با این بیان، مجموعه شعر مادر از این شاعر از آثاری است که با مشخصات ظاهری 70 ص در قالب 40 شعر توسط انتشارات مایا و در سال 1395 به چاپ رسیده است. دریافت این است که شاعر در این مجموعه به یافتهها و دریافتههایی دست مییابد که نسبتِ به دیگر مجموعههایش که ذکر آن رفت از چرخش زبان و چربش بیان ِ بهتری بهرهمند گردیدهاند به طوری که برداشت از این چرخش زبان و چربش بیان نیز برداشتی دو لایه است که یک لایه آن احساس زنانگی است و لایه دیگر آن نیز عشق، درد و اجتماع است اما با این تفاوت که این فهم در همه اشعار این مجموعه یافت نمیشود بلکه در بخشی از اشعار نمایان است. پیرنگ مفهوم زن در مجموعه «مادر» از بازگفتهای خوبی برخوردار شده است و این احساس زنانگی میتواند در مجموعههای بعدی شاعر با زبان، منظر ، تکنیک و تصویر بهتر و مهتری برجسته شود.
با نمونههایی به شرح ذیل از شاعر:
1-یافتها و دریافتهای زنواره:
- چه دردناک است / زن باشی / زیبا باشی/ و هر روز کوچه در تو بمیرد/ چه دردناک است / زن باشی / زیبا باشی/ از سقف سرت گریه بچکد/ کوچه / برای قدم هایت قبر بکند/ پلکهایت / دو پرستو که در چشمهایت / لانه نه / قفس کرده باشد / زن / ای هوای یگانه / انگشتهای بستهات را ها کن / شاید درد/ شبیه گنجشکی / از آن پرواز کند / چه دردناک است / زن باشی / زیبا باشی / از ترس آبرویت / خودت را بغل کنی / زن / موهایش بوی خطر میداد / بوی همین شعر / که نوشته شد.
2-یافتها و دریافتهای کوتاه:
من مادرم هستم / من خواهرم هستم / من برادرم هستم / من دخترم هستم / من زنم هستم / من پدرم هستم / کسی که تنها باشد / خودش همه کس خودش میشود.
-درد کلمهای بود / که از دهان مادرم میپرید / درد کلمهای بود / که از دهان من میپرید/ درد / کلمه بود / با حفرههایی بر تنم / اما، به استخوان دخترم نرسید .
-بانک کشاورزی / انگشتهای پینه بستهی هیچ کشاورزی را / نجات نداده است / بعضی از اسمها / دروغ میگویند / شبیه بعضی از رئیس جمهورها .
-مردی که چند پا دارد/ قدمهایش /نامنظم است / زنها / بوی قدمهای یک غریبه را/ زود حس میکنند.
-پاییز / درخت دلتنگی است / که موهایش ریخته / این را / من و درخت همیشه خشک حیاط / خوب میفهمیم .
3-یافتها و دریافتهای انتقادی _اعتراضی:
لطفا / به پناهندگی لب کمک کنید / به هزاران لبِ نشسته بر چرت / به صدها لب نیایشگر/ به عبای غمگین مادر/ لطفا" / به لبهای خیابان کمک کنید / به قدمهای مادرم در آن خیابان / به لبهای زندهاش / و صورت سوختهاش زیر خورشید ظهر/ آه مادر!/ نگران کودکی من نباش / من / به لبهایم آموختهام / که شیر / بستنی / و خوراکی را دوست نداشته باشد/ به درک اشک، رسیدهام / به پاهای کویرت / که یادآور یگانه مرد است / لطفا/ به پناهندگی لب کمک کنید/ لبهای عطش مادرم در آفریقا / لبهای بیپناه مادرم در کوبانی / لبهای مادرم / در همین شهر.
4-یافتها و دریافتهای سیاسی _ تاریخی:
روی پوست بیگناهم / کرورها چشم / میلیونها زخم، روئیده / دست میکشم روی پوست تاریخ / استخوانی از دهانم بیرون میپرد / که مزهی کمان میدهد / انگشتم را روی سرم میکشم / جای دو مار محو شده / در زمان / مکان / سلولهای مغزم / که مزهی آهنگر میدهد/ جنگ، جنگ است / میان دو قبیلهی پوست و استخوان / پوست، گاهی، مزهی آشپز میدهد / گاهی دلقک / دزد / رقاص / رنگ عوض میکند، پوست/سرخ /زرد/ سبز / سپید / استخوان اما/ مزهی استخوان میدهد/ سالها بعد/ استخوانی تاریخ قبیله است/ تیغی، خودش روی حمام سرم میکشد/ شش رج دندان تاریخ / از دهانم بیرون میریزد/ امیری در کاشان میافتد / چشمی از کرمان روی پوستم کور میشود / و استخوانی از پای چپم هدایت که میشود/ دو جفت بوف / دو جفت کور/ سگی آنقدر روی پوست خود میدود/ تا پاهایش آب شود/ شهوت، لابه لای استخوانهای سگ / مردال میشود / تا دو کلاغ / بالای سرم بچرخند / و خواب چشمهایم را آشفته کنند /سپید/ سپید / پوستم، شعر سپیدی میشود / که کلاغها / دهه به دهه به آن نوک بزنند.
حاصل اینکه مجموعهی «مادر» در جاده شعر مبتنی بر دو پارامتر یافتن و دریافتن در حرکت است و شاعر در این گذر و گذار به رهیافتهای قابل تأملی در بستر جامعه نیز دست یافته است. اما دو راهکار را میتوان به شاعر در جهت گذر از وضعیت موجود و گذار به وضعیتی مطلوبتر ارائه داد. نخست اینکه شاعر زیست بوم مادری و زادگاهی و جغرافیای فکری خود را تغییر دهد که با این کار با بافتارهای عینی و ذهنی تازهتری در موطن خود ویا بافتهای طبیعی دیگر مواجه خواهد شد و طبعن آموزهها و آمیختههای این بافتارهای عینی و ذهنی شاعر را با زبانی بدیع تر و مفاهیمی صریح تر آشنا خواهد کرد. در ثانی شاعر همان زیست بوم و جهان فکری قبلی را ادامه دهد که در چنین شرایطی شاعر با تکرار معنا مواجه خواهد شد (رویکردی به تکرار معنا (وجود) درشعر به قلم عابدین پاپی) به گونهای که این تکرار معنا نیز در مجموعه شعر هرسین و پدر نیز به چشم میخورد. دیگر نکته این که، نعمت مرادی شاعری است که میخواهد بین سنت و مدرنیته پلی مستحکم بنا کند که گمان میرود برای این کار بایستی ابتدا جامعه این بستر را برای ما فراهم سازد و درثانی خود شاعر نیز در تعیین اندیشه راه، سهمی بسزا را بر خود حمل نماید. بر این پایه ، برای چگونه سُرودن شعر بایستی روی چه گفتنها خط بکشیم و تنها این چگونه سُوردن نیز با تغییر جهان بوم و جهان فکر شاعر صورت میگیرند زیرا که جهان بوم شاعر ممکن است دارای دو لایه باشد که یک لایهی آن زادگاه شاعر است و لایهی دیگر آن مکانی است که فعلن تحت هر شرایطی در آن سکونت دارد. لذا این دو گانگی زیستی هم میتواند در شعر شاعر شکوفا و بالنده باشد و هم این که کال و ایستا. و جهان فکر شاعر به جهان فکری گفته میشود که شاعر در آن زیست فکری میکند نه زیست اجتماعی. لذا زیست اجتماعی شاعر یک بحث است و زیست فکری آن بحث دیگری است. به طرزی که ممکن است شاعری در تهران و یا تبریز زندگی کند اما زیست فکری آن شیراز و یا کرمان باشد و یا ممکن است که زیست فکری شاعری در اهواز و یا بوشهر باشد اما زیست اجتماعی آن قم و یا یزد باشد.
نظر شما