پنجشنبه ۲ آذر ۱۳۹۶ - ۰۹:۰۷
اقبال لاهوری قبل از مولانا عاشق سنایی بود/ زبان فارسی بهترین زبان برای هضم شعر است

سهیلا صلاحی مقدم در نشست درس گفتارهای سنایی با موضوع «تاثیر سنایی بر اقبال لاهوری در سرایش جاویدنامه» گفت: برگزاری یک نشست در حوزه ادبیات تطبیقی دید ما را نسبت به واقعیت‌های موجود تغییر می‌دهد و باعث می‌شود که اطلاعات تازه‌ای کسب کنیم. برای مثال شاید عده‌ای ندانند که اقبال قبل اینکه عاشق مولانا شود، علاقه بسیار زیادی به سنایی داشته است.

به‌گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ششمین نشست از درس گفتارهای سنایی با موضوع «تاثیر سنایی بر اقبال لاهوری در سرایش جاویدنامه» با حضور سهیلا صلاحی‌مقدم، عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا (س) عصر امروز چهارشنبه (یکم آذرماه) در شهر کتاب بهشتی برگزار شد.
 
صلاحی‌مقدم در ابتدا با اشاره به موضوع نشست گفت: خوشحالم که درس‌گفتارهای سنایی باعث شد تا بار دیگر به اقبال‌لاهوری، متفکر، سیاستمدار، ادیب و شاعر فارسی‌گوی شبه‌قاره بپردازیم؛ چرا که به اعتقاد من باید توجه بیشتری به اقبال شود. از طرفی برگزاری یک نشست در حوزه ادبیات تطبیقی می‌تواند نگاه ما را به دو شاعر تغییر دهد. برای مثال من فکر می‌کردم که اقبال عاشق مولاناست اما متوجه شدم که او قبل از مولانا علاقه بسیار زیادی به سنایی داشته است. ملاک من برای صحبت‌های امروز کتاب «سیرالعباد الی المعاد» است و من با سایر آثار سنایی کاری ندارم؛ زیرا اقبال لاهوری «جاویدنامه» را تحت تاثیر این کتاب نوشته است.
 
این پژوهشگر ادبیات کلاسیک ادامه داد: در جلسات گذشته به شکل کامل به‌ سنایی و زندگی او پرداخته شده است اما لازم است که نکاتی را نیز من بگویم؛ چراکه برای این نشست لازم است. عده‌ای معتقدند که زندگی سنایی به دو دوره یعنی دوره مدیحه‌سرایی و عیاشی و دوره عرفانی تقسیم می‌شود؛ من چنین تصوری ندارم و نمی‌توانم زندگی سنایی را به دو قسمت سیاه و سفید تقسیم کنم؛ زیرا او بر اثر یک اتفاق و به‌سادگی عنوان پدر شعر عرفانی را کسب نکرده است.
 
این استاد دانشگاه الزهرا (س) با اشاره به نوع عرفان مولانا عنوان کرد:‌ در آثار سنایی عرفان دینی به‌وضوح دیده می‌شود و این عرفان با آنچه ما در آثار مولانا و حافظ مشاهده می‌کنیم متفاوت است؛ چراکه دین در زندگی و اشعار مولانا به وضوح حضور دارد. در بیان بزرگی جایگاه مولانا همین بس که کتاب «حدیقة الحقیقه» تا سال‌های سال مرجع تدریس مولانا بوده است. با مشاهده کتاب «سیرالعباد الی‌ المعاد» متوجه می‌شویم که او یک نگاه رئالیستی به دنیا داشته است که این نگاه در استعاره‌های محکم، زیبا و فلسفی نمایان است. «سیرالعباد الی‌ المعاد» قبل از «حدیقة‌الحقیقه» نوشته شده است و کتابی جهانی است؛ چراکه با آثار دیگر جهانی در حوزه عرفان مقایسه می‌شود و به جرأت می‌توانم بگویم که «سیرالعباد الی‌ المعاد» یکی از کتاب‌های رمزی و خوب ادبیات فارسی است.
 
زبان فارسی بهترین زبان برای هضم شعر است
صلاحی مقدم در توضیح اقبال لاهوری و ویژگی‌های او نیز عنوان کرد: لاهوری انسانی متفکر، فیلسوف و ادیب بود که نگاهی عجیب به دنیا و ادبیات داشت. او به چهار زبان فارسی، انگلیسی، عربی و اردو مسلط بود؛ اما با این حال معتقد بود که بهترین زبانی که می‌تواند شعر را در خود هضم کند زبان فارسی است. او فردی است که مدرک دکتری خود را از دو دانشگاه اروپایی دریافت کرده است و در دوران تحصیلات مقدماتی نیز در مدرسه اسکاتلندی‌ها تحصیل کرده است، به‌همین دلیل کاملا به زبان انگلیسی مسلط است اما با این حال ارادت خاص و ویژه‌ای به زبان فارسی دارد.
 
این چهره‌ دانشگاهی ادامه داد: او در طول عمر خود با شخصیت‌های تاثیرگذاری مثل ادوارد براون، رینولد نیکلسون، هانری برگسون و لویی ماسینیون دیدار کرد و جزو چهره‌های فعال ادبی بود. نقطه عطف زندگی اقبال، عشق‌ و علاقه او به مولاناست و این عشق و علاقه به‌حدی بود که می‌توان آن را با عشق مولانا به شمس مقایسه کرد. با همه این تفاصیل بد نیست که بدانیم او ابتدا علاقه‌مند به سنایی بوده است.
 
هنر برای هنر نیست
این استاد دانشگاه الزهرا (س) با اشاره به آثار لاهوری عنوان کرد: «اسرار خودی»، «رموز بی‌خود»، «پیام مشرق»، «جاویدنامه»، «بانگ درا»، «ارمغان حجاز» از جمله آثاری است که او به زبان‌های فارسی، اردو و انگلیسی منتشر کرده است. نکته مهم دیگر این است که اقبال علاوه بر عرفان اخلاقی نگاهی سیاسی و اجتماعی نیز در آثارش داشته و دائم از غرب‌زدگی صحبت کرده است. لاهوری با ادبیات فارسی زندگی و رشد کرده است. او «جاویدنامه» را به خاطر علاقه‌اش به پسرش جاوید به این عنوان نامگذاری کرد؛ اثری که بر وزن مثنوی مولانا نوشته است.

صلاحی مقدم ادامه داد: در مطالعه این اثر اتفاقات و کارهای جدیدی می‌بینیم که نشانه فکر باز و آزاداندیشی اوست؛ چراکه او از چارچوب‌های ساختگی فرار کرده است. برای مثال در وسط یک مثنوی ترجیح‌بند یا غزل آورده است و این نشان می‌دهد که او تنها به ادبیات و ارائه کار خوب فکر می‌کرده و سایر مسائل برای او اهمیتی نداشته است. اقبال معتقد بود که هنر برای هنر نیست؛ بنابراین باید از هنر و ادبیات برای انسان‌سازی استفاده کرد. او می‌گوید همانطور که پیامبران رسالتی مشخص داشتند، شاعران و نویسندگان نیز باید رسالت داشته باشند و به رسالت خود عمل کنند. اقبال معتقد بود که همه ما صدها بت درونی داریم که باید آنها را نابود کنیم.

این چهره‌ دانشگاهی با اشاره به نگاه اقبال لاهوری به زن گفت: او فردی روشنفکر بود اما به شدت نگاه اعتراضی به استفاده ابزاری از زن داشت. برای مثال او در انتهای کتاب خود در قله کوه زنی را متصور شده است که قرآن به‌دست و شمشیر به کمر دارد این موضوع بیانگر ارزش و جایگاه والای زن در نگاه اقبال است؛ چرا که او در نوک قله یک زن مبارز مسلمان می‌بیند.

وی در انتهای صحبت‌هایش در مقایسه اقبال و سنایی عنوان کرد: در توضیح شباهت‌ها و تفاوت‌های اقبال و سنایی باید بگویم که هر دو به صورت رمزی در اثر خود به بیان مطالب پرداخته‌اند. از طرفی تخیل در آثار هر دو مشاهده می‌شود؛ هر دو نفر در کتاب خود به یک سفر می‌پردازند که از جایگاه مشخص آدمی شروع می‌کند و به جایگاهی بلند ختم می‌شود. خط سیر روایت در هر دو اثر دایره‌ای است و انسان بدون اینکه هویت انسانی را از دست داده باشد به مبدأ‌ برمی‌گردد و اتفاقات مشاهده شده را گزارش می‌کند. پایان هر دو روایت نیز به چشم‌اندازی زیبا ختم می‌شود. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها