على شفيعآبادى، شاعر در یادداشتی که در اختیار ایبنا قرار داده است به مجموعه شعر «دارم میگذارم به زندگیام ادامه دهم» نوشته محسن مرادی که بهتازگی از سوی نشر چشمه منتشر شده پرداخته است.
فرم اشعار تحقیقا این را به ذهن مخاطب متبادر میکند که دنیای کودکانه شاعر دستخوش احساسات و دنیای نه چندان پاک بیرون از ذهنش قرار گرفته و این ملغمه تقابل معصومیت ذهن شاعر با دنیای بیرون و گویی ترس از بزرگ شدن را به تصویر میکشد. تصاویری که شاعر ارائه میدهد و لکنتی عمدی که در بعضی اشعار موج میزند و همین طور عدم رعایت قوانین قراردادی که حتی در شعر سپید هم رعایت میشود، همه و همه سرکشی و طغیان شاعر را از اعماق چاهی که در سرش زده بیرون میکشد و در سطلی پر از آب یخ میریزد و بعد همه را بر سر مخاطب میریزد و گه گاه مخاطب به خود میآید و همه عناصر این-دنیایی را فراموش میکند و تا بالای ابرها به دنبال شاعر میرود.
عصیان ذهن شاعر چیزی فراتر از اعتراض است و انگار دارد فلسفه اعتراض را به چالش میکشد. بازیهای زبانی شاعر خود به تنهایی نوعی اعتراض به تمام قواعد و قراردادهاست و گویی شاعر حتی به شکل کلمات هم اعتراض دارد و این کمابیش فرمی نو و غیرمحافظه کارانه است. حیف است که تمامی این 50 قطعه را در چارچوب قالب یا فرمی که از پیش رایج بوده خلاصه کرد، چون شاعر به معنای واقعی مؤلف است و هرگز نخواسته و یا اصلا نمیتوانسته پیرو قالبی باشد و این در اکثر قطعات به وضوح پیداست.
شاعر، دقیقا همان چیزهایی را به روی کاغذ آورده که باید باشند، یعنی در مسیر مغز به قلم هیچ تغییری صورت نگرفته و قلمش همان کلمات را به روی کاغذ آورده. بدون اینکه آنها را ترجمه یا سانسور کند و از این روست که هرگز شبیه کسی نیست و این رومانتیک بودن در بیان فوران احساسات لحظهای، از شاعر، شعری ناب و دست نخورده بر جای گذاشته که فقط شبیه خودش است.
شعر محسن مرادی، هستیشناسی و جهانبینی خود را دارد ولی به این معنا نیست که اشعار شخصی است و اتفاقا این نوع نوشتار مخاطب خاص و عام خودش را دارد چون شاعر درهای ادراک و تفسیر را هرگز نبسته و این، همانا عصیان او در برابر زبان، زمان، مکان و در نهایت در برابر رابطه خودش با دنیاست. دنیایی پر از نشانه و معنا که شاعر اسیر آن نشده و هر آن چه لازم بوده تلاش کرده تا آزادانه در آن پرسه بزند. تلاشی که به نظر حتی عمدی هم نیست و ناخودآگاه است و این روح آزاد شاعر را نمایان میکند. روحی که همواره در پنجاه اثر مخلوقش جاری و ساری است.
نظر شما