کتاب «زندگی روزمره در آمریکا» روایت مهدی فرجی است از پدیدهها، حوادث، و موضوعاتی فرهنگی که کنجکاویاش را برانگیختهاند. این روایتها عموماً معطوف به توصیف و تحلیل برساختهای ایدئولوژیک پدیدههای فرهنگی است که در چند سال اخیر تجربه، مشاهده، یا مطالعه کرده است.
در بخشی از کتاب می خوانیم: «نوشتن درباره آمریکا ـ که موضوعی بهشدت سیاسی است ـ کار سادهای نیست، بهخصوص حالا که دونالد ترامپ هم نماد سیاسی آن شده است. نوشتن درباره آمریکا مثل راهرفتن روی لبه تیغ است و بهراحتی این قابلیت را خواهد داشت که نماد افتادن در دامن آمریکا و ممل آمریکایی شدن بشود یا بخشی از صدایی شود که این روزها بیشازپیش بر طبل آمریکاستیزی میکوبد. هم نوشتن درباره آمریکا در این فضا سخت است، هم خوانش و تفسیر یک متن درباره آمریکا و تحلیلی که بخواهد از این دوقطبی بگریزد و خود را جزئی از تحلیلهایی از جنس «مطالعات آمریکا» قرار دهد، کار دشواری به همراه خواهد داشت.
این یادداشتها قطعا داعیة ارائه یا کشف حقایقی جدید درباره آمریکا را ندارد، بلکه صرفاً روایتهای من است از پدیدهها، حوادث، و موضوعاتی فرهنگی که کنجکاویام را برانگیختهاند. این روایتها عموماً معطوف به توصیف و تحلیل برساختهای ایدئولوژیک پدیدههای فرهنگی است که در چند سال اخیر تجربه، مشاهده، یا مطالعه کردهام. برخی از یادداشتها معطوف به مناسبتهای فرهنگی آمریکاست که سالانه برگزار میشود؛ برخی مربوط به فضاهای شهری و حومه است که تجربه زندگی در آنها را داشتهام (عموماً مربوط به بوستون، نیویورک، و یکی از حومههای معروف نیویورک لانگ آیلند)؛ برخی به موضوعات داغ رسانهای روز (در آن لحظه) مرتبط است؛ برخی هم به معضلات زندگی مهاجرانی ایرانی در آمریکا مربوط میشود که برآمده از تجربه زیسته خودم یا دوستانم یا دیگر مهاجران (که درباره آنها خوانده یا شنیدهام) در سالهای اول زندگی در آمریکاست.
یادداشتهای حاضر عموماً از منظر جامعهشناسی یا مطالعات فرهنگی نوشته شده است. طبعاً در توصیف و تحلیل پدیدههای فرهنگی خوانشی انتقادی داشتهام. بااینحال، کوشیدهام با خودآگاهی نسبت به موضع معرفتی پرابلماتیکی که دارم، جانب انصاف و احتیاط را در توصیف و تحلیل پدیدهها نگه دارم. موضعی که هم امتیاز معرفتیِ فاصله اجتماعی داشتن با پدیدهها را دارد، هم خطر بیگانههراسی و کجفهمی در کمینش است. لذا، کاملاً واقفم که این یادداشتها اولاً، پراکندهتر از آن است که بخواهد تصویری کلی از امریکا بهدست دهد و، دوم، اگرچه در مواردی به فکتها و دادههای موجود ارجاع داده شده است، محدود به موضع معرفتی مؤلف هستند.»
هریک از این یادداشتها در طول سال 1394 با توجه به مناسبتهای فرهنگی مختلف یا موضوعات مطرح در رسانهها یا کنجکاوی شخصی برای فهم بهتر فرهنگ و جامعه امریکا نوشته شده است. لذا، ترتیب زمانی آنها متفاوت با ترتیب چینش فصول کتاب حاضر است. باگذشت تقریبا یکسال از این یادداشتها، برای انتشار آنها نویسنده تصمیم گرفته تغییر اساسی در آنها ندهد تا راوی حالوهوای زمان نگارش بمانند. تقریبا بهجز اضافهکردن چند ارجاع و چند اصلاح جزئی، تغییری در متنها اعمال نشده است.
نکته دیگر اینکه در زمان نوشتن این یادداشتها، رقابتهای درون حزبی برای انتخابات ریاستجمهوری در سال 2016 شروع شده بود و با حضور برنی سندرز در رقابتهای حزب دموکرات و دونالد ترامپ در حزب جمهوریخواه، این رقابتها ابعاد جالب و بیسابقه به خود گرفته بود. بااینحال، با توجه به اینکه تحلیلگران و روزنامهنگاران ایرانی مطالب زیادی در این زمینه نوشتند، احساس کردم نوشتن در مورد آن ضرورت چندان ندارد.
در بخشی از کتاب حاضر آمده است: «هر گروه فرهنگی مهاجر در قبض و بسط فرهنگی مهاجرت، به فراخور وزن مولفههای فرهنگیاش، قلمروهای فرهنگ دچار همگرایی و واگرایی با فرهنگ جدید میشود؛ مثلا در میان مهاجران کشورهای اسلامی ـ منظورم عموما مهاجران مسلمان کشورهای عربی، هند، پاکستان، بنگلادش است ـ وزن مولفههای دینی که مانع از ادغام اجتماعی آنان میشود، بهوضوح آشکار است. رابطه با جنس مخالف و آداب خوردن و آشامیدن از مهمترین موانع است که در این میان حجاب و خوردن گوشت حلال و ننوشیدن نوشیدنیهای الکی بهعنوان نماد شناخته شده جهانی، عرصه رابطه مسلمانان را محدود میکند.
در فرهنگ روزمره آمریکایی، بار و رستوران یکی از کانونهای ایجاد و توسعه رابطه انسانی هستند. ساعات زیادی از زندگی آمریکایی در طول هفته در رستوران و بار میگذرد. میانگین غذا یا نوشیدنی خوردن بیرون از خانه بین سه تا چهار مرتبه در هفته است. به همین دلیل، مسلمانان از یکی از حلقههای روابط انسانی و ایجاد ارتباط اجتماعی بهسرعت غایب میشوند. در عوض، مسلمانان و خانوادههای مسلمان در هر منطقهای با کمترین تعداد مغناطیسوار دور هم جمع میشوند و اجتماعی تشکیل میدهند که در کانون این اجتماع مسجد برای تقویت شبکه و رستوران حلال یا فروشگاه محصولات حلال قرار دارد. همگرایی اقلیتها بهویژه اقلیتهای مسلمان محصول مستقیم واگرایی از جامعه بزرگتر است.
نکته جالب در این میان این است که ایرانیان در اجتماعات اسلامی به طرز چشمگیری ـ به چند دلیل فرهنگی و سیاسی ـ غایباند. با توجه به اینکه بخش بزرگ از مهاجران ایرانی در آمریکا را طبقات متوسط روبهبالایی تشکیل میدهد که در چند دهه گذشته مهاجرت سیاسی کردهاند، لذا عموماً گرایش غیرمذهبی و گاهی اوقات ضدعربی در میانشان غالب است. تضاد عربی / ایرانی خود را در شکل مذهبی بروز میدهد. شیعهبودن ایرانیها را هم میتوان به این عوامل اضافه کرد. این شکاف با افزاش تنشهای اخیر بین ایران و عربستان و مسئله سوریه و یمن، بیش از پیش شده است.»
کتاب «زندگی روزمره در آمریکا» نوشته مهدی فرجی با شمارگان هزار نسخه در 236 صفحه به بهای 100 هزار ریال توسط پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است.
نظر شما