«دکابریستها » نوشته لئانید زورین ترجمه آبتین گلکار در نشر ماهی منتشر شد.
ناشر در معرفی این کتاب آورده است: این اثر روایت تاریخی نخستین قیام روشنفکرانه ملت روس علیه حکومت استبدادی تزار است.
دکابریستها در دسامبر 1825 میلادی علیه حکومت تزاری روسیه دست به شورش زدند و خیلی زود سرکوب شدند. این رویداد تاثیر گستردهای بر رشد آگاهیهای سیاسی و اجتماعی شهروندان روس گذاشت. از نمایشنامه «دکابریستها» به عنوان یکی از نخستین نمونه تئاتر مستند روس یاد میشود.
پنجاه سال بعد از انقلاب اکتبر 1917 یعنی در سال 1967 همزمان با جشن پیروزی انقلاب اکتبر روسیه به صحنه رفت. لئانید زورین نویسنده اثر به استناد منابع و روایتهای تاریخی از آن رویداد، در این نمایشنامه پی بازسازی آن رویداد بر آمد. مترجم اثر در توضیحی درباره این کتاب میگوید، « لئانید زورین در این نمایشنامه به تنگ آمدن اشراف و تحصیل کردهها و جریانهای میهنپرست از استبداد تزار را روایت میکند.»
نویسنده با استفاده از منابع، روایتهای شفاهی، اسناد بازجوییها و شهادتهای شورشیان، کتابهای تاریخی، خاطرات افراد، روزنامهها و مجلهها از شکلگیری محفل دکابریستها و قیام و انجام آنها گزارش میدهد.
در این نمایشنامه مخاطب از خلال بحثها و صحبتهای شخصیتهای داستان، در جریان وقایع و رویدادهای جنبش دکابریستها قرار میگیرد. در نمایشنامه «دکابریستها»، ماجراهای روز چهاردهم دسامبر ١٨٥٢ مانند سرپیچی واحدهای شورشی، قتل کنت میلارادویچ، سرکوب شورشیان و... در قالب گزارش رسمی کوتاه به اطلاع مخاطب میرسد.
در پرده نخست نمایش، تدارک قیام و اختلاف نظر رهبران و مواردی از این دست روایت میشود. بر اساس توضیح مترجم در مقدمه اثر، نوع روایت نزدیک به دیدگاههای تئاتری برتولت برشت است. در این روایت هدف نویسنده بیش از آنکه بازسازی تاریخ و دادن اطلاعات تاریخی به مخاطب باشد، ترغیب مخاطب به تفکر درباره وقایع روی صحنه و سنجش مواضع و ایده شخصیتها است.
آلکساندر هرتسن نویسنده و اندیشمند بزرگ روس، در زمان قیام دکابریستها سیزده سالهاش بود. همان زمان به همراه دوستاش نیکالای آگاریوف، در تپههای وارابیوف سوگند یاد کردند، انتقام دکابریستهای اعدام شده را بگیرند و تا پایان عمر نیز به سوگندشان وفادار ماندند.
نمایشنامه «دکابریستها» ششمین اثر از مجموعه «تئاتر و تاریخ» نشر ماهی است. این مجموعه نمایشنامههایی را در بر میگیرد که داستان آنها درباره یک واقعه تاریخی است.
تکهای از نمایشنامه به این شرح است.
«تروبتسکوی: البته مشروب خوردن ملت هم قبلا علت دیگری داشت. به خاطر نیروی زیادی بود، به خاطر آن خونی که در رگشان میجوشید. غلیان میکرد. ولی حالا چه؟ از فرط ملال و فرسودگی ذهن است که به سراغش میروند. بلودف چه به جا از زمانه جنگ یاد میکند. آن وقتها زمانهی تراژدی بود و ما هم هنرپیشه تراژدی داشتیم . ولی حالا این هنرپیشه تراژدی را چه به دلقک بازیهای بازار مکاره؟»
نظر شما