داستان رستم و شغاد در شاهنامه استاد توس، پايان زندگي قهرمان بزرگ حماسه جاودان فردوسي و فرجام بخش پهلواني است و يكي از گيراترين و دلنشينترين بخش شاهنامه به شمار ميرود.
وي كه در نهمين مجموعه از درس گفتارهاي فردوسي سخن ميگفت، با اشاره به نقش رستم از ديدگاه فردوسي افزود: اينها عواملي هستند كه صحنهآرايي داستان شاهنامه را عوض ميكند، فردوسي را غمي فراميگيرد و از اين روست كه در آغاز آن داستان از تنگحالي و اندوه سخن ميگويد و كوتاه بيان ميكند و زمينه را براي بيان مرگ رستم آماده ميسازد.
استاد فرهنگ و زبانهاي باستاني خاطرنشان كرد: اندوه از مقدمه داستان آشكار است و بيحوصلگي شاعر احساس كردنياست، اما نفوذ غم در خواننده ديده نميشوذ بلكه بيارزشي جهان، گذرايي زمان و بدعهدي روزگار بيشتر آشكار است.
وي افزود: مرگ رستم نيز مانند زندگاني او حماسي است. رستم همراه با اسب باوفايش رخش، در چاهي پر از نيزه و خنجر که نابرادري او، شغاد بر سر راه او کنده بود، ميافتد و پيش از آنکه بميرد، شغاد را با يک تير به درختي در فراز چاه ميدوزد.
راشدمحصل يادآور شد: داستان رستم و شغاد ۳۴۸ بيت از شاهنامه را در برميگيرد و يكي از جذابترين و گيراترين بخش از شاهنامه فردوسي به شمار ميرود.
نويسنده كتاب «نجاتبخشي در اديان» يادآور شد: عظمت رستم در شاهنامه به گونهاي است كه بعد از مرگ رستم، خود فردوسي نيز ديگر دل بسته زندگي نيست و تمايل دارد شاهنامهاش را به پايان برساند لذا اين معني را ميتوان از فضاي پاياني داستان رستم و شغاد بعد از نابودي خاندان زال دريافت.
وي افزود: وقتي رستم در فضاي شاهنامه نيست، سراينده و خواننده شاهنامه احساس تنهايي ميكند و خود را نوميد و بيياور ميبيند.
نويسنده كتاب اوستايي«سروش يسن» خاطرنشان كرد: به خوبي ميتوان دريافت كه مقدمه داستان رستم و شغاد از دروني دردمند و پراندوه برميخيزد. از اين روست كه سخت كوتاه است؛ گويي گوينده ميخواهد به عنوان يك رويداد آن را به قلم آورد.
وي افزود: راوي داستان، خود از خاندان رستم است و نژادش به سام نريمان ميكشد و نه تنها راوي است بلكه راوي روايتهاي رستمي نيز هست و زباني نغز و دلي آكنده از خرد دارد.
مصحح متن كتاب «زند بهمن يسن به همراه آوانويسي» خاطرنشان كرد: در سراپرده زال، كنيزي بود نوازنده رود و سخنور كه هنگامي كه رودابه فرزندي به دنيا آورد، ستارهشناسان اختر او را تباه ديدند و زال غمگين از آنچه شنيده، با اندوه او را شغاد نام نهادند.
وي افزود: شغاد هنگامي كه توانا ميشود، سپهدار كابل، دختر خويش را به همسري او درميآورد و اين يادآور پيوند رودابه دختر مهراب كابلي با زال پدر رستم و شغاد نيز هست و ميتواند از مقوله انتقال عوامل اسطورهاي به اسطوره ديگر نيز باشد. بدين سان شغاد در دربار شاه كابل عزت مييابد و قدر ميبيند.
مولف كتاب «كتيبه هاي ايران باستان» خاطرنشان كرد: كابل باجگزار رستم است و شغاد اكنون كه دختر شاه كابل را به همسري گرفته است، انتظار دارد كه برادر از اين پس باج را ببخشد اما رستم چنين نميكند و اين مسأله مهتر كابل را سخت گران ميآيد.
وي افزود: شغاد با مهتر كابل، گله خويش به گونهاي باز ميگويد كه متضمن نوعي توهين به رستم نيز هست و اين دو نفر شبانه با هم رايزني ميكنند و بر نابودي رستم همداستان ميشوند.
عضو هيأت علمي پژوهشگاه علومانساني و مطالعات فرهنگي خاطرنشان كرد: اين تدبير و همداستاني، رستم را به جنگ امير كابل ميكشاند. شاه كابل از رويارويي با رستم بيمناك است، بنابراين تا او را ميبيند، فريبكارانه او را ميستايد و از كرده ناسنجيده خويش درباره شغاد پوزش ميخواهد.
وي افزود: شگفتا كه رخش، يار هميشگي رستم، خاك ريخته و تازه را ميشناسد و از رفتن بازميماند اما رستم، شير ميدان رزم كه اسير تقدير است، او را با تازيانهاي به حركت اجباري واميدارد و به مرگجاي هدايت ميكند.
مولف كتاب «اوستا» از مجموعه از ايران چه ميدانم، خاطرنشان كرد: گام نهادن بر رخش همان و سپاه و سوار به چاه درافتادن همان و فردوسي اينجاست كه مرگ قهرمان را كوتاه، راست و پرتأثير بيان ميكند. از ديدگاه فردوسي، سخن گفتن هرچه كوتاهتر از مرگ قلب تپنده مردي مردانه كه به تنهايي هويت ايراني در گستره تاريخ و پهنه زمين بهشمار ميرود، سنجيدهتر و بهتر است.
نهمين مجموعه از درسگفتارهای درباره فردوسی به «داستان رستم و شغاد» اختصاص داشت كه عصر ديروز(چهارشنبه) با سخنراني دكتر محمدتقي راشدمحصل، استاد فرهنگ و زبانهاي باستاني در شهركتاب مركزي برگزار شد.
نظر شما