عبدالله مستوفی، دولتمرد عصر قاجار و پهلوی در کتاب «شرح زندگانی من» روایت مفصلی از ماه رمضان و آیینهای آن در میان ایرانیان آورده است. از سختی روزهداری در تابستان تا نیایشهای دلنشین شبهای قدر.
او درباره خاطرات خود از ماه رمضان چنین مینویسد: «دیگر از اوقاتی که ما خیلی مترصد رسیدن آن بودیم، ماه رمضان بود. زیرا در این ماه هم در وضع زندگی عمومی و خصوصی تغییراتی حاصل میگشت و مقصود اصلی ما که تخفیف از ساعات مکتب باشد بیشتر از ماه محرم و صفر بود. بالاختصاص که از وقتی که من به سن تمیز رسیده بودم، این ماه در تابستان بود. هم خوراکی در خانه فراوان بود و هم ما وقت بازی و تفریح زیادتری در اختیار خود داشتیم.
ماه رمضان و تعطیلی مکتبخانه
صبحها در حدود دو به ظهر مانده به مکتب میرفتیم، تا این وقت روزهدارها و از جمله آخوند خواب بودند. نزدیک ظهر برای نهار خوردن ما مکتبخانه تعطیل میشد و از این ساعت تا فردا صبح آزاد بودیم. در مکتبخانه درس حسابی خوانده نمیشد، در عوض درس، آخوند مسئلههای فقهی خیلی ابتدایی از نماز و روزه و غیره میگفت. وقتی قدری بزرگتر شده بودیم تجوید قرآن هم ضمیمه میشد. روزهای جمعه و احیاها هم که تعطیل بود، برای نماز جماعت یا آخوندها را به نماز جماعت هم میبردند و من و برادرم را در یک طرف خود جا میدادند که رسم نماز خواندن به جماعت را یاد بگیریم.
ماه رمضان ماه قرآنخوانی است، بعضی بودند که هر روز یک قرآن تمام میخواندند، اینها اکثرا اشخاصی بودند که قرآن استیجاری میخواندند. بعضی از اهل خیر قبل از ماه چندین جلد قرآن خریده به این و آن میدادند و بیشتر زنها و مردمان پولدار بیسواد به این خیر اقدام میکردند تا حالا که خود از قرآن خواندن محرومند، وسیله قرائت برای سایرین تدارک کرده باشند. کمتر کسی بود که سواد داشته باشد و ماه رمضان یک قرآن تمام ختم نکند، حتی در میان عوام معروف بود که هر که قرآنی در ماه رمضان شروع کند و نیمه تمام گذارد، مقروض خواهد شد. نوکرهای ما همه گرکانی و باسواد بودند و وقتی از پشت طاق آنها میگذشتی، صدای زمزمه قرآن خوانی آنها بلند بود.
رونق مساجد در ماه روزهداری
او مینویسد: «مسجدها عموما پر میشد، مردم از هر طبقه و هر صنف نماز ظهر و عصر را به جماعت میخواندند. بعد از نماز امام مسجد اگر اهل فضل بود، خود به منبر میرفت و مردم را موعظه میکرد. چنانچه به اصطلاح دست به منبر نداشت، واعظ دیگری از واعظهای شهر دعوت شده بود که بعد از نماز برای مردم موعظه کند. روزهای جمعه و احیاها به مناسبت تعطیل مساجد پرجمعیتتر از سایر روزها میشد.
بعضی از مقدسین هم بودند که قبل از افطار به مسجد رفته، نماز مغرب و عشا را هم به جماعت میخواندند و بعضی که خیلی مقدس بودند، صبحها هم همین کار را میکردند ولی صبح و بعد از مغرب و عشا دیگر بعد از نماز موعظه در کار نبود. زیرا احتیاج به خواب و خوراک محلی برای شنیدن وعظ باقی نمیگذاشت و مؤمن به عجله خود را به خانه میرساند که سر سفره دراز، پهن و یا در رختخواب پهن، دراز شود.
گرمای تابستان و زبان روزه
شبهای ماه رمضان را بخصوص در تابستان، مردم تا صبح بیدار میماندند و این کار در تمام طبقات مرسوم بود. بعضی مشغول عبادت و خواندن دعا و قرآن میشدند و برای درک ثواب هر شب تا صبح بیدار میماندند، زمرهای، شبها بیدار میماندند که صبحها لامحاله تا نزدیک ظهر بتوانند بخوابند و اثر روزه در آنها کمتر باشد. بالاخره دسته سومی هم بودند که شب را به قمار صبح میکردند و میگفتند اگر به این سرگرمی مشغول نشوند، ناچارند بخوابند و روز دیگر خواب نمیروند و روزه برای آنها مشکل خواهد شد. این دسته بیشتر اعیانزادهها بودند ولی روزه را در هر حال میگرفتند و اگر اشخاصی بودند که میخواستند طفره بروند، چون حتی در خانه خود هم جایی نداشتند که روزهخواری کنند، ناچار بودند همرنگ جماعت باشند.
شبهای قدر
او درباره آداب شبهای قدر چنین مینویسد: «شب قدر شب عبادت است نه شب عزاداری. در اینکه شب قدر کدام شب است، اختلافی بین مسلمانها هست ولی اجمالا از آیات و اخبار چنین برمیآید که این شب در ماه رمضان است. بعضی شب اول و بعضی شب آخر و زمرهای شب بیست و هفتم این ماه را شب قدر میدانند. به موجب اخبار صحیح که از امامهای شیعه در دست است، شب قدر یکی از سه شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم و از اکثریت اخبار صحیح مستفاد میشود که شب بیست و سوم شب قدر است. رسم شیعه این است که این سه شب را عبادت میکنند که ثواب هزارماه عبادت را در هر حال درک کرده باشند. از آیات برمیآید که در شب قدر سرنوشت سالیانه بندگان خدا تقدیر میشود، پس از این راه هم که باشد، عبادات در این سه شب موجب سعادت دنیا و آخرت است.»
نظر شما