فراست در نشست نقد و بررسی کتاب بیاسمی مطرح کرد:
دوران استفاده از دیالوگ برای معرفی شخصیتها گذشته است
قاسمعلی فراست، در نشست بررسی کتاب «بیاسمی» با اشاره به اهمیت «زیرگفتار» در داستاننویسی امروز در نقد کتاب احمد شاکری گفت: یکی از ملزومات و عناصر داستان، گفتن حرف خوب با زبان خوب و تلفیق آنهاست. برای رسیدن به این منظور باید به عناصر داستانی شامل شخصیت، زبان داستان و همخوانی آن با شخصیتها و آفرینش لحن، توجه به لحن برای روشن کردن تفاوت شخصیتها توجه کرد. داستان مدرن امروز از این جریان عبور کرده و به «زیرگفتار» در گفتوگو رسیده است؛ بهعبارت دیگر، دوران استفاده از دیالوگ برای معرفی شخصیتها گذشته است.
فراست در ابتدای این نشست رویکرد نویسنده «بیاسمی» را دردمندانه توصیف کرد و در معرفی کوتاه از داستان به شخصیتهایی اشاره کرد که سوار قطار و بدون توقف به سوی جبهه جنوب در حرکت هستند و ادامه داد: رویکرد شهودی و سلوکی اثر کار نویسنده را کمی دشواراما در عین حال ارزشمندتر کرده است. قطار را باید تمثیل مسافری دانست که مخاطب را از زندگی ظاهری به زندگی معنوی یا غیرظاهری میبرد؛ تلفیقی که به نظر میرسد ارزش کار نویسنده و به اصطلاح داستاننویسان اثر را عمیق میکند.
تلفیق جذاب مضامین مادی و غیرمادی «بیاسمی»
این نویسنده، به همخوانی و جذابیت تلفیق دو مضمون مادی و غیرمادی داستان برای مخاطب اشاره کرد و افزود: نسبتی که نویسنده بین سفر شهودی و مقصد سفر شخصیتها خلق کرده همخوانی دارد و از ویژگیهای مثبت اثر به شمار میرود باید دید که مخاطب چقدر به نیت قابل توجه نویسنده پیبرده و به اصطلاح مساله او شده است.
فراست با تاکید بر لزوم توجه به عناصر داستانی گفت: یکی از ملزومات و عناصر داستان، گفتن حرف خوب با زبان خوب و تلفیق آنهاست. برای رسیدن به این منظور باید به عناصر داستانی شامل شخصیت، زبان داستان و همخوانی آن با شخصیتها و آفرینش لحن، توجه به لحن برای روشن کردن تفاوت شخصیتها توجه کرد. داستان مدرن امروز از این جریان عبور کرده و به «زیرگفتار» در گفتوگو رسیده است؛ بهعبارت دیگر، دوران استفاده از دیالوگ برای معرفی شخصیتها گذشته است.
داستاننویسی امروز به «زیرگفتار» توجه دارد
قاسمعلی فراست با اشاره به اهمیت «زیرگفتار» در داستاننویسی ادامه داد: امروزه دیالوگ علاوه بر معرفی شخصیتها تفاوت را توصیف میکند. باید «زیرگفتار» داشته باشیم؛ بهعبارت دیگر نویسنده اگر مینویسد «بله»، مخاطب براساس توصیفهای جذاب، پاسخ را نخیر دریافت کند. دریافتی که حاصل از ترسیم حالت شخصیتهاست و شخصیت به زبان میگوید بله اما با نگاه نخیر است.
فراست افزود: شخصیتهای «بیاسمی» در حال حرکت به سوی جبهه هستند و حق دارند که به اصطلاح مثبت و ارزشی باشند؛ اما ما آدمیزاد هستیم و آدم باید در موقعیتهای مختلف، بترسد، تطمیع بشود، شجاع باشد یا عاشق شود. استانیسلاوسکی کارگردان دانای روسیه معتقد است که در شخصیتپردازی اگر آدمها کاملا فرشته مسلک باشند و در مقطعی کار اشتباهی انجام ندهند، قابل باور نیستند در مقابل اگر شیطانصفت است، باید حرکت خوب انسانی انجام دهد. شخصیتهای «بیاسمی» از این منظر قابل باورند.
این نویسنده با بیان این مطلب که ای کاش نویسنده بیشتر به تفاوتهای مَنشی شخصیتهای «بیاسمی» میپرداخت تاکید کرد که توجه به این وجوه، داستان را برای مخاطب قابل قبول و شیرین میکند. شخصیتهایی که در ابتدای امر آدمند و زندگی معمولی دارند و در عین حال از فیلتر ظاهری عبور کردهاند و برای انجام کارهای بزرگ سفر میکنند. به نظر میرسد که تفاوت شخصیتها در بیاسمی کمرنگ است.
فراست با بیان این مطلب که زاویه دید «بیاسمی» سوم شخص «دانای نامحدود» است که در ادامه به «دانای کل» تبدیل میشود به کتاب «تاملاتی درباره داستان» با ترجمه محسن سلیمانی، مترجم فقید و چره فرهگی کشورمان اشاره کرد و ادامه داد: پیش از این تئوریسنهای داستان، زاویه دید را بهعنوان روایت میشناختند؛ در حالیکه بعد از ترجمه «تاملاتی درباره داستان» به قلم محسن سلیمانی نخستینبار از زاویه دید استفاده شد.
این نویسنده با اشاره به تغییر زمان افعال در «بیاسمی» گفت: زمان داستان گذشته است اما چهار یا پنج موقعیت، زمان به حال تغییر پیدا میکند که انگیزه و دلیل فنی این تغییر را متوجه نشدم. فراست، همچنین دیالوگهای «بیاسمی» را ارزش و اعتبار این اثر دانست.
«بیاسمی» اسم، رنگ و جسم را حجاب مقصود میداند
مقانی عنوان «بیاسمی» و تقدیم اثر به شهدای گمنام ازجمله ابراهیم هادی را ازجمله مولفههای جذابیتهای اثر دانست و گفت که شهید مفقودالاثر و 40 سالگی شخصیت اصلی داستان «بیاسمی» را کلید واژه بررسی این اثر در نظر گرفته است. این پژوهشگر افزود: «بیاسمی» را صرفا در حوزه ادبیات دفاع مقدس نمیدانم و معتقدم که میتوان به بیاسمی که به شخصیت بیاسم داستان و بیجسمی که به مفقوالاثری اشاره دارد بیرنگی را نیز افزود. نویسنده تاکید دارد که رنگ گمشده مرد، یعنی انگشتر اهمیت چندانی ندارد.
داستان با مرد بیاسم که در چهل سالگی قرار دارد آغاز میشود. تعلیق داستان تا یک سوم داستان ادامه دارد و گمشده قهرمان چیز فراتری از انگشتر است.
این عضو پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی با اشاره به تفاوت نگاه ادبیات ایران و غرب در مقوله نمادگرایی گفت: نویسنده و سمبلیست غربی میخواهد زبان را به چنگ درآورد در حالی که نویسنده ایرانی هدفش گریختن از محدودیت زبانی و رهایی از بند زبان است؛ بهعبارت دیگر نویسنده بیاسمی، اسم، رنگ و جسم را حجاب مقصود میداند.
شاکری نویسنده «بیاسمی» در پایان این نشست با بیان این مطلب که نویسنده نباید توضیحی را به اثر ملحق کرد گفت: اما معتقدم که معنای اثر داستانی بعد از انتشار، اعلای آن چیزی است که در ذهن نویسنده وجود دارد؛ بهعبارت دیگر با توجه به اعجاز هنر، بعد از خلق اثر معنا متبلور میشود که بعضا هنرمند در ایجاد آن دخیل نیست به نظر میرسد که این تفاوت بین اثر هنری و خلاق که مبتنی بر کشف است. «بیاسمی» شخصیتهای معدود دارد و گفتوگو محور با زمان محدود است؛ البته نگاهی نیز به تولید در حوزه سینما داشتم بهعبارت دیگر، فضای محدود «بیاسمی» برای فیلمسازان مغتنم است.
این منتقد با بیان این مطلب که تلاش کردم از شعارگویی پرهیز کنم افزود: داستان با پایانبندی معلوم میشود؛ گمشده مرد «بیاسمی» اسم اعظم است. انگشتری که به دنبال آن میگردد همیشه با خود بوده و همیشه از آن غافل بوده است. اسم اعظم لفظ یا سنگ نیست بلکه رتبه است. زمان، مکان شکسته میشود و لحظه پایانی قهرمانان روضه اباعبدالله میخوانند بنابراین اسم اعظم اباعبدالله حسین (ع) است و نشانههای مختلفی مانند شخصیت قاسم بر این نکته اشاره دارد. دو سفر آفاقی، انفسی و همچنین سفر بیمکانی و بیزمانی وجود دارد.
نظر شما