروزیان و آیندگان به بیراهه نروند.
نظر شما