انتشار کتاب «کی2، زندگی و مرگ در خطرناکترین کوه دنیا»
رایجترین آرامگاه کوهنوردان در رشتهکوههای بزرگ است
کتاب «کی2، زندگی و مرگ در خطرناکترین کوه دنیا» مجموعه جامعی است از تاریخ تلاشهای که از ابتدا تا نخستین صعود موفق بر کِی 2 صورت گرفته است؛ تاریخی که در آن سیر تکامل کوهنوردی را شاهد خواهیم بود و همچنین میتوانیم علت بسیاری از حادثهها را نیز در بازخوانی آن دریابیم.
کتاب در دو قسمت «پیشگفتار» و «پسگفتار» تنظیم شده است.
تاریخ سیرتکاملی صعود به کی2
«پشت جلدکتاب» در شرح محتوای آن آمده است: «کِی2 (K2) اول اوت 2008 مقارن با یازدهم مردادماه 1387، روزی که تلاش نهایی اکسپدیشن کِی 2 برای فتح سختترین کوه جهان در کوهستان قرهقروم پاکستان صورت گرفت و تا پایان آن روز، یازده کوهنورد در ارتفاعات نزدیک قله جان خود را از دست دادند.
کتاب حاضر، علاوه بر بررسی و روایت تراژدی یکم اوت 2008 در قلهی کِی 2، مجموعه جامعی است از تاریخ تلاشهای که از ابتدا تا نخستین صعود موفق بر کِی 2 صورت گرفتهاند. تاریخی که در آن سیر تکامل کوهنوردی را شاهد خواهیم بود و همچنین میتوانیم علت بسیاری از حادثهها را نیز در بازخوانی آن دریابیم.»
در پیشگفتار کتاب با اشاره به دشواری صعود به کی2 میخوانیم: «صعودِ کِی 2 در بین کوهنوردان ایرانی، از چند دهه قبل تاکنون به عنوان بزرگترین آرزوی کوهنوردی مطرح بوده است. یک مثلی بین کوهنوردان ایران رایج است که «قله محبوب کوهنوردان علم کوه است و قله محبوب غیرکوهنوردان دماوند. همانطور که در جهان هم کِی 2 کوه کوهنوردان است و اورست کوه غیر کوهنوردان.»! انگار که همیشه دومینها سختترینها هم بودهاند!»(ص11)
در همین صفحات در رابطه با اشاره به بازخوانی برخی حوادث کوهنوردی آمده است: «کتاب حاضر، علاوه بر بررسی روایت تراژدی یکم اوت 2008 در قلهی کِی 2، مجموعه جامعی است از تاریخ تلاشهایی که از ابتدا تا نخستین صعود موفق بر کِی 2 صورت گرفتهاند. تاریخی که در آن سیر تکامل کوهنوردی را شاهد خواهیم بود و همچنین میتوانیم علت بسیاری از حادثهها را نیز در بازخوانی آن دریابیم. اما بهزعم من، فراتر از نکات کوهنوردی که میتوان در مطالعه استراتژی صعودهایی بزرگ، نظیر آنچه در این کتاب روایت شدهاند بیاموزیم، یک کیفیت مجرد وجود دارد که جوهره هر برنامهی دشوار کوهنوردی است و میتوان آن را از لابهلای روایت این تلاشهای بزرگ بشری استخراج کرد.»(ص13)
صعود به کی2، هدفی جاهطلبانه
برای برخی از کوهنوردان صعود از کی2 نوعی جاهطلبی به شمار میرفت. مولف درباره نخستین کسی که موفق به فتح قله شد، آورده است: «در کتابی به نام «هیچ میانبری به قله نیست» در خاطراتی که درباره بالارفتن از چهارده قله مرتفع جهان نوشتم، یک فصل کامل را به رفتن به کِی 2 اختصاص دادم. بعد از کِی 2، سالها زمان برد تا به ذهنم خطور کرد که شاید بتوانم به قله همه آن کوههای هشت هزارمتری صعود کنم. یک دلیلش این بود که به هیچ عنوان تصور نمیکردم امکانی برایم وجود داشته باشد تا بتوانم از عهده صعود به آن همه قله برآییم و دلیل دیگر این بود که بالارفتن از تمام آن چهارده قله هشت هزارمتری به نظر هدفی بینهایت جاهطلبانه میآمد. اولین کسی که این کار بزرگ را با موفقیت تمام کرد، کوهنوردی اهل تیرول به نام رینولد مسنر بزرگ بود که چهاردهمین کوه را در سال 1986 فتح کرد؛ مسنر خدای من بود.»(ص19)
لحظات مخوفی در صعود از یک قله وجود دارد که حتی تداعی آنها نیز ترسناک است. مولف در شرح فرو ریختن بهمن مینویسد: «ناگهان بهمنی فرو ریخت. اسکات حتا متوجهش نشد. یک لحظه بالا را نگاه کردم و موجی از برف را دیدم که او را در خود فرو برد و ناپدید کرد. به سرعت خودم را در چاله کوچکی جا دادم و نُک تبرم را در سراشیبی فرو کردم و تمام وزنم را روی آن انداختم. ریزش بهمن آنقدر طول کشید که اسکات را از سراشیبی پایین آورد و از کنار من گذراند و من حتا فکر کردم «وای من را هم با خود برد!»(ص81)
زنده ماندن و ادامه صعود از قله با خطراتی همراه است، خطراتی که ممکن است به بهای جان آدمی تمام شود: «فکر نمیکنم هیچگاه در زندگی کوهنوردیام بیش از آن از نظر روحی و جسمی خسته شده باشم. سرانجام میتوانستم استراحت کنم و از موفقیتم لذت ببرم. روز نوزدهم اوت در دفتر نوشتم: «چه ماجرایی! اما موفق شدیم! زندهایم! قله را فتح کردیم! دچار سرمازدگی نشدیم و میتوانیم تا بیست با انگشتهای دست و پایمان بشمریم و جان دو نفر را هم نجات دادیم.» البته در کنار آن خودستاییها هنوز درباره روز فتح قلعه با خود درگیر بودم. با خود میاندیشیدم «آن بالا اشتباه بزرگی مرتکب شدی، شانس آوردی که زنده ماندی.»(ص97)
کوهنوردی تنشها را از بین میبرد
وقتی درباره کوهنوردی کتاب میخوانیم، از لابهلای سطور خاطرات و روایتهای آنها با چالشها و موقعیتهای کوهنوردان بیشتر آشنا میشویم و آنجاست که درمییابیم که کوهنوردی تنها فتح قله نیست: «من در سفرهایم متوجه شدهام که در طول روزهای توفانی که کوهنوردان در چادر دراز میکشند و سعی میکنند وقت بگذرانند، درگیری و مشکلات بین شان بیشتر میشود. زمانی که در فضای کوچکی محصور شدهای و آرنج به آرنج کس دیگری هستی، حتا یک همچادری خوب هم میتواند اعصابت را خرد کند، چه رسد به همگروهیای که از ابتدا برایت آزاردهنده بوده است، اما هنگامی که کوهنوردی میکنی آن تنشها از بین میروند و راحتتر با همراهانت کنار میآیی.»(ص134)
امید و حفظ روحیه از نکات اساسی است که کوهنورد باید از آن برخودار باشد تا بتواند در شرایط دشوار خودش را مدیریت کند. درست مثل کوهنوردی که با وجود سرمازدگی انگشتهایش به صعود میاندیشد: «باورش بسیار دشوار است که ویسنر، با وجود شرایط مرگبار بازگشتش و با وجود سرمازدگی انگشتان پاهایش و این که بهشدت از رمق افتاده بود و تمام برنامههایش بههم خورده بود، هنوز فکر میکرد، شانسی برای فتح قله وجود دارد. اما روز بیست و چهارم ژوییه، همان روزی که با کمپ اصلی بازگشت در دفتر خاطراتش نوشت: «کوه بسیار دور است... تاکنون هوایی بسیار عالی داشتیم. ممکن است بتوانم پس از کمی استراحت با چند شرپا و جک، اگر روبهراه باشد دنبال دادلی برویم و سپس به قله صعود کنیم؟»(ص190)
کوه کی2 میزبان خشن کوهنوردان بسیاری بوده که با آنها نامهربانانه رفتار کرده است. در میان روایت کوهنوردان خوب و بدی که برای فتح آن تلاش کردند، شنیدنی است: «این داستانی بود که سرپرست گروه، دکتر کارل هرلیخ کوفر، برای دیگران تعریف کرده بود. هرلیخ کوفر کسی است که نامش در گزارشات کوهنوردی بهعنوان یکی از خودکامگان و دیکتاتورهای کینهتوز اکسپدیشنهای تاریخ هیمالیا ثبت شده است. ماجرای اصلی(که پس از مدتی به گوش رسید)این بود که بول نیمساعت زودتر از همگروهیاش اوتوکمپتر از آخرین کمپ گروه به راه افتاده بود زیرا کمپتر احساس ضعف میکرد و نمیتوانست با او همراه شود بول فقط قصد داشت که مسیر را باز کند تا کمپتر به او برسد اما کمپتر (که مسافت زیادی را عقب مانده بود) سرانجام تسلیم شد. پس بول به تنهایی پیش رفت و ساعت هفت بعدازظهر به قله رسید. در راه بازگشت نیز در محل خطرناک و کمجایی بیواک کرد و در نتیجه آن انشگتان پایش را به دلیل سرمازدگی از دست داد.»(ص230)
رایجترین آرامگاه کوهنوردان در رشتهکوههای بزرگ
مطالعه آنچه که در راه صعود کی2 اتفاق افتاده گاهی حکایت از نامردمیها دارد و گاه جوانمردیها. در این میان روایت نامردمیها حتی خواندنش تلخ است: «بوتانی که هیچگاه باور نکرد، لاسیدلی و کامپنیونی اکسیژنشان را تمام کرده و بدون آن به قله رسیده باشند. این داستانی بود که سرهم کرده بودند تا ماجرای صعود به قله را شگفتانگیزتر نشان دهند. و پس از اتهامات 1964، بوناتی متوجه شد که داستان تمام شدن اکسیژن، پیش از رسیدن به قله، در راستای متهمکردن او به استفاده از اکسیژن در طول بیواک بود که بگویند اکسیژن کافی برای آنها باقی نگذاشته است.»(ص289)
وقتی کوهنوردی برای فتح قلهای میرود، میداند که اگر اتفاقی بیفتد، برای همیشه مهمان کوه خواهد شد: «شاید برای کسانی که کوهنورد نیستند این کار بیرحمانه به نظر برسد اما این رایجترین آرامگاه کوهنوردان در رشتهکوههای بزرگ است. در یک کوه هشتهزار متری تقریبا غیرممکن است بتوان جسدی را به کمپ اصلی بازگرداند و هلیکوپتری خبر کرد تا او را به نزدیکترین دهکده برساند و سپس او را به محل زندگیاش برد (این کار در موارد نادری انجام شده که جسد شانتل مادوی، یکی از همراهان من در کِی 2 در 1992 یکی از آنهاست. او در 1998 در دولاگیری جان خود را از دست داد.»(ص315)
شکسته شدن نفرین زنان صعودکننده به کی2
پسگفتار کتاب نیز حکایت از کوهنوردانی دارد که به دل کوه زدند و با رنج بسیار موفق به فتح آن شدند. در این میان روایت زنانه صعود به کی2 هم خواندنی است: «این حقیقت که هیچ کوهنورد زن زندهای کِی 2 را فتح نکرده است رقابتی میان زنان کوهنورد ارتفاع بالا و مشتاق ایجاد کرد. جنیفر جردن کتابی با عنوان «قله وحشی» منتشر کرد که در آن به داستانهای پنج زنی پرداخته بود که موفق به صعود به کِی 2 شده بودند. در 2002، همسرش جف رودز، اکسپدیشنی ترتیب داد و جردن نیز در آن درصدد تهیه فیلمی به نام زنان کِی 2 برآمد که حول محور تلاش آراسلی سگارا میچرخید. سگارا میخواست عنوان ششمین زن فاتح کِی 2 را از آنِ خود کند و آنچه را بشکند به آن «نفرین زنان کِی 2» میگفتند.»(ص350)
کتاب«کی2، زندگی و مرگ در خطرناکترین کوه دنی» اثر اد ویسترز- دیوید رابرتز ترجمه گلبرگ درویشیان در 378 صفحه، شمارگان یکهزار نسخه و به بهای 31 هزار تومان از سوی نشر چشمه به چاپ رسیده است.
نظر شما