رضا قیصریه در جلسه بررسی زندگی و آثار آلبرتو موراویا، این نویسنده ایتالیایی را دارای پویایی اجتماعی خاصی دانست. این نشست عصر روز گذشته در مرکز هنرپژوهی «نقشجهان» برگزار شد.
اين مترجم ادامه داد: از سويي، ما با موراوياي سفرنامهنويس مواجهايم كه به پنج قارهي جهان سفر كرده است. درواقع، موراويا از معدود افرادي بود كه در سال 1965 در چين حضور داشت و خود از نزديك شاهد انقلاب فرهنگي چين بود. او به كشورهاي خاورميانه سفر كرد و همچنين دو بار به ايران آمد. همچنين ميتوانيم از موراوياي مستندساز هم صحبت كنيم. وي فيلمهاي مستند بسياري دارد كه همين اواخر به مناسبت يكصدمين سال تولدش، مستندهايش را در تلويزيون ايتاليا پخش كردند. از سويي ديگر، ما با موراويايي مواجهايم كه منتقد سينمايي است. وي از سويي با منتقدان سينمايي ايتاليا در ارتباط است و از سويي ديگر، مقالات پژوهشي و تحقيقي در زمينهي سينما منتشر ميكند.
قیصریه در مورد پیشزمینههای نویسندگی موراویا گفت: بيمار شدن وي در سن كودكي عاملي است كه سبب ميشود آثار كلاسيك اروپا را تا قرن نوزدهم به دقت بخواند و بيشتر از همه آثار داستايوفسكي را ميخواند و همچنين در همان آسايشگاهي كه هست، زبانهاي آلماني، انگليسي و فرانسه را ياد ميگيرد كه سبب ميشود فرهنگي وسيعي را كسب كند. همچنين ادبيات جهان را خوب ميشناسد و نقش مهمي در معرفي صادق هدايت به ايتالياييها دارد.
نویسنده «کافه نادری» موراویا را ادامه دهنده راه داستایوسفکی (نویسنده روس) دانست و گفت : موراويا خودش را پيرو داستايوفسكي ميداند؛ يعني به دنبال درونكاوي شخصيتهايش است و اين علاوه بر آن نظريات فلسفي است كه در آثارش دنبال ميكند. مانسوني - نويسنده قرن 19 ايتاليا - از ديگر نويسندگاني است كه وي از او تأثير پذيرفته و درواقع، موراويا روايتگري اين نويسنده را ميپذيرد. ديگر نويسنده ايتاليايي كه بر وي تأثير بسياري گذاشته، لوييجي پيراندلوست. از سويي ما ميبينيم جنگ دوم جهاني در شخصيتپردازيهاي اين نويسنده تأثير بسياري گذاشته است كه به طور مشهود ميتوانيم آن را در داستان «بيتفاوتها» ببينيم. تمام مدتي كه شخصيتپردازي ميكند، روحيات و خلقيات شخصيتهايش را در نظر ميگيرد؛ به تعبيري همه آثار موراويا بيانكننده روحيات و خلقيات مردم ايتالياي ۱۹۲۱ تا پايان مرگ نويسنده است.
قیصریه همچنین در مورد نگاه منتقدان به آثار موراویا خاطرنشان کرد: ناگفته نماند كه منتقدان با موراويا سر سازگاري نداشتند تا جايي كه رمان اول او يعني «فارغان» را بهترين اثر او ميدانستند و بقيه كارهايش را تكرار همان رمان اول كه البته نظري مبالغهآميز است و خودخواهانه. در سال ۱۹۷۶ و در آستان ۷۰ سالگی، موراويا رمان «زندگي نفساني» را به چاپ رساند كه منتقدان سخت بر او تازيدند و رسما از وی خواستند تا نويسندگي را كنار بگذارد. البته اثر خواندني بود اما فاقد خلاقيتهاي ادبي ويژه موراويا اما او در سال ۱۹۸۳ بار ديگر با رمان «۱۹۴۱» به ميدان آمد. اگر «فارغان» در ۱۹۲۴ اولين اثر و شاهكار او در اوان جواني بود رمان «۱۹۴۱» در سال ۱۹۸۳ بيشك دومين شاهكار او در كهنسالي است.
نظر شما