سیاحان آسیایی و اروپایی که در دوره صفویه و قاجاریه به ایران سفر کردند، در سفرنامههای خود نکات خواندنی را درباره آداب و رسوم ایرانیان در ماه رمضان بیان کردهاند. پیترو دلاواله، سیاح ایتالیایی که در زمان صفویه به ایران آمد و یوشیدا ماساهارو و نوبویوشی فوروکاوا، جهانگردان ژاپنی که در عصر قاجار قدم به خاک ایران گذاشتند در سفرنامههای خود مطالبی را نیز به ماه رمضان و آئینهای ویژه ایرانیان در این ماه اختصاص دادهاند.
یوشیدا ماساهارو و نوبویوشی فوروکاوا، دو جهانگرد ژاپنی بودند که در دوره قاجار و البته در فواصل مختلف به ایران آمدند و در سفرنامههای خود اشارات جالبی به ماه رمضان در این دوره کردهاند.
حال و هوای رمضان عصر قاجار به روایت فوروکاوا
نوبویوشی فوروکاوا، ژاپنی دیگری است که در دوره ناصرالدینشاه قاجار به ایران سفر کرد. سفرنامه او سومین سفرنامه ژاپنی است که به فارسی ترجمه شده است. سفرنامه وی نوعی دانشنامه است که از مسائل مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، کشاورزی، ادبیات، فرهنگ و هنر، سخن به میان آورده است. او علاوه بر بررسی مسائل نظامی ایران، به هنر و ادبیات و آداب و رسوم این مردم نیز پرداخته و نکتههای جذابی را در لابهلای مطالب خود آورده که سفرنامه را جذاب و خواندنی کرده است.
او اشاره کوتاهی نیز به ایام روزهداری ایرانیان دارد و درباره آن چنین مینویسد: «از اعیـاد دینی، عیـد پایان ماه رمضان است که آن را فصل روزه میگوینـد، و ماه نهم سال در تقویم اسـلامی است. در این ماه بود که[به تصـریح کتاب مقدس مسـلمانان] قرآن برحضـرت محمد نازل شد. در این ماه که رمضان خوانده میشود، مردم همه در روز میخوابند و هنگام عصر بلند میشوند. هر روز غروب در مرکزشهر توپ میاندازند تا هنگام افطار را خبر بدهند.
مردم به شنیدن صـداي توپ از خواب برمیخیزنـد و غذا میخورند و سـپس به تلاوت قرآن و خواندن نماز میپردازند. در نیمه شب دوباره غذا میخورند و شب را به روز میرسانند، و با دمیدن سپیده صبح دوباره میخوابند. زندگی آنها در سراسر این ماه بر این روال است. بـا سـرآمدن فصـل روزهداري، مردم همه جمع میشوند و گویا به مـدت سه روز ضـیافت دارند و شراب مینوشند و گوشت میخورنـد. خیـال میکنم که هرچنـد که شـراب نوشیدن در اسلام سخت منع شده است، اما در این مواقع مجاز میشود و آنها خود را سزاوار ملامت نمیدانند.»
ماه روزهداری از نگاه فرستاده ژاپن
یوشیدا ماساهارو و گروه همراهش در نیمه دوم قرن 19 میلادی و در زمان ناصرالدین شاه قاجار، بهعنوان اولین فرستادگان کشور ژاپن به ایران آمدند. آنها بیش از 6 ماه در ایران به سیاحت گذراندند و اطلاعات تاریخی ارزشمندی را در کتابی با عنوان «سفرنامه یوشیدا ماساهارو» گردآورد.
سفرنامه یوشیدا تنها گویای زندگی باشکوه بزرگان و حاکمان و درباریان نیست و در جایجای آن گزارشات جالبی از چگونگی زندگی ساده و عامه مردم به چشم میخورد. او در بخشی از سفرنامه خود اشاره کوتاهی به ماه رمضان میکند و در اینباره مینویسد: «در روزهایی که ما در شیراز بودیم، ماه رمضان آمد. در این وقت سال اگر شتابان به تهران میرفتیم شاید که نمیتوانستیم با مقامهای ایرانی ملاقات کنیم و دشواری پیدا میکردیم. این بود که در رفتن به تهران شتاب نکردیم. دیدیم که این وقفه ناگریز فرصت خوبی است که سر فرصت نگاهی به تخت جمشید بکنیم، و بهتر دانستیم که طوری برویم که اواخر ماه رمضان در تهران باشیم.
ماه روزه اسلامی را فارسی زبانان «رمضان» میگویند. هرسال تقویم اسلامی 365 روز دارد. این تقویم کبیسه ندارد، و رمضان ماه ششم سال است. هر شصت سال یکبار رمضان به زمستان میافتد. طول ماه رمضان 30 روز است. در این ماه، ایرانیها در مدت روز فقط به نماز و نیایش پروردگار میپردازند و از رفت و آمد و معاشرت با دوستان پرهیز میکنند، چیزی نمیخورند و وقتشان را یکسره وقف عبادت میکنند. اما خیال میکنم که در شب میتوانند غذای سبک و ساده مانند کایو بخورند، چون اگر سی روز رمضان را سراسر روزه نگه دارند، زنده نمیمانند. در یک ماه رمضان در ایران همه خانهها در به روی دیگران میبندند و دکانها هم بسته است. نمای شهر در این ماه به «چو_این» یا ایام مصیبت در ژاپن مانند بود.»
رمضان به سبک صفوی
پیترو دلاواله، سیاح ایتالیایی بود که در عصر صفویه قدم به خاک ایرانزمین گذاشت و شرح کاملی از خاطرات، مشاهدات و یافتههای خود از ایران عصر صفوی را در سفرنامه مشهور خود گنجاند. دلاواله در این سفرنامه ضمن پرداختن به وضعیت سیاسی این عصر نگاه ویژهای نیز به اوضاع فرهنگی و آداب و رسوم ایرانیان در ایام مختلف دارد. یکی از این آداب و رسومها به ماه رمضان برمیگردد که این سیاح ایتالیایی درباره آن چنین مینویسد: «روز بیست و یکم ماه رمضان هر سال، از طرف مردم، به مناسبت شهادت علی (ع) رهبر بزرگ و مورد احترام شیعیان انجام میگیرد... در این روز دو دسته مهم، که هر کدام نماینده یک قسمت شهر هستند، به راه میافتند و تعداد زیادی از سران و بزرگان کشور نیز در دسته مورد علاقه خود شرکت میکنند و در این کار بر یکدیگر سبقت میگیرند؛ حتی اگر خود شاه نیز در اصفهان باشد؛ به انتخاب خود، با یکی از دستهها که بیشتر طرف توجه او باشد، همراهی میکند.
جلوی هر دسته، چند اسب که طبق رسوم محل، آراسته به زینت فراوان هستند، حرکت میکنند و وی زین آنان تیر و کمان و شمشیر و سپر و عمامهای قرار دارد، که گفته میشود ماترک علی است. بعد از آن پیادگانی بیرق و علمهای متعدد و بزرگی را که دور تا دور آن، با نوارهایی زینت شده است، به زحمت، به دوش میکشند. تیغه علمها در زیر وزن سر آنها چنان خم شده، که صورت کمان بزرگی را پیا کرده است و ظاهرا این اشیا نیز نماینده سلاحهای علی هستند؛ ولی البته این استنباط شخصی من است، و هنوز چیزی در این باره از خود انان نشنیدهام. بعد از اینها تابوت یا تابوتهای پوشیده به مخمل سیاه را بر دوش میکشند و ظاهرا اینها نشانی از تابوت علی (ع) است.
روی تابوتها مجموعهای از سلاحهای مختلف تعرضی و تدافعی و پرهای رنگین قرار دادهاند و دور تا دور آنها عده زیادی راه میروند و نوحه میخوانند و عده دیگری بوق و کرنا و سنج میزنند و فریادهای عجیب برمیآورند و جست و خیز میکنند. اشخاص معتبری که همراه دستهها هستند، بر روی اسب سوارند، و بقیه که تعداد آنان بی حد و حساب است، پیاده میروند. دستهها میدان را دور میزنند و قبلا جلوی درب شاه و سپس جلوی مسجد بزرگ، مقابل کاخ توقف میکنند و مراسم مذهبی چندی در این محل توآم با نوحه و فریاد اجرا میشود و سپس مردم به خانههای خود میروند.»
نظر شما